وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشور همواره در طی 50 سال اخیر توسط پژوهشگران علوم انسانی رصد شده است و اینبار پژوهشگران دانشگاه علامهطباطبایی دادههای فرهنگی و اجتماعی 40 سال اخیر ایران را طی یک سال در 13 حوزه بررسی و 60 گزارش منتشر کردند.
در این وبینار دکتر آرمین امیر، استادیار مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر مجید فولادیان، استادیار جامعهشناسی نظری فرهنگی دانشگاه فردوسی مشهد به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
دکتر آرمین امیر گفت: «پژوهشی تحت عنوان رصد وضعیت کشور در دانشگاه علامه طباطبایی به پیشنهاد پژوهشکده فرهنگپژوهی از مهر 1397 تا مهر 1398 انجام شد که هدف آن، در دست گرفتن مجموعه دادههایی برای دانستن این نکته که در ۴۰ سال اخیر، چه روندی را طی کردهایم، بود. تیمی متشکل از چهار کارگروه تشکیل شد که در هر کارگروه، یک دانشجوی دکتری به عنوان مسئول و یک دانشجوی ارشد به عنوان پژوهشگر فعالیت داشتند.
یکی از نکات این طرح، کارآموزی دانشجویان بود که بتوانند داده معتبر را از داده غیرمعتبر تمیز دهند. یکی از ضرورتهای طرح رصد، شعار دانشگاه علامه طباطبایی مبنی بر تبدیل شدن به دانشگاه نسل چهارم بود. ساختار طرح به این صورت بود که ما حوزههای مختلفی داشتیم که از میان آنها موضوعاتی را برگزیدیم و روی آنها گزارش توصیفی مینوشتیم. سپس در گزارشهای تحلیلی، از عوامل تا راهکارهای مقالههای مختلف را جمعآوری کرده و در نهایت تحلیل استادان دانشگاه از حوزۀ مربوطه را اخذ میکردیم.
ما در هر حوزه به سراغ پنج استاد رفتیم و با آنها مصاحبۀ مکتوب داشتیم. موضوعهای ما در کارگروههای متفاوتی بررسی شد. در واقع در این یک سال، در ۱۳ موضوع، ادبیات پژوهشی تولید کردیم. نمیتوان ابعاد طرحی به این وسعت را بهطور خلاصه بیان کرد. در این ۱۳ موضوع، ۶۰ گزارش داریم که من بخش کوچکی از این کار را ارائه خواهم کرد.
در بخش نابرابری و فقر، یکی از گزارشهای توصیفی، درآمد، تورم و توزیع ثروت بود. گزارشهایی از سوی مسئولان مبنی بر قرار گرفتن ایران در وضعیت مطلوب تولید ناخالص داخلی وجود دارد اما در واقعیت نمیدانستیم که کدام درست و کدام نادرست است و فهمیدن این قضیه بسیار زمان برد.
در این میان ما متوجه شدیم که یک دلار استاندارد وجود دارد که طبق آن، بیشترین سرانه تولید ناخالص داخلی ما در سال ۱3۵۶ حدود ۱۰ هزار دلار بود. می توان گفت در ۳۰ سال گذشته، حدود ۳۰ درصد از این سرانه کم شده است. اکنون باید نوع توزیع و نابرابری که وجود داشت را بررسی میکردیم. نابرابری ما از پیش از انقلاب کمتر شده است. پس اگر چه درآمدمان کم شده اما نابرابریمان نیز کم شده و این به معنای توزیع بهتر ثروت است.
اگر وضعیت عینی نابرابری را کنار بگذاریم، به وضعیت احساس نابرابری میرسیم. ۵۴ درصد مردم اظهار کردند که تناسب میان تلاش و رفاه در جامعه بسیار کم است. جز دو حوزه «برابری در دسترسی آموزشی» و «برابری در دسترسی به فرصتهای بهداشتی» در تمامی موارد، احساس نابرابری وجود داشته است که مردم دلیل آن را سیاستهای دولت میدانستند.
یکی دیگر از موضوعات ما، موضوع مسکن بود که در آن چهار حوزه را بررسی کردیم که یکی از آنها، موجودی مسکن و مسکن مورد نیاز بود. اگر گزارشهای عادی را که مسئولان در این حوزه میدهند بخوانید، متوجه دو عدد عجیب خواهید شد: یکی عددی کمتر از ۲ میلیون و دیگری نزدیک به ۱۱ میلیون.
اگر ما در کشوری هستیم که هر خانوار در یک مسکن زندگی میکند، بدون توجه به کیفیت آن مسکن، به ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار مسکن نیاز داریم اما اگر کیفیت مسکن را نیز در نظر بگیریم، باید تا ۱۴۰۵، ۱۱ میلیون واحد مسکونی بسازیم.
ضمن اینکه از 1335 تا 1395، تعداد واحد مسکونی مورد نیاز (گزینه نخست) همواره رو به افزایش و بهترین عملکرد ساخت و تخصیص مسکن، بین سالهای 1355 تا 1375 بوده است. به طور اخص، پس از انقلاب و با تاسیس بنیاد مسکن، موج خوبی از ساخت مسکن به وجود آمد.
دومین شاخص، تحولات و شاخص تصرف مسکن است. از 1375 تا 1395، بهطور مرتب از نسبت مالکان کم و به مستاجران اضافه شده است؛ کم شدن نسبت مالکان به کل جمعیت، یک زنگ خطر است. در شهری مانند تهران، این عدد به ۴۵ درصد نیز رسیده است.
یک هشدار دیگر، شاخص دسترسی به مسکن است که با دو نرخ شاخص دسترسی به مسکن و شاخص دسترسی به مسکن با نرخ طبیعی پسانداز معرفی میشود. اولی با نرخ ۱۰۰ درصد پسانداز حساب میشود و دومی که معقولتر است، با یکسوم پسانداز محاسبه میشود. در چهار دهک پایین کشور، در سال 1391، این نرخ ۹۶ سال تخمین زده شده است که به معنای صاحبخانه نشدن آنها تا آخر عمرشان است.
از 1391 به بعد نیز چند موج چندبرابر شدن قیمت مسکن داشتیم. خط فقر مسکن نیز در این سال، به ۳۳ درصد رسیده است. به این معنی که ۳۳ درصد خانوادهها امکان سکونت در واحد اجارهای ۶۰ متری با حداقل امکانات را نداشتهاند.
چهارمین موضوع، سکونتگاه غیررسمی است که به کرات از عدد ۱۱ میلیون تا ۲۰ میلیون را شنیدهایم اما آنچه که درست است، زندگی ۱۰ میلیون نفر در بافتهای فرسوده و زندگی ۱۱ میلیون نفر در سکونتگاههای غیررسمی است.
موضوع بعدی، خانواده است. از سال 1360، نسبت طلاق به ازدواج در شهرها سه برابر شده و نسبت آن از ۱۰ به ۳۰ رسیده است، این نسبت در روستاها چهار برابر شده و از چهار به ۱۶ رسیده است. در عین حال اما کاهش سن ازدواج را نیز در متولدین سالهای 1370 به بعد داریم. اگر در میان استانها نیز بررسی کنیم، شاخص نسبت طلاق به ازدواج رو به افزایش است.
خشونت خانگی نیز موضوع دیگری است که در ایران داده معتبری برایش وجود ندارد و ما نیز به جز دادههای جهانی، داده دیگری برایش گزارش نکردهایم اما اگر بر اساس دادههای جهانی گزارش کنیم، ایران، کشوری با خشونت بالا گزارش شده است.
سومین گزارش ما در حوزۀ خانواده، بررسی ارزشها و نگرشهای ایرانیان به خانواده بوده است که نشان میدهد ۲۴ درصد ایرانیان، خانواده را مهمترین عامل خوشبختی خود میدانند. رضایت از همسر و خانواده ۸۹ درصد گزارش شده و بالاترین سطح رضایتمندی ایرانیان، رضایت از خانواده است؛ اما رضایت از اوضاع اقتصادی ۷ درصد و از اوضاع سیاسی ۲۰ درصد است.
در تمایل به تعداد فرزند، تمایل به تکفرزندی و دو فرزندی کاهش و تمایل به سه فرزند و بالاتر افزایش پیدا کرده است.
حتی در مورد مسائل سیاسی، گفته شده است که ۴۰ درصد افراد، به عقاید خانواده خود گوش میدهند؛ ۱۵ درصد به مسئولان، ۱۳ درصد به روحانیان و ۱۲ درصد به مراجع تقلید.
ایرانیان از خانواده، سازمانهای دینی و آموزش و پرورش راضی هستند اما از خانواده بیشتر راضی هستند و از دادگاهها، مجلس، دولت، نهادهای قانونی و برنامهریز ناراضیاند.
در گزارشهای رصد دانشگاه علامه، خودکشی در حوزۀ سلامت اجتماعی بررسی شده است. اگر آمارهای خودکشی ایران را به نسبت جهان بنگریم، گویی خودکشی مسئله ما نیست اما دادههای سایت پزشکی قانونی از سال 1396 به بعد، بهروزرسانی نشدهاند.
برای انجام چنین پژوهشی، به موتورهای جستوجو مراجعه کردیم و به سمت روشهای جدید رفتیم و کلیدواژههایی را پیدا کردیم. به این موضوع پی بردیم که پس از ماجرای نهنگ آبی، دختر اصفهانی، کاووس سیدامامی، دانشگاه الزهرا، شراره رخام و نوجوان ایذهای، جستوجوی واژۀ خودکشی افزایش پیدا کرده است.
در بخش بعدی وبینار دکتر مجید فولادیان گفت: «رصد تحولات وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران در ۷۰ سال اخیر و در ۴۰ سال پس از انقلاب به چه صورت بوده است؟
اگر ما بخواهیم شاخصی پیدا کنیم که به وسیله آن شاخص، به چگونگی اتفاق افتادن تحولات فرهنگی ایران بپردازیم، چه شاخصی را باید انتخاب کنیم؟
تحولات نامگذاری در ایران، مهمترین شاخصی بود که من برای پاسخ به پرسش بالا به آن رسیدم. به این معنا که افراد چه نامهایی را برای فرزندان خود انتخاب میکنند و انتخاب این نامها چه ارتباطی با تحولات فرهنگی در مناطق مختلف دارد. من این دورههای زمانی را به هشت دوره تقسیم کردم.
۵۰ نام پربسامد پسر از سال 1340 تا 1398 بررسی شده که تحولات در جامعه ایران را نشان داده است.
دوره بعد از سال 1343 تا 1351، 1352 تا 1356، 1357 تا 13۵۹، 1360 تا 1368، 1369 تا 1376، 1377 تا 1385، 1385 تا 1392 و از 1392 تا 1398 بوده است.
نام دسته نخست را ملی-اسلامی گذاشتیم. این مهمترین گرایش فرهنگی ایران است که حدود ۶۴ درصد نامگذاریها را در بر گرفته است.
در دوره اصلاحات، این نامگذاری به اوج خود رسیده (۷۷ درصد) و در دوره اخیر، به کمترین مقدار خود (۵۵ درصد) رسیده است.
تیپ بعدی اسامی، اسلامی-سنتی است که تا زمان حال، به یک تا دو درصد رسیده است.
دوره بعدی، مختص به اسامی اسلامی-مدرن است که از حدود ۹ درصد شروع و به حدود ۲۰ درصد میرسد.
گرایش بعدی، اسامی اسلامی-ایدئولوژیک هستند که با شروع انقلاب شکل گرفته و تا پایان جنگ تمام میشوند.
یکی از مهمترین دادههایی که ما به آن رسیدیم، اسامی ایرانی-باستانی است که یا از شاهنامه آمده یا اسامی پادشاهان باستانی ایران است. این گرایش پیش از انقلاب، فرازی دارد و از یک و نیم درصد به ۴ درصد میرسد اما با انقلاب و جنگ کاهش پیدا کرده است.
و در دوره سازندگی افزایش پیدا کرده و به طور معناداری در شش سال اخیر افزایش پیدا کرده است که نشاندهنده یک فرهنگ مقاومت در برابر کمرنگ کردن نشانههای هویتی ایرانیت توسط صداوسیما و دیگر نهادها است و به حدود ۱۵ درصد رسیده است.
دسته دیگر، اسامی ایرانی-مدرن است. این اسامی گاهی به هیچ عنوان وجود نداشته است و پس از جنگ رواج پیدا کرده و در چند سال اخیر بسیار به آن رجوع میشود.
در جایی دیگر، اسامی با ریشه عربی با اسامی با ریشه غیرعربی مقایسه شدهاند. در سالهای اخیر به طور معناداری اسامی با ریشه عربی رو به کاهش بوده و اسامی با ریشه ایرانی و ترکی رو به افزایش است.
در بخش دوم صحبتهایم به موضوع تحولات هویت خواهم پرداخت که بر اساس پیمایش ملی تا سال 1396 از آنها استفاده کردیم. یکی از آنها، هویت ملی بوده که در سال 1379 بسیار بالا بوده و در سال 1388 کاهش پیدا کرده است.
هویت قومی در سال 1379 از همه کمتر بوده که میزان آن در حال افزایش است.
داده بعدی، هویت مدرن است. پس از آن، هویت مذهبی مطرح است که تاکنون به ۷۶ درصد رسیده و رو به افول بوده است.
بحث بعدی، مشارکت است که در سال 1384 بالاترین عدد را دارد و اکنون ۹۴ درصد است. مشارکت مدنی نیز در سال 1385 به اوج رسیده و اکنون کاهش پیدا کرده است. منظور از مشارکت در پژوهش ما، ساختار خانواده بوده که روندها حاکی از دموکراتیکتر شدن آن است.
در پایان این وبینار ارائهدهندگان به پرسشهای شرکتکنندگان پاسخ داده و گفتوگو کردند.