عطنا - رقابتی زیر پوست شهر جریان دارد که طی آن، دانشگاهها فضای تعامل و گفت وگو را به کافهها میبازند! بسیاری از دانشجویان این روزها ترجیح میدهند بخش زیادی از روز خود را در کافهها یا فضاهای کاری اشتراکی بگذرانند و در حالی که میتوانند کارهای درسی خود را پیش ببرند، بدون نگرانی راجع به محدودیت زمان یا تذکر حراست، با همکلاسیها و دوستان خود گفتگو کنند. گویی دانشگاه برای بخش قابل توجهی از دانشجویان، فقط صرفاً به محلی برای برگزاری کلاسها و ارائه دروس تنزل یافته است!احساس راحتی بیشتری در کافه داریم!
به کافههای مرکز شهر که سر بزنید، احتمال خیلی زیاد چشمتان به چند مشتری با شکل و شمایل دانشجو میخورد که پشت لپتاپی نشستهاند یا روی میزشان کتاب و دفترهایی قرار دارد. دانشجوها یا پژوهشگرانی که کافهها را برای فعالیتهای علمی به کتابخانه و محیط دانشگاه ترجیح میدهند و وقتی که پای صحبتهایشان بنشینید، میگویند “احساس راحتی بیشتری در اینجا داریم!”
“ایمان”، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم اجتماعی یکی از این افراد است. او میگوید مسیر رفت و آمد به کافه برایش راحتتر از کتابخانه دانشگاه است و وقت کمتری هم در ترافیک هَدر میرود. علاوه بر این، در کافه، غذا و نوشیدنی هم آماده است.
او ادامه میدهد: یکی دیگر از برتریهای مطالعه در کافه نسبت به دانشگاه این است که اگر دوستی، همکلاسیای یا شاگردی بخواهد بیاید، درگیر ورود و خروجش نیستم و راحت از او دعوت میکنم که در کافه باهم کار کنیم. من کلا فضای کافه را دوست دارم. دست کم این کافهای که به آن عادت کردهام، موسیقی خوبی دارد؛ خیلی شلوغ هم نیست. با باریستاهایش رفیق شدهام و فضای شخصی خود را در آن ساختهام؛ اما در کتابخانه دانشگاه همیشه مهمان هستی! احساس نمیکنم فضای کتابخانه برای من است.
از این جامعهشناس شهری میپرسم آیا دانشگاهها پتانسیل این را دارند که یک فضای عمومی غیررسمی فراهم کنند که مقررات سختگیرانه بر آن حاکم نباشد؟ “ایمان” میگوید: به نظرم دانشگاه میتواند، چون ویژگیهایی دارد که باقی فضاها ندارند. در دانشگاه ماخذ و منابع مرتبط با رشته تحصیلی فراهم است و حلقه دوستان هم رشته و نزدیکی به دفاتر اساتید هم وجود دارد. به طور کلی تجمیع زیرساختهای آموزشی در یک فضا، آن را نسبت به محیطهای دیگر در اولویت قرار میدهد.
او وجود دو مسئله را در این میان مهم میداند و ادامه میدهد: رسمی بودن فضا برای پوشش و دیگری رفت و آمد، دو مسئله مهم است. از سوی دیگر این رویکرد جنسیتی حاکم بر فضای دانشگاه هم مسئلهساز است، اما غیرقابل حل نیست. به یاد دارم که کتابخانه دانشکده ما مختلط بود، اما یک فضای خصوصی (مخصوص خانمها) هم راهاندازی شده بود که اگر برخی خانمها میخواستند بدون روسری و مانتو مطالعه کنند، آن فضا را انتخاب کنند. بنابراین امکانش وجود دارد، اما به نظر میرسد ارادهای از سمت مسئولان فعلی برای حرکت به این سمت دیده نمیشود.
یکی از دانشجویان دکترای زبانشناسی دانشگاه اصفهان هم میگوید کافه را برای درس خواندن ترجیح میدهد. او دلیل این انتخاب را تک جنسیتی بودن محیط کتابخانهها عنوان میکند و میگوید: در کافه میتوان راحت سیگار کشید؛ قهوه، آماده است و از همه مهمتر تک جنسیتی نیست و میتوانیم با دوستانمان سر یک میز، درس یا کتاب بخوانیم.
او اضافه میکند: من همیشه جزو کسانی بودم که اصرار داشتم در محیط دانشگاه بمانیم و فضا را پس بگیریم، اما واقعا در کافهها راحتتر بودیم.
“زهرا” دانشجوی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی قبل از این که کرونا شیوع پیدا کند و زمانی که دانشجوی دانشگاه تهران بود، زمان بیشتری را در کتابخانه میگذارند، اما الان کافهها را ترجیح میدهد و علت این را تمایل به درس خواندن در فضای باز میداند. او میگوید: اگر قرار باشد با فرد دیگری درس بخوانم، کافه انتخاب اول است. چون اگر وسط درس خواندن بخواهی با دوستت صحبت کنی، راحتتری. من همیشه به فضای عمومیای که دانشجویان فنی برای درس خواندن گروهی داشتند، حسادت میکردم.
“مریم” هم دانشجوی تحصیلات تکمیلی دیگری است که برای او هم کافه گزینه بهتری نسبت به کتابخانه است. او که در پژوهشکده علوم شناختی درس میخواند، فضای ایدهآلش برای تحقیق را اینطور توصیف میکند: برای من محیط ایدهآل برای درس و پژوهش، محیطی است که جَو آکادمیک داشته باشد. عضویت در آن راحت باشد. قوانین دست و پا گیر مثل نبردن کیف و دفتر نداشته باشد. بیدلیل به حجاب تذکر ندهند و احساس آزادی نسبی داشته باشم. علاوه بر این، وسایل رفاهی و خوراکی نیز در دسترس باشد و سکوت حاکم بر محیط هم به گونهای نباشد که من بخواهم همه تمرکزم را صرف این کنم که صدای نفس کشیدنم نیاید.
از او میپرسم تا الان چه فضایی این ویژگیها را داشته و “مریم” پاسخ میدهد: تا الان فضای اشتراکی باغ کتاب برایم بهترین محیط بوده، البته شلوغ است و همیشه جا پیدا نمیشود. روزهای پنج شنبه و جمعه هم آنقدر سروصدا زیاد است که عملاً امکان استفاده نیست. اما شرایط در دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه شهید بهشتی تا پیش از شیوع کرونا متفاوت بوده است.
“روزبه” نیز که به تازگی از مقطع کارشناسی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شهید بهشتی فارغ التحصیل شده است، از محیطی میگوید که برای مطالعه گروهی و انجام پروژههای دانشجویی فراهم شده بود. او میگوید: دانشکده، کتابخانه هم داشت. بنابراین ما از لابی بیشتر برای معاشرت و انجام پروژههای گروهی استفاده میکردیم. بعد از شیوع کرونا و تعطیلی دانشگاهها، فضایی که در اختیار دانشجویان بود به دو کلاس تبدیل شد. این فضا، تفکیک جنسیتی نبود، البته با دو کاغذ مشخص کرده بودند که کدام فضا برای خواهران و کدام برای برادران است، اما کسی رعایت نمیکرد و دانشکده یا حراست هم کاری به کار دانشجویان نداشت.
او ادامه میدهد: الان ترجیح من این است که برای انجام پروژه و کارهایی مشابه بیرون دور هم جمع شویم تا به کتابخانه برویم. چون برای چنین کارهایی به همفکری و گفت وگو نیاز داریم و در کتابخانه عملاً چنین امکانی وجود ندارد.
رشد روزافزون کافهها در سطح شهرها و تبدیل شدن آنها به محیطی برای گذران زندگی روزمره و پیشبرد کارهای علمی و فرهنگی موضوعی است که به گفته یکی از مسئولان فرهنگی سابق کشور به شدت نیازمند بررسی و توجه است. او با اشاره به پیشینه تاریخی کافهنشینی میگوید: اساس این که گروهی دور هم بنشینند و خارج از فضای منزل و محل کار صحبت کنند به بعد از کودتای ۲۸ مرداد باز می گردد. به این دلیل که احساس خفقانی در کشور حاکم شده بود که افراد نیاز به گفت و گو را احساس میکردند. برخی معتقدند مفهوم قهوهخانههای ایرانی به شهرهای اروپایی رفته و بعد به صورت کافهها، مجدداً به ایران بازگشته است. من احساس میکنم رشد اخیر کافهها به دلیل این که افراد در فضای مجازی نمیتوانند رو در رو صحبت کنند و اصلاً توانایی احراز هویت طرف مقابل را ندارند، اوج گرفته است.
این مسئول فرهنگی سابق میافزاید: از سوی دیگر، نیاز به گفت و گو در جامعه مخصوصاً بین جوانان متولد دهههای هفتاد و هشتاد زیاد است. در سال ۱۳۹۷، در فاصله چهارراه ولیعصر، میدان ولیعصر، خیابان ۱۶ آذر، میدان انقلاب و یک خیابان پایینتر یعنی شهدای ژاندارمری حدود ۱۷۴ کافه شناسایی شد. الان حتی برخی از مسئولین نیز تمایل دارند قرارهای کاری خود را در کافهها بگذارند! احساس میکنند کافهها فضای بازتری دارد و راحتتر هستند و هنجارهای محیط رسمی را ندارد. در واقع جامعه ما در حوزه فرهنگی دارد از نهادهای غیررسمی متأثر میشود.
او در ادامه این گفت وگو، کافهها را چنین دستهبندی میکند: بخشی از کافهها صرفاً کار بیزینس انجام میدهند؛ مانند کاری که سوپرمارکتها انجام میدهند، یعنی خدمتی ارائه و از آن درآمد کسب میکنند. اما گروهی دیگر از کافهها در کنار ارائه خدمات معمول، کار فرهنگی میکنند مثلا جلسات نقد کتاب برگزار میکنند یا شب شعر و موسیقی زنده برگزار میکنند. این کافهها هم رو به رشد هستند. برخی از کافهها دارند تبدیل به پاتوقهایی برای گیم و بازی میشوند. باغ کتاب تبدیل به محل رجوعی برای دانشجویان شده است و بسیاری کارهای مطالعاتی خود را آنجا انجام میدهند. این تفکیک جنسیتیای که در دانشگاهها و محیطهای دیگر وجود دارد، در کافهها نیست. متاسفانه نظارتی بر این کافهها هم نیست؛ البته در اینجا، نظارت به معنای خطکشی و ایجاد محدودیت نیست. فضای گفت وگو در کشور به شدت ضعیف شده است و این عامل رشد کافههاست. ما الان کافههایی داریم که اتاقهای خصوصی دارند. این پدیده، پدیدهای است که نهادهای فرهنگی از آن غفلت کردند.
وی محدودیتهای ایجادشده از سوی مسئولان دانشگاهها را از دلایلی میداند که دانشجویان کافههای بیرون از دانشگاه را به فضای داخل دانشگاه ترجیح میدهند و میگوید: ما باید پاتوقهای دانشجویی در فضای بیرون از دانشگاه فراهم کنیم که در آن این سختگیریهای حراست در خصوص حجاب و پوشش نباشد. بسیاری از افرادی که به کافهها مراجعه میکنند، کافههایی را که در یک سازمان خاص باشد را انتخاب نمیکنند. آنها کافهای میخواهند که صرفاً کافه باشد به همین دلیل من معتقدم اگر دانشگاهها در فضای خود کافهای راهاندازی کنند، دانشجوها از آن استقبال نمیکنند! چون کافهی دانشگاه با کافهی میدان ولیعصر تفاوت دارد. این تفاوت به معنای عدول از ارزشها نیست، اما اگر کافهای در دانشگاه باشد، دختری اجازه ندارد در آن محیط سیگار بکشد. حتی برخی افراد مطالعات خود را در کافهها انجام میدهند و نکته جالب این است که محدودیتی برای حضور در کافهها وجود ندارد.
وی افزود: در گذشته و در قهوهخانهها وقتی غذا به پایان میرسید، قهوهخانهچی از شما میخواست که از قهوهخانه خارج شوید، اما در کافه میتوان نامحدود ماند. فرهنگ کافهداری این را الزام میکند که حتی اگر کسی قصد خوردن و آشامیدن نداشت هم بتواند در کافه بماند و کتاب بخواند. این که کافهها نقش پاتوق فرهنگی دارند باید تحلیل پدیدارشناختی شود؛ باید بررسی شود که چرا افراد در گذشته تمایل داشتند در پارک دور هم جمع شوند، اما الان ترجیح میدهند کافه را انتخاب کنند.
این مقام فرهنگی سابق با اشاره به این که کتابخانهها هم مخاطبان خود را دارند، بیان میکند: البته ما کتابخانه ملی را هم داریم که شاید همین ساعت، جایی برای نشستن نداشته باشد. مهم نیست که این پدیده را خوب یا بد قلمداد کنیم؛ صرفاً باید آن را ببینیم. ممکن است به مرور کافههایی ایجاد شود که در آنها فیلم و تائتر نمایش داده شود. باید این فضای فرهنگی را دید. یک نگاهی در مسئولین ما وجود دارد که طبق آن هر جایی که در آن اختلاط دختر و پسر باشد، مطمئنا فسادی شکل میگیرد! کافهها نشان دادند این طرز فکر درست نیست. ویژگی کافه این است که محیطی باز است؛ یعنی اینطور نیست که از بیرون کافه، داخل آن قابل مشاهده نباشد. یعنی کافه محیطی رمزآلود و رازآلود نیست که بگوییم چون دانشگاه محیطی عمومی است، دانشجو کافه را به دانشگاه ترجیح میدهد. کافه هم یک محیط عمومی است. امروزه کافهها دارند کارکرد فرهنگی پیدا میکنند، ولی هیچ جایی برای آنها در سند فرهنگی کشور ما نیست. هیچ متولیای ندارد، اما رویدادهای فرهنگی در کافهها برگزار میشود. پاریس هم کافه زیاد دارد، ولی فرهنگ آنها حاکمیتی نیست. هر محصول فرهنگیای که مشتری داشته باشد، قابل عرضه است؛ اما در ایران شرایط متفاوت است. ما ارزشهای فرهنگیای داریم که باید اعمال شود.
به اعتقاد این مدیر فرهنگی، در حال حاضر مسئولیت فرهنگی دقیقاً بر دوش کافهها نهاده شده، به این دلیل که کافهها محدودیت زمانی ندارند و محدودیت فردی برای پوشش و برخوردها و مراودات در آنها وجود ندارد. فرد حس میکند در عین این که در محیطی بسته قرار دارد، آزادیهای فردی را هم دارد. احساس میکنم بسیاری از مخالفتهای مسئولان ما ناشی از عدم اطلاع است، چون تصور میکنند هر دختر و پسری در یک مکان باشند، فساد شکل میگیرد!
چه خوشمان بیاد و چه بدمان بیاید، به نظر میرسد دانشگاهها دارند بازی را به کافهها و فضاهایی که آزادی فردی و امکانات بیشتری را برای دانشجویان فراهم میکند، میبازند! شیوع کرونا و بازگشت دانشجویان به شهرهای محل زندگی خود نیز به این وضعیت دامن زده است. شاید ایجاد فضایی تفکیک شده و اختصاصی که البته غیررسمیتر از کتابخانهها و بدون قوانین سختگیرانه، در آن امکان گفت وگو و تعامل با یکدیگر برای دانشجویان فراهم باشد، بتواند نقش دانشگاه را به مکانی فراتر از محل ارائه درس ارتقا دهد.
نباید فراموش کرد و از خاطر برد که بسیاری از چالشهای امروز کشور در حوزه فرهنگی در سالهای گذشته و در زیر پوست شهر در حال شکلگیری بودند و به دلیل کوتاهی و غفلت مدیران وقت؛ هم اکنون جامعه ما را با تهدیدات مختلفی روبرو کرده است که متاسفانه برای برخی از آنها نیز دیگر درمانی هم وجود ندارد! پس باید از هم اکنون برای مشکلاتی که در این گزارش نیز به آن اشاره شد راهحلهایی منطقی و درست تدوین کرد و به دور از هیجانات سیاسی و جناحی به دنبال مدیریت و کنترل درست فضای فعلی بود.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: