دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی، دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست یادبود دکتر فیرحی گفت: «یعنی آن چیزی که برای ایشان به عنوان یک روحانی عاشق و علاقهمند به دین و فرهنگ اسلامی، غیر قابل فهم و غیر قابل باور بود، مسئله استبداد دینی بود. اینکه دین عامل استبداد سیاسی شود برای ایشان قابل فهم نبود».
به گزارش
عطنا، نشست یادبود مرحوم دکتر داود فیرحی، اندیشمند و استاد برجستۀ حوزه و دانشگاه، روز جمعه 23 آبان ماه، به همت انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، به صورت برخط برگزار شد.
دکتر فیرحی، استاد و انسانی کامل بود
دکتر حمید احمدی، استاد تمام گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران اولین سخنرانی بود که به بیان مطالب خود دربارۀ دکتر داود فیرحی پرداخت؛
آقای دکتر فیرحی، تنها عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران نبود بلکه به کل جامعه علوم سیاسی ایران، علوم اجتماعی ایران و جامعه دانشمندان ایران تعلق داشت و همه واقعاً اندوهگین شدند. دکتر فیرحی استادی بود که دست طبیعت، ما را از او محروم کرد و از دست دادنش، ضربه جبران ناپذیری بود و به این زودیها کسی جای دکتر فیرحی را نمیگیرد.
آقای دکتر فیرحی یک استاد و یک انسان کامل بود از هر نظر، چه در کسوت استادی و چه به لحاظ چهره انسانی. دکتر فیرحی یک انسان والا بود و تمام خواسته اش را همیشه با لبخند میگفت و ما هیچ وقت ندیدیم دکتر فیرحی عصبانی شود.
به لحاظ استادی همه اذعان دارند که دکتر فیرحی یک استاد والا و در حال تکامل بود و حیف شد؛ من دکتر حمید عنایت استادمان را به یاد میآورم که او هم متأسفانه در جوانی و در اوج تکاملش از ما گرفته شد و اتفاقاً دکتر فیرحی راهی رفت، که دکتر حمید عنایت پایهگذاری کرده بود، یعنی گرایش اندیشه سیاسی در اسلام را که آغاز کرد و مباحثی را مطرح کرد که قبل از او کسی مطرح نکرده بود و آقای دکتر فیرحی با دقت تمامی که داشت، در حال به تکامل رساندن آن بود.
آقای دکتر فیرحی از هر نظر، یک استاد نمونه بود، اولا که فرزند علوم سیاسی بود و در همه دورهها از علوم سیاسی آمده بود و هم از لحاظ پژوهش، هم آموزش و هم آزمونِ آموزشهایی که میداد، یک استاد واقعی بود. میدانیم که پژوهشهای دکتر فیرحی در یک موضوع خاص متمرکز بود و در مورد مسائلی مثل اندیشۀ سیاسی اسلامی دوره معاصر یا فقه سیاسی، که مطرح میکرد، شالوده شکنی کرد.
ما همیشه با یکسری دوگانگیهای کلی و مبهم مواجه بودیم، مثلاً مشروعه در مقابل مشروطه، چنین دوگانگیهایی در ذهن جامعه علمی ایران حاکم است و بخشی از اینها از خارج از حوزه دانشگاهی، یعنی از جریانهای سیاسی آمده است و همچنان هم غلبه دارد. دکتر فیرحی با پژوهشهای جدیدی که انجام داد و شالودهشکنیها، نشان داد که این دوگانگیها آنگونه نیست که به ما گفته میشود. ایشان عرصههایی را به دانشجویان و علاقهمندان نشان داد که کسی سراغ آنها نرفته بود.
