به گزارش
عطنا، کرسی ترویجی «مناقشات امکان و ضرورت فلسفۀ تطبیقی و نقد نظریۀ پایانِ آن» به همت معاونت پژوهشی دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامهطباطبایی و با همکاری دبیرخانۀ هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره ویژۀ علوم انسانی، معارف دینی و هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی، به دبیری دکتر محسن حبیبی، استادیار فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه علامهطباطبایی، شنبه، 3 آبان در تالار مجازی دانشگاه علامهطباطبایی برگزار شد. در این کرسی دکتر قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی در جایگاه ارائهدهنده، دکتر حسین کلباسی و دکتر عبدالله نصری، استادان فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی و دکتر علی کرباسیزادۀاصفهانی، دانشیار گروه فلسفۀ دانشگاه اصفهان در جایگاه منتقد به بیان دیدگاههای خود پرداختند. در ادامه بخش اول گزارش تفصیلی این کرسی ترویجی را میخوانیم؛
امکان تطبیق فلسفۀ شرق و غرب وجود ندارد
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامهطباطبایی در جایگاه ارائهدهنده ابتدا به دو دیدگاه موجود دربارۀ فلسفه تطبیقی در ایران اشاره کرد و گفت: «نگاه عام خوشبینانه میتواند نگاهی باشد که ما در آن در درون دیدگاه شباهت قرار میگیریم و حرفی فلسفی را با حرف فلسفی دیگری، هر موضوع را با موضوعی دیگر به بهانۀ حتی اشتراک لفظی، مورد توجه قرار میدهیم. معنای دوم خوشبینانه میتواند معنای ایزوتسویی (Toshihiko Izutsu) باشد که در جستوجوی ذاتگرایی در فلسفۀ تطبیقی است که مسئلۀ مشترک، هستۀ مشترک، ریشۀ مشترک یا خاستگاه واحد تفکر را جستوجو میکند».
پور حسن درباره نگاه بدبینانه به فلسفۀ تطبیقی گفت: «در دیدگاه فراتاریخی، نگاه بدبینانه نیز دو وجه دارد، که شاید نخستینبار در کتاب «معرفت و معنویت»، دکتر سیدحسین نصر، فیلسوف، متأله سنتگرای ایرانی و استاد علوم اسلامی دانشگاه جرج واشینگتن ایالات متحده آمریکا بیان شد. این نگاه معتقد است غربیها دچار بحران شده و راهحل خروج از بحران را در سنتهای اسلامی، چینی، بودایی و هندویی دیدهاند؛ اورسل (Orsel) نیز تلاش میکند تا تغییری در مبانی علم جدید که سبب بحران شده به وجود بیاورد و بر علم مقدس عنایت میکند».
او در ادامه بیان کرد: «وجه دوم نگاه بدبینانه از جانب غربیان ارائه شده است که به نگاه انحصارگرایانهای که مغربزمینیان دربارۀ تفکر دارند بر میگردد. متفکری به نام آنتونی فلو (Antony Flew) در کتاب «درآمدی بر فلسفۀ غرب»، با حدت و شدت بیان میکند که در شرق چیزی وجود ندارد که بخواهیم در جستوجوی آن باشیم. این امتناع در غرب است و شاید بتوانیم بگوییم مهمترین دیدگاه مخالفان است. دو زمینۀ متفاوت، دو تاریخ متفاوت و دو جغرافیای متفاوت سبب دو فکر متفاوت شده است، لذا امکان تطبیق وجود ندارد».
پورحسن ضمن اشاره به اینکه در ایران نوعی سردرگمی در باب فلسفۀ تطبیقی وجود دارد، اظهار کرد: «این مسئله دو علت دارد، یک علت آن بر سیطرۀ رویکرد شباهتها و اختلافها که اورسل در کتاب خود به درستی آنرا نقد میکند بر میگردد و دلیل دوم به جاری و شایع بودنِ رویکرد ناقص پدیدارشناسی در ایران برمیگردد؛ این مسئله در حقیقت نشان میدهد که ما باید جستوجوی دوبارهای را دربارۀ فلسفۀ تطبیقی صورت دهیم».
لازمۀ شکلگیری «فلسفۀ تطبیقی» ایجاد «رