عطنا - یک استاد دانشگاه معتقد است: «فرهنگ مقاومت مردم در برابر دولت پیشین که نقدهایی را به عملکردش در حوزه کنترل کرونا دارند و طولانی شدن زمان پاندمی که ما را تا پیک پنجم برده و همچنین شروع دیرهنگام واکسیناسیون، نوعی عادی انگاری و عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی را ایجاد کرده است.»
میزان مبتلایان و فوتی های ویروس کرونا در ایران در روزهای اخیر رکورد زده است؛ اما رعایت پروتکلهای بهداشتی در میان عامه مردم جدی گرفته نمیشود و حتی با تعطیل شدن کشور برای قطع زنجیره انتقال ویروس، برخی ها عزم سفر می کنند. چرا مردم دیگر تمایلی به رعایت پروتکلهای بهداشتی نشان نمیدهند؟
در این باره دکتر حمیده دباغی استادیار گروه مطالعات زنان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی در گفتگو با عطنا گفت: «بخشی از این رفتار را میتوان به نوعی فرهنگ مقاومت مردم در برابر سیاستهای دولت پیشین دانست و علت هم این است که مردم فکر میکنند دولت پیشین کم کاریهایی نسبت به شروع روال واکسیناسیون و ورود دارو و آغاز به مقابله با کرونا داشته است. لذا اکنون که دولت و رسانه رسمی که منادی دولت است برای رعایت پروتکلها پافشاری میکنند، مردم مقاومتهایی در برابر اقدامات پیشنهادی دولت نشان می دهند. مثلاً دولت تعطیلی اعلام میکند و رسانه ملی بر روی قرنطینگی تأکید دارد، اما گروهی از مردم به مسافرت میروند. بخش دیگر مربوط به طولانی شدن مدت زمان پاندمی کروناست. گاهی اوقات وقتی بیماری طولانی میشود، نوعی عادی انگاری برای بیمار و اطرافیان او اتفاق میافتد.»
کرونا بر روی گروههای مختلف آثار خاص خود را داشت
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «از شروع پاندمی کرونا دو دسته مشخص از خانواده ها وجود داشته اند. یک گروه بهداشتیزده بودند و تمام قواعد بهداشتی را رعایت میکردند و حتی برای خود پروتکلهای بهداشتی ایجاد کرده بودند و در مقابل، گروهی دیگر از خانوادهها از ابتدا دچار نوعی عادی انگاری بودند و به عنوان مثال حتی در زمان قرنطینه و تعطیلی برخی مشاغل به بازار میرفتند. اما چرا الان برای اکثر مردم این اتفاق عادی شده است؟ چند زمینه در اینجا مطرح میشود. کرونا بر روی گروههای مختلف اثرهای خاص خود را داشته و نمیتوانیم یک جواب واحد برای تمام گروههایی که از نظر درآمدی و اقتصادی وابستگی خاصی به بازار دارند ارائه دهیم و یک نوع تحلیل را به همه گروهها تعمیم دهیم.»
جریمه برای مردم بازدارنده نبود
وی ادامه داد: «در واقع میشود گفت نه قسمتی که مربوط به دولت است به خوبی توانست قواعد را ایجاد و نظارت کند و نه مردم توانستند رعایت کنند. به طور مثال در آخرین قرنطینه حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر از افرادی که قصد مسافرت به شمال کشور را داشتند اعمال قانون شدند؛ اما از این تعداد فقط حدود ۲۰۰ نفر توجیه شدند و به شهر خود برگشتند و مابقی مبلغ جریمه را پذیرفتند و سفر کردند. این مثال، بیانگر موثر نبودن جریمه و نظارت دولت بر فرایند رعایت پروتکلها است. اما جریمه در سایر کشورها همچون آلمان، شهروندیِ فرد را زیر سوال میبرد و فقط مادی نیست، بلکه در برخی موارد شامل حذف امتیازات مثبت میشود. مثلاً قطع خدمات نقل انتقال عمومی درون شهری برای فرد متخلف یا تعریف پاسپورت سلامت برای افراد در کشورهای اروپایی.»
