به گزارش
عطنا و در بخش دوم کرسی ترویجی «مناقشات امکان و ضرورت فلسفۀ تطبیقی و نقد نظریۀ پایانِ آن» دکتر حسین کلباسی، استاد تمام فلسفه دانشگاه علامهطباطبایی در جایگاه منتقد به ارائه دیدگاههای خود پرداخت و با اشاره به اینکه قابل تعملترین سنت شرقی، سنت ایرانی اسلامی است، گفت: «اخیراً همایشهایی در دنیا شکل میگیرد، با عنوان «چاینیز فیلازوفی» (Chinese philosophy)، «ایندین فیلازوفی» (Indian philosophy)؛ ما فردا باید منتظر باشیم که بشنویم سنگاپور فیلازوفی، کنگو فیلازوفی. اینها محل تأمل است. اگر بدون استخفاف و جنبه نوعی برتری، بلکه با رجوع به متن، رجوع به آثار باقیمانده بخواهیم مقایسه کنیم، فلسفه اسلامی کجا؛ فلسفه چینی کجا؟ فلسفه اسلامی کجا؛ فلسفه هندی کجا؟ ریشههای مشترک یا برخی تأثیر و تأثرها یا مطالعات تحلیلیِ علی معلولی جای اهمیت دارد، ممکن است برخی از عناصر عرفانهایی که این هم جای مناقشه است، از هند آمده باشد، حالا این عناصر بعداً در یک جایی، در یک زمینی به حدی رسیده که تبدیل به یک نظام شده است و یک چهارچوبی پیدا کرده، این فرق میکند با آن عناصر اولیه».
لازمۀ تطبیق در فلسفه، «همارزی» اندیشهها است
حسین کلباسی در ادامه اشاره میکند: «تطبیق اگر امکانپذیر باشد در هیچجا با توجه به استعداد تاریخی ما در این سرزمین واقع نخواهد شد، یعنی در واقع امکانش برای ما بیش از هر جای دیگری محل توقف دارد». او افزود: «امکان بهمعنای همارزی باید مورد توجه جدی قرار بگیرد؛ وقتی از امکان فلسفۀ تطبیقی به عنوان دو نظام همارز داریم سخن میگوییم باید توجه کنیم که این شرایط همارز باید حاصل شده باشد».
کلباسی با بیان این پرسش که آیا امکان همارزی میان نظام فلسفی فارابی، ابنسینا و سهروردی با نظامهای دیگر منتخب در سنت غربی وجود دارد؟ گفت: «آن وقت سؤال میشود که همارز به چه معنا؟ همارز به معنای این است که دستکم در آن ساختاری که مورد توجه قرار گرفته یا موضوعی که مورد توجه قرار گرفته، انسجام حداقلی فراهم شده باشد، ولی فرض کنید اگر قرار باشد ابنسینا یا مثلاً سهروردی یا حتی چهرههای قدری پایینتر مثلاً دوانی (پایینتر یا بالاتر به معنای گستردگی)، را بخواهیم مقایسه کنیم در آن سمت هم باید ببینیم آیا این شرایط حاصل شده یا نه».
فلسفۀ تطبیقی دیسیپلین ندارد
استاد تمام گروه فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی با اشاره به نقص موجود در فلسفۀ تطبیقی، اظهار کرد: «ما در واقع اگر در فلسفه تطبیقی نقص یا ابهامی میبینیم، بیشتر و عمدتاً آن است که فلسفۀ تطبیقی به مثابهی دیسیپلین مطرح نشده و این خودش به هرحال نکتهای است، که هنوز هم به یک وضعیت اولیه هم نائل نشدهایم چه برسد به میانی و پایانی. ساختار و بافت دیسیپلین بر فلسفه تطبیقی بار نشده یا آن چیزی که تحت عنوان تأملات فلسفۀ تطبیقی است خودش را با این ساختار و بافت دیسیپلینگونۀ هر رشته و هر شاخه از دانش مطابقت نداده است، این اتفاق باید به وقوع بپیوندد».
فلسفۀ تطبیقی، دستگاهی فلسفی نیست
دکتر عبدالله نصری، استاد تمام گروه فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی، در جایگاه منتقد سخنان خود را با طرح یک سؤال اینگونه آغاز کرد: «اساساً آیا فلسفۀ تطبیقی فلسفه است؟ یعنی موضوع خاص دارد؟ مسائل خاصی دارد؟ روش خاصی دارد؟ غایت خاصی دارد؟ مبادی تصوری و تصدیقی دارد؟ که چنین چیزی در واقع نیست. اساساً خارج از آن تعریفی است که شما برای فلسفه میکنید، بنابراین دیگر شما نمیتوانید وارد این شوید و بگویید اگر بخواهیم فلسفه را تقسیم کنیم حالا جغرافیایی تقسیم کنیم به شرق یا غرب یا بر اساس رویکردها تقسیم کنیم».
نصری در ادامه گفت: «بهتر است بر اساس روشهای گوناگون تقسیم کنیم، زیرا بهذات از فلسفه خارج شده است. از نظر من فلسفه تطبیقی میتواند مطالعات مقایسهای بین مسائل فلسفی، دستگاههای فلسفی و یا بین آراء فیلسوفان باشد. فلسفۀ تطبیقی یک نوع مطالعه است و به خودی خود یک دستگاه فلسفی خاص نیست».
منظور از اروپامحوری چیست
دکتر علی کرباسیزادۀاصفهانی، دانشیار گروه فلسفۀ دانشگاه اصفهان نیز در جایگاه منتقد این کرسی ترویجی از دکتر پورحسن، در جایگاه ارائهدهنده پرسید: «آیا شما قائل بهذات برای فلسفۀ تطبیقی هستید؟ آیا این رویکرد تلفیقی یعنی تلفیق بین دو شیوه تحلیلی علی کاملاً سازگار است؟ منظور شما از اروپامحوری چیست؟»
مهمترین هدف فلسفۀ تطبیقی، امکان دیالوگ است
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی، در بخش دوم سخنان خود، گفت: «فرانگرانه بهمعنای تحلیلی فلسفی عقلی است؛ من این عبارت را از ایزوتسو قرض کردم، ایزوتسو عنوان میکند که مهمترین هدف فلسفۀ تطبیقی، امکان دیالوگ است، امکان دیالوگ سازنده میان سنتهای فکری؛ اما عبارتش این است: «بهترین وجه گفتوگو سطح فلسفی و عقلانی است.» او ادامه داد: «من عبارت فرانگرانه را آوردم؛ برای اینکه بتوانم از تشبیهی که اورسل میان مورخ و فیلسوف به دست میدهد، بیرون بیایم».
او در پاسخ به سؤال «آیا این رویکرد تلفیقی یعنی تلفیق بین دو شیوه تحلیلی علی کاملاً سازگار است؟» گفت: «در باب تحلیلِ علّی منظور من این بود که یک فیلسوف، فیلسوف دیگری را بخواند که بر او تأثیر گذاشته یا از او تأثیر پذیرفته باشد».
مراد از اروپا محوری، صوررتِ آن نیست
پورحسن در پاسخ به سؤال «منظور شما از اروپامحوری چیست؟» گفت: «مراد من، صورت اروپامحوری نیست؛ مراد من این است که به قول هایدگر ما پرتاب شدهایم؛ یعنی یک هیمنه از تفکر پشت ما است، از پیشابرداشت، پیشافهم و پیشاانگارهها و نمیتوانیم از اینها فرار کنیم». او در ادامه توضیح داد: «کاری که فارابی انجام داد، سنتی یونانی را خواند، فهمید، تحلیل و هضم کرد و در بسیاری از موارد لباس دیگری را پوشید؛ پس مراد من از تحلیلی این است که بتواند ایستار و موقفی را بیرون، بالاتر، برتر و یا متفاوت از یک فیلسوف دیگری سامان داده باشد».
وی به بیان سه اصلی که در باب تطبیق مهم هستند پرداخت و آنها را فرض همارزی سنتها و نظامهای فکری، امکان تعاطی علّی و معلولی و در نهایت، وجود اشتراک در برخی مبادی و مبانی دانست.
این استاد فلسفه در پاسخ به این سؤال که «آیا شما به ذات قائل هستید یا خیر؟» عنوان کرد: «خیر، به ذاتی که ایزوتسو میگوید قائل نیستم، یعنی من قائل به این نیستم که ما در بیرون از تاریخ و جزئیات، دارای یک تاریخ قدسی هستیم که همه اندیشهها از آنجا سرچشمه بگیرد، بعد بگوییم اینها جزئیات هستند و تفاوت در این جزئیات مانع از این نمیشود».
باید به سیر تاریخی مسائل نگاه کنیم
پس از بخش دوم مطالب اراپه شده در نشست، دکتر محسن حبیبی، دبیر کرسی فرصت را به منتقدان حاضر داد تا مطالب نهایی خود را بیان کنند. دکتر عبدالله نصری، استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه علامهطباطبایی، در بخش نهایی سخنان خود با بیان اینکه زبانِ فلسفه، زبانِ انسانی است، گفت: «فلسفه با مسائل خاص سروکار دارد، البته ما نکتهای را از آقای مطهری یاد گرفتیم و آن هم این است که باید به سیر تاریخی مسائل نگاه کنیم؛ کاری به تاریخنگری، تاریخی، فراتاریخی و اینها نداریم، به سیر تاریخی نگاه کنیم.وقتی ما به سیر تاریخی توجه کنیم، دیگر خیلی خطاها را نمیکنیم و خیلی از مقایسههای غلط را انجام نمیدهیم».
سپس دبیر جلسه فرصت را در اختیار دکتر کرباسیزاده، گذاشت و او با اشاره به توضیح دکتر پورحسن دربارۀ واژۀ تحلیلی علّی، گفت: «آنجایی که شما واژه تحلیلی علّی را توضیح دادید، «تحلیلی»، یک اصطلاحِ ظاهراً جدید است که شما آن را مجموعهای از چند لغت و اصطلاح دانستید.با توجه به اینکه شما میخواهید تعریف جدیدی از فلسفۀ تطبیقی ارائه دهید، بهتر است این تعریف دقیقتر ارائه شود و یا حداقل در توضیحی که در ذیلِ این تعریف ارائه میشود، تکتک این اصطلاحات به دقت از هم باز شوند».
در پایان دکتر قاسم پورحسن ضمن تشکر از استادان و شرکتکنندگان کرسی به بیان دوباره و تأکید بر نکات اصلی بحث خود پرداخت و کرسی ترویجی «مناقشات امکان و ضرورت فلسفۀ تطبیقی و نقد نظریۀ پایانِ آن» به پایان رسید.
خبرنگار
محمد ایزدی یونسی | دبیر
فاطمه ملکمحمدی