آقای دکتر فیرحی در حال به تکامل رساندن بحث اندیشۀ سیاسیِ اسلامیِ معاصر و کلاسیک بود، رفتن ایشان ضربه سختی وارد کرد و امیدواریم دانشجویانی که ایشان داشتند، این راه را ادامه دهند. دکتر فیرحی در عرصۀ آموزش یک استاد نمونه بود و هیچ وقت با قصد گرفتن پایاننامه یا عزیزکردن خود نزد دانشجویان، کاری انجام نداد و همه دانشجویان واقعاً شیفتۀ او بودند. امیدواریم که راه دکتر فیرحی ادامه پیدا کند و انشالله، دانشجویانی که داشتند و تربیت کردند، این راه را ادامه دهند و ما هم بتوانیم این الگو را در آینده ادامه دهیم.
دغدغۀ دکتر فیرحی در اندیشه سیاسی اسلام و ایران، اصالت و معاصرت بود
دکتر منصور میراحمدی، استادتمام گروه علوم اندیشه سیاسی دانشگاه شهید بهشتی سخنران دیگری بود که به بیان سخنان خود پرداخت؛
یادم هست از زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی شروع به تحصیل کردم، با آشنایی که با آقای دکتر فیرحی داشتم، تصمیم گرفتم مسیر و جهت علمی خودم را با مسیر و جهت علمی ایشان هماهنگ کنم. اگر بخواهم خیلی خلاصه به دغدغهای که دکتر فیرحی داشتند اشاره بکنم، دغدغۀ ایشان یک خط فکری متمایزی را ایجاد کرد. دغدغۀ آقای دکتر فیرحی در حوزه اندیشه سیاسی اسلام و اندیشه سیاسی ایران در دوره معاصر را میتوان به دغدغۀ معاصرت و اصالت خلاصه کرد و من این دغدغه را به خوبی در فعالیتهای علمی آقای دکتر فیرحی دیدم و بسیار بهره گرفتم.
او از سویی دغدغه اصالت داشت، به همین دلیل به میراث سیاسی اسلامی اهمیت ویژهای داد و از آغاز پژوهش خودش در این حوزه همواره بر متون و منابع اصلی اندیشۀ سیاسی اسلامی تاکید داشت و ارجاع عالمانهای به این آثار داشت. اما این دغدغه باعث نشد که او در دوران گذشته و در جستجوی اصالت باقی بماند بلکه دغدغه معاصرت باعث شد که در مواجهه با فرصتهای جدیدی که امروز یک پژوهشگر با آن مواجه است قرار بگیرد و در رفت و برگشت بین مسائل امروزِ اندیشه و متون کلاسیک و دغدغه اصالت خودش قرار بگیرد و این رفت و برگشت یک بازخوانیِ توأم با نگرش انتقادی نسبت به متون سیاسی گذشته بود که بتواند از لابهلای این بازخوانی به پرسشهای امروز ما در عرصۀ سیاست پاسخ مناسبی ارائه دهد.
حقیقتاً این جریان، جریان فکری متمایزی است که توانست از دو جریان دیگر خودش را جدا بکند، آقای دکتر فیرحی از سویی با تأکید بر معاصرت، تلاش میکند فاصلۀ خودش را به لحاظ اندیشهای با جریانی که معاصرت را نمیبیند و در گذشته باقی میماند حفظ کند و با تأکید بر اصالت، از جریانی که از گذشته فاصله میگیرد و به طور کلی به اصالت و اعتبار گذشته اعتقاد ندارد نیز فاصله بگیرد و راه سومی را در حوزه اندیشه سیاسی ایجاد کند.
من این چند جمله را خدمت دانشجویان و اساتید محترم عرض کردم که به این نکته توجه داشته باشیم که مسیری که آقای دکتر فیرحی در حوزه اندیشۀ سیاسی، هموار کرد به عنوان میراثی گرانبها در اختیار ماست که بتوانیم در این مسیر قرار بگیریم و راه ایشان را ادامه دهیم.
دکتر فیرحی عاشقی به تمام معنا بود
سخنران بعدی دکتر شجاع احمدوند، دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود که سخنان خود را دربارۀ این استاد گرانقدر بیان کرد؛
اگر بخواهم از دوستی و آشنایی خیلی نزدیکم با دکتر فیرحی، جمعبندیای داشته باشم و این تجربه را در قالب یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که دکتر فیرحی عاشق بود و هر چه را که انجام میداد از صمیم قلب انجام میداد. من سعی میکنم به سه شاخص که در گفتگوی با دکتر فیرحی در طول این سالها به آنها رسیدهام، اشاره کنم؛
یکی پیوند دادن نقاط مختلف زندگی با قلبش بود.
شاخص دوم این بود که هر اندازه که ایشان بیشتر در حوزه آموزش و به خصوص پژوهش عمیقتر میشد، مورد نقدها و انتقادات تند و تیز و حتی گاهی بدخلقیهایی هم قرار میگرفت، به طوری که بعضی از دانشجویان ایشان و همکاران، انتظار پاسخهای تند و تیزی هم از ایشان داشتند. حتی خود من هم گاهی این را به ایشان میگفتم و اما پاسخی که به من داد خیلی جالب بود، او گفت که من قلبم میگوید که این دوستان، صرفاً از زاویۀ دید دیگری به موضوع نگاه میکنند و الا هدف و قصدی برای تخریب و یا ضربه زدن به من ندارند، بنابراین پاسخ نمیدهم، ولی سعی میکنم با همان روش خودم مسئله را بیشتر برایشان توضیح دهم. ببینید قلب ایشان راه را بهگونهای برای ایشان روشن کرده بود، که از هر گونه سخن تند و پرخاشگری پرهیز داشت و باعث شد، کاملا در جایگاه یک انسانِ آکادمیکِ اخلاقمدار خودش را به جامعه علمی عرضه کند.
نکتۀ سوم هم این است که ایشان آمادگی زیادی برای مرگ داشت. ببینید این آمادگی یک انسان برای اینکه همیشه خودش را آماده رفتن کند، در ایشان یک پرکاری عجیبی را ایجاد کرده بود که باعث شده بود ایشان با شدت و حدّت خاصی کارهای خودش را ادامه دهد، گویی عجله دارد که پروژه فکریاش را به یک سرانجامی برساند.
آقای دکتر فیرحی یک عاشق به تمام معنا بود؛ ایشان عاشق خانواده و فرزندانش بود، عاشق دانشجویان و همکارانش بود و عاشق موضوعی بود که روی آن کار میکرد و عشقش به اسلام و ایران باعث شده بود که که انسانی کاملا روشمند و متفکری ایران دوست و اسلامگرا باشد و در یک چارچوب خاصی حرکت کند.
استبداد دینی برای دکتر فیرحی غیر قابل درک بود
پس از دکتر احمدوند، نوبت دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی، دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود که به بیان مطالب خود بپردازد؛
به نظرم آقای دکتر فیرحی سه دوره فکری داشتند که من به آنها اشاره میکنم، ولی به نظرم این سه دوره فکری میتواند حول یک مفهوم جمع شود و آن مسئلهای بود که ایشان با استبداد دینی داشت. یعنی آن چیزی که برای ایشان به عنوان یک روحانی عاشق و علاقهمند به دین و فرهنگ اسلامی، غیر قابل فهم و غیر قابل باور بود، مسئله استبداد دینی بود. اینکه دین عامل استبداد سیاسی شود برای ایشان قابل فهم نبود. تجربه استبداد معمولاً اولین چیزی را که از انسانها سلب میکند، احساس کرامت است و ملتی که احساس کرامت نکند و در مقابل، احساس تحقیر بکند، عملا انسان نیست.
دورۀ اول فکری ایشان همان دورهای است که با پایاننامه ایشان شناخته میشود، یعنی قدرت، دانش و مشروعیت. ببینید، بحث آقای فیرحی در آن کتاب در یک جمله قابل تلخیص شدن است و آن هم این است که بعد از صدر اسلام و استقرار خلفای بنیامیه و بنیعباس، ما با یک استبداد دینی مواجه هستیم و آنچه که به این صورتبندیهای استبدادی دوام و مشروعیت میدهد، نظامهای دانشی است که تثبیتکننده و برقرارکننده این استبداد دینی هستند.
دورۀ دوم پژوهشهای ایشان، تلاش ایشان برای این بود که یکی از این نظامهای دانش، که فقه بود را، از بند مبادی آن صورتبندیهای استبداد سیاسی نجات دهد.
دورۀ سوم حیات فکری جناب فیرحی، معطوف به صدر اسلام شد و با بازخوانی زندگی پیامبر اکرم و ائمۀ شیعه، به تلاش برای این پرداخت که نشان دهد، آن سرچشمه، از آلودگیهای استبداد دینی به دور بوده است.
بینش دکتر فیرحی، بینشی اعتدالگرا بود
دکتر محمد کاظم سجادپور، استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران، سخنران دیگری بود که به ارائه مطالب خود دربارۀ مرحوم فیرحی پرداخت؛
در مورد دانش ایشان باید بگویم که ایشان فردی به تمام معنا دانشمند هست و بیتردید یکی از سرآمدان تاریخ علوم سیاسی ایران، منطقه و بلکه جهان هست و دانش ایشان یک دانش بسیار جدی است، دانش ایشان یک دانش ترکیبی از دانش مذهبی و دانش دانشگاهی است. علاوه بر این، ایشان در یک حوزۀ معینی کار کردهاند و پراکندهکاری در کار ایشان وجود ندارد و به نظرم این تمرکز، یک ویژگی دیگر به دانش ایشان میدهد که آن توجه به دغدغهها و مسائل کشور است.
اما ایشان فقط یک دانشمند نبود، به نظر من یک بینش متعالی و بسیار قابل توجه و قابل اعتنا داشت. خیلیها هستند که سواد دارند اما فاقد بینش هستند. اگر من بخواهم بینش ایشان را ارزیابی کنم، باید بگویم که یک بینش تعادلگرا بود و جالب است که بینش ایشان محدود به ایران نبود. من فکر نمیکنم کسی از دکتر فیرحی افراط دیده باشد، این بینش تعادلگرا، یک ذخیره و میراث معنوی است که از طرف ایشان میماند و ما باید قدر آن را بدانیم.
اما سومین مطلبی که برای من از همۀ آنها مهمتر است، منش ایشان است؛ آن چیزی که من دیدم و به خاطر خواهم سپرد و سعی میکنم یاد بگیرم، تواضع، ترکیب علم، طمأنینه و یک نوع تبسم دائمی و آرامش بخش بود. حرفی که هست این است که این منش بسیار گیرا بود، این منش همه را به خود جذب میکرد، ممکن بود از نظر فکری کسی با ایدههای ایشان موافق نباشد ولی کسی نمیتوانست از این جاذبهی شخصیت ایشان چشمپوشی کند.
دکتر فیرحی در کسوت روحانیت به صلح اصالت بخشید
پس از دکتر سجادپور، دکتر مجتبی مقصودی، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، سخنانی را درباره دکتر داود فیرحی مطرح کردند؛
ایشان استادی جامعالاطراف بود، یکی از ویژگیهای ایشان این جامعالاطرافی و به علاوه طبع بلند و عمق جانی بود، که دوستان به آن اشاره کردند.همۀ اینها باعث این شد که بسیاری از ما به نحوی، یک تعلق خاطر نسبت به ایشان داشته باشیم.
من سه حوزه را به صورت مشترک میبینم که اینها منظومۀ فکری استاد را تشکیل دادند، یکی علوم سیاسی به ویژه جامعهشناسیِ سیاسی و تاریخ، حوزه دوم مطالعات صلح بود، اطلاعات آقای دکتر واقعاً دلگرمیای برای ما پژوهشگران این حوزه بود و بعد هم اندیشۀ سیاسی در اسلام و فقه سیاسی بود، در واقع این سه حوزه، حوزههای تمرکز دکتر بودند.
واقعیت این است که آقای دکتر فیرحی در کسوت روحانیت بود، اما دغدغۀ ایران را داشت، به نظر من سراسر زندگی فیرحی، دغدغۀ ایران بود، ایشان علیرغم اینکه نگرشی مذهبی داشت ولی به تکثر و تنوع باور داشت، در رفتار و گفتار به آنها مقید بود و با قرائتی متکثر و دموکراتیک از اسلام و فقه شیعی، به صلح و مصالحه جان بخشید.
باز هم علیرغم اینکه در کسوت روحانیت بود، اندیشههای دیگران را طرد نکرد، اگر صحبتی هم بود، از دریچۀ علمی به نقد آن پرداخت. در عین حال در چارچوبۀ دغدغۀ ایرانگرایانۀ آقای دکتر فیرحی، من میتوانم بگویم، علیرغم نزدیکی به قدرت، از قدرت دوری کرد و کجکارکردیهای سامان سیاسی در ایران را به معرض نمایش گذاشت و آسیبشناسی کرد.
ایشان در کسوت روحانیت، دغدغه صلح داشت و ایدههای جدیدی را از دل آیات و روایات اسلامی در این خصوص جستوجو میکرد. دکتر فیرحی ضمن نقد فقهایی که به صلح اصالت نمیبخشیدند، متفاوت عمل کرد و واقعیت این است که ایشان به صلح اصالت بخشید، به همین جهت از نظر من در سالهای اخیر مهمترین پروژۀ زندگانی ایشان، گسترش ادبیات صلح و صلحورزی در جامعۀ ایران بود.
اعتماد به نفس والای دکتر فیرحی ناشی از معنویت او بود
پس از دکتر مقصودی، دکتر کیومرث اشتریان، دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، سخنان خود را بیان کرد؛
آن چیزی که من از دکتر فیرحی عزیز میدیدم این بود که یک اعتماد به نفس بالایی داشت و آن اعتماد به نفس بالا ناشی از یک نوع معنویت بود. ایشان من را یاد شهید بهشتی میاندازد؛ در مورد شهید بهشتی هم، بنده چنین تصوری داشتم که چون انسان معنویای بود، بستر اعتماد به نفسش هم از اینجا بود.
اندیشیدن در زمانۀ استفاده ابزاری از دین در عرصه سیاست
در ادامه نوبت دکتر سید علی میرموسوی، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید قم بود که به بیان سخنان خود را بپردازد؛
سخنی را از مرحوم دکتر بهشتی یادم میآید، ایشان میگفت ما در اسلام روحانی نداریم، ما در اسلام عالم آگاهِ متعهدِ مسئول داریم و به نظر من این جمله میتواند تاحدی شخصیت دکتر فیرحی را برای ما ترسیم کند. به نظر میرسد، مهری که ایشان در روزگاران در دل همه افراد گذاشته، بیرون نمیرود از دل، الا به روزگاران. من تصورم این است که دکتر فیرحی یک شخصیت چند بعدی بود. ایشان دانشمندی خستگیناپذیر و پژوهشگری پرتلاش و کسی بود که فرزند خصال خویشتن بود.
در باب اندیشۀ سیاسی، ایشان یک اندیشمند صاحب پروژه بود، یعنی یک پروژه مشخصی داشت از آغاز تا پایان و این پروژۀ ایشان کاملا مرتبط به مسائل اجتماع بود. دکتر فیرحی دقیقا در زمانهای به اندیشیدن پرداخت، که پیوند دین و سیاست موجب نوعی بهرهبرداری و استفاده ابزاری از دین در عرصه سیاست میشود، ایشان در مجموع پروژهاش این بود که مانع این شود. یعنی یک تفسیری از دین ارائه دهد که این تفسیر به جای این که در خدمت صاحبان قدرت باشد، حلال مشکلات و مسائل مبتلابه جامعۀ ما باشد.تفسیری که بتواند ارزشهای امروزی زندگی سیاسی یعنی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را در خود جای دهد.
ایشان به دنبال این بود که دربین جریانهای اسلامگرا و تجددگرا یک راه سومی پیدا کند. در زمانی که دین به نوعی با اقتدارگرایی پیوند پیدا کرده و نوعی اقتدارگراییِ دینی، چهره رسمی دین شده، دکتر فیرحی در پی نشان دادن این است که دین اتفاقا با ارزشهای دموکراتیک بسیار سازگار است. ایشان در این راستا از سنت فقهی خیلی بهره برد و نشان داد که سنت فقهی ما هم فرصت این را دارد که بتوانیم از آن یک نوع تفسیر دموکراتیک از دین ارائه کنیم.
دکتر فیرحی در این راستا در گام اول یک نوع تبارشناسی از اندیشۀ سیاسیِ کلاسیکِ جهانِ اسلام ارائه کرد. در ادامه دکتر فیرحی تلاش کرد تا نشان دهد که ما میتوانیم با توجه به آن تجربهای که فقهای مشروطهخواه داشتند، یک نوع تفسیر سازگار با دولت مدرن از سنت الهی ارائه دهیم.
نام دکتر فیرحی در عرصه کسانیکه کوشیدند تا یک نوع اصلاح دینی به ویژه با تکیه بر سنت را انجام دهند همواره میدرخشد. کار دکتر فیرحی تنها در حوزه اندیشه محدود نبود، بلکه در حوزه عمل هم بسیار فعال بود.
اندیشهورزی جسور و در عین حال صاحب مدارا
دکتر علیاصغر قاسمی، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی، یکی دیگر از سخنرانانی بود که به ارائه سخنان خود دربارۀ زنده یاد داود فیرحی پرداخت. آقای دکتر فیرحی در وهلۀ نخست یک انسان بزرگ بود، به تعبیر دینی یک انسان کامل بود و مهمترین شاخصهایی که ایشان داشت این بود که جمع اضداد بود یعنی به خاطر بزرگ بودن ایشان، خیلی از ویژگیهایی که در ظاهر متضاد مینمایند، در وجود ایشان قابل جمع بود.
ایشان در عین حال که یک روحانی و تحصیل کردۀ حوزه بود، یک دانشگاهی به معنای واقعی کلمه هم بودند و کارهای علمی خودشان را کاملاً روشمند پیش میبردند. آقای دکتر فیرحی در بین دانشگاهیان آبرو و اعتبار حوزه و حوزویان را حفظ کرد و بلکه ارتقا بخشید.
آقای دکتر فیرحی در عین حال که یک نظریه پرداز و آکادمیسین بود، ارتباط خوب و کاملی هم با جامعه و مردم بر قرار می کرد. در عین حال که در اندیشهورزی بسیار جسور بود، انسانی بسیار معتدل و صاحب مدارا بود، در عین حال که با جریانهای فکری، سیاسی و اجتماعی جامعه تعامل داشت، انسان مستقلی نیز بود.
ایشان یک دغدغه در حوزه گذار به دموکراسی هم در ایران و هم در جهان اسلام داشت و در این زمینه یک نگاه جامعهشناختی خوبی داشت. ایشان بسیار نقاد بودند و در حوزه مسائل مختلف اندیشهای ذهن تیزی داشتند، اما در عین حال خودشان هم بسیار نقدپذیر بودند.
سخن دکتر فیرحی سامانِ بینظیری داشت
در ادامه نشست دکتر احمد گلمحمدی، دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی به بیان سخنان خود دربارۀ دکتر فیرحی پرداخت؛
من معتقدم که کسب چنین جایگاه رفیعی توسط دکتر فیرحی در این عرصه، اساساً تابعی بود از روش گفتن، یعنی اینکه دکتر فیرحی چگونه سخن میگفت. دکتر فیرحی، پایبندی بسیار بالای روششناختی داشت؛ ببینید، در پَسِ سخن دکتر فیرحی در اکثر موارد، ما آن پایبندی روششناختی حداکثری را میبینیم، بنابراین به عنوان یک آکادمیسین، کاملا واقف بود به اینکه مرز بین علم و شبه علم این پایبندی روش شناختی است.در این چارچوب، دکتر فیرحی از طریق جایگاه محوری دادن به یک مفهوم، به سخن خود سامان میبخشید.بنابراین، سامانِ سخنرانی ایشان تقریبا یک سامانِ بینظیری بود، شاید محتوای کلام ایشان از زبان اندیشمندان دیگری نیز گفته شده، ولی جایگاه ممتاز و رفیع دکتر فیرحی در گرو همین رعایت پایبندیِ روش شناختیِ حداکثری است. دکتر فیرحی یک مزیت نسبی هم داشت و آن احاطه داشتن بر معتبرترین دادههای حوزۀ کاری خودش بو
با وفات نابهنگام ایشان، پروژه الهیات سیاسی ایشان ناتمام ماند
دکتر احمد بستانی، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی سخنران دیگری بود که به بیان مطالب خود پرداخت؛
کسانی که آقای دکتر فیرحی را میشناسند، خیلی خوب میدانند که آقای دکتر فیرحی با تلاش و زحمت فراوان مثل هر فرد دیگری، مثل هر دانشجوی فوقالعادهای، در این راه قدم برداشت، موفق شد و بهترین رتبهها را آورد، فارغ از اینکه لباسش چه بود و واقعاً این بیانصافی است که ما قدر و منزلت و جایگاه این مرد بزرگ را با بحث کردن در مورد همچنین نکاتی پایین بیاوریم.
یک نکته خیلی مهمی که همواره دغدغه ایشان بود این است که، در واقع آقای دکتر فیرحی راه بلند را انتخاب کردند.راه بلند، یعنی راه سختتر، راه ناهموار، راه ناکوبیده و راهی که باید خودتان با فشار، آن را باز کنید و راهی برای خودتان پیدا کنید.
پروژۀ خیلی عمیقی که با وفات نابهنگام ایشان نیمهکاره ماند، پروژۀ نوعی الهیاتِ سیاسی بود، که من به دلیل حوزۀ کاری خودم، خیلی به آن علاقه مند بودم و اینکه ایشان به یک ادبیات گستردهای در غرب توجه میکرد و مدرنیتۀ غربی را بر اساس تحولی در الهیات، توضیح میداد و معتقد بود که این تحول در الهیات است که منجر به مدرنیتۀ سیاسی میشود، که به این نظریه، الهیات سیاسی میگویند.
پس از دکتر بستانی، دکتر احمد نقیبزاده استاد بازنشستۀ گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، سخنان خود را دربارۀ دکتر داود فیرحی، بیان کرد. دکتر نقیبزاده به دلیل ارتباط بسیار نزدیک با دکتر فیرحی، به گفته خودش از ارائه سخنرانی غیرعاطفی بازماند و به بیان پارهای از خاطرات مشترک خود با دکتر فیرحی پرداخت.
دکتر فیرحی، آموزگار امید بود
دکتر رضا نجفزاده، استادیار گروه علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، آخرین سخنرانی بود که به بیان دیدگاههای خود دربارۀ دکتر داود فیرحی پرداخت؛
جامعه علوم سیاسی ایران با درگذشت دکتر فیرحی به طور مضاعفی با خطر انسداد و حبس سوگواری مواجه است. دکتر داود فیرحی، آموزگار امید بود او همچنان که اساتید ارجمندم فرمودند، مردی سختی کشیده بود. در سالهای اخیر دکتر فیرحی بر مصائبی تمرکز کرده بود که ایشان را از فقه سیاسی فراتر برده بود و ایشان وارد حوزه الهیات شده بود.
خبرنگار: محمد ایزدی یونسی | دبیر: فاطمه ملکمحمدی