دباغی اضافه کرد: «در تحلیل این موضوع باید گفت که مردم عقلانی رفتار کرده و بر اساس سنجش هزینه و فایده عمل میکنند. افراد عقلانی و منطقی تصمیم میگیرند و هزینه جریمه را میپردازند. اگر جریمه مالی توسط مردم پرداخت میشود به این معناست که بازدارنده نیست و باید از راهکارهای دیگری استفاده کرد. مثلاً برخورد قاطعانه در اعمال امتیازات منفی و درج در گواهینامه. در واقع در این شرایط باید مجموعهای از جریمهها چه به صورت نقدی چه به صورت امتیاز منفی تعبیه شود. از طرف دیگر این قوانین برای تمامی سفرها لحاظ شود چه سفر با خودروی شخصی چه سفرهای هوایی، ریلی و ... .»
برخی خانوادهها به اقتصاد بیشتر از سلامتی اولویت میدهند
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «موضوع دیگری که مطرح است عدم رعایت قرنطینه شغلی است که با وجود اجبار به قرنطینه باز هم بازار همچنان باز بود. زمانی که دولت مشاغل خدماتی را تعطیل کرد، پای اصناف را از قاعده گذاریها برای جلوگیری از شیوع کرونا قطع کرد و سعی نکرد آنها را برای تعطیل کردن کسب و کارشان توجیه کند. اصناف قواعد درونی خودشان را دارند. در اینجا صحبت از یک نهاد است که قواعد و ساز و کار خود را دارد و نمیشود با ساز و کار بیرونی و اجبار و بدون توجه به قواعد بازی، این نهاد را مجبور به انجام قواعد و مقررات کرد. در واقع حتما باید ذینفعان را وارد سیستم سیاست گذاری کرد.»
وی ادامه داد: «البته تخلفی را که گروهی از افراد عضو یک صنف انجام میدهند نمیتوان به پای کل صنف گذاشت. درست است که سلامتی دلیل مهمی برای رعایت قوانین است، اما چیزی مهمتر از سلامتی به نام اقتصاد وجود دارد. زمانی که درآمد و معیشت یک خانواده به خطر میافتد، نمیتوان گفت سلامتی دلیل مناسبی برای رعایت تعطیلی مشاغل از سمت مردم است. برای خانوادهها موضوع معیشت و اقتصاد، امر مهمی هست و نسبت به سلامتی اولویتی برای اقتصاد قائل هستند.»
مواجهه مکرر با تجربه مرگ باعث عادی انگاری می شود
دباغی گفت: «از زمان شروع پاندمی کرونا اخبار زیادی در طول روز از نقاط مختلف دنیا و کشور خودمان درباره میزان مرگ و میر شنیده میشود. زمانی که مواجهه افراد با مرگ زیاد شود، معنای زندگی برای آنها کم رنگ میشود. از نظر روانشناسی و فلسفی هم لمس مرگ و مواجه شدن با تجربه مرگ یا دیدن این تجربه به کرات، میتواند باعث شود عادی انگاری اتفاق بیافتد و تحمل این تجربه در ذهن راحتتر شود. به هین دلیل در دوران اولیه قرنطینه، حدود ۱۰۰ نفر فوتی در ذهن مردم اثر بیشتری نسبت به تعداد چند برابرِ حال حاضر داشت.»
وی ادامه داد: «از لحاظ فلسفی این امر را به فلسفه «زندگی در لحظه» نسبت میدهند. در این دیدگاه دیگر فرد تلاشی برای آینده نمیکند و به آن اهمیتی نمیدهد، چون از زنده بودن در آینده مطمئن نیست؛ لذا در زمان حال زندگی میکند و دیگر تلاشی برای رعایت پروتکلها انجام نمیدهد. البته این فلسفه در اکثر نقاط دنیا وجود دارد و شاید کشورهای دیگر خیلی زودتر از ایران به این حالت رسیدند. علت این احساس را میتوان بحرانهایی دانست که در جامعه فشار ایجاد میکند و آن را به سمتی مشخص سوق میدهد. همهگیری جهانی کرونا این فشار را در جامعه ایرانی وارد کرد به گونه ای که افزایش تشویش و اضطراب از آینده موجب شد تا گروهی از آنها در لحظه زندگی کنند.»
تاثیر شروع واکسیناسیون بر عدم رعایت پروتکل ها
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «انجام واکسیناسیون و این تفکر که واکسن چرخه انتقال ویروس را قطع میکند، میتواند یکی از دلایل مهم عدم رعایت پروتکلها از سمت مردم- البته بیشتر در چند ماه آینده- باشد. باورهای مردم تاثیر زیادی در عملکرد و فعالیت آنها دارد. مثلاً در کشور ارمنستان باور به اینکه بیماری اصلاً وجود ندارد و به نوعی توطئه غربی است یا کشورشان اصلا مبتلا به چنین ویروسی نشده، باعث شده پروتکلها را رعایت نکنند و ماسک نزنند. این بیاعتنایی به واکسیناسیون برای آنها تا آنجا پیش رفت که واکسن اضافی را به توریستها تزریق کردند. به نظر من ایرانیها آدمهای منعطفتری در پذیرش سیاستها هستند؛ به شرطی که موقعیتها برایشان توصیف شود، عمق بیماری را بدانند و عمق نبود امکانات را هم بدانند. لذا اگر اطلاعات خوبی از شرایط موجود داشته باشند و پایههایی از اعتماد ایجاد و شفاف سازی شود، علیرغم تمام شرایط بد اقتصادی و سایر مسائل به دولت و حکومت فعلی اعتماد خواهند داشت.»
وی ادامه داد: «بنابراین فقط در رسانهها باید محتوای مورد نیاز و درست را به مخاطب آموزش دهیم و مصادیق مشخص باشند. مثلا گزارشاتی از بیماران واکسن زده ارائه شود که مردم بدانند زدن واکسن به معنی ابتلا نشدن به بیماری نیست. یا اگر آمار مرگ و میر در کشورهای دیگر گفته می شود، از موفقیتهای سیاستهای اجتماعی آنها در کنترل بیماری هم به مردم اطلاع رسانی شود.»
شفاف سازی میتواند حس اعتماد را در مردم ایجاد کند
دباغی اظهار کرد: «شایعات زیادی راجع واکسنها و به خصوص واکسن ایرانی وجود دارد. هیچ رسانهای بحثهای مشخص و واضحی پیرامون انواع واکسنها انجام نداده و مزایای واکسنهای مختلف ایرانی را نگفته است. یعنی ما در سطح اول اعتمادسازی که آگاه سازی است ضعیف عمل کردیم. شایعه قدرت زیادی دارد و نباید به آن کم توجه بود. حل این مسئله مربوط به حوزه علوم اجتماعی است و باید از ظرفیت علوم اجتماعی در این دوران و پیش از سیاست گذاری استفاده شود.»
این استاد دانشگاه درباره راه حل مقابله با این موضوع بیان کرد: «با وجود سیاستگذاریها و تلاشهای دولت عدهای از مردم دولت را جدای از مردم میدانند. سیاستها زمانی کاربرد دارند که مردم فکر کنند دولت هم گام با آنها حرکت میکند و شفاف سازی میتواند این حس اعتماد را در مردم ایجاد کند. اجرای قوانین و سیاستگذاریها نیازمند بستری است که با آگاهی دادن به مردم و کسب اعتمادشان و جلب همکاری و استفاده از نیروی خود مردم ایجاد میشود و متاسفانه در کشور ما این بستر آماده نیست و شایعات و اطلاعات نادرست میتواند ریشه تمام اقدامات موثر دولت را هم بسوزاند.»
وی ادامه داد: «وظیفه مهم دولت پرورش جامعه و وظیفه مردم رعایت کردن قوانین است و پله اول این اتفاق آگاه سازی است. اینکه بگوییم دولت پیشین هیچ کاری نکرده غیر منصفانه است و بهتر است بگوییم عملکردش متصل به نیروی جامعه نبوده و از پتانسیل مردم در کنترل مسائل استفاده نکرده است. یک مثال مشخص عدم استفاده دولت از توان پویش مردمی در تأمین مایحتاج بهداشتی مناطق محروم در پیک اول کرونا بود. اگرچه مردم تحت گروههای مختلف، حرکتهایی داشتند اما دولت نتوانست این ظرفیت را منظم و قاعدهمند کند و بدین طریق آن را به کمک خود آورد.»
دباغی گفت: «یکی از مهمترین بخشهایی که میتوانست در این زمینه حضور داشته باشد بخش مطالعات اجتماعی بود. در اینجا نقش علوم اجتماعی و جامعه شناسی کاملاً مشخص میشود و اگر حضور اصحاب علوم اجتماعی را در کمیتههای راهبری میپذیرفتند و اجازه مطالعه بر روی موردها و گروههای مختلف میدادند، به جمع آوری اطلاعاتی منجر میشد که برای سیاست گذاریهای اجتماعی بعدی مفید بود. اما چنین درخواستهایی کمتر از سوی دولت و وزارت بهداشت مطرح بود و البته دیرهنگام.»
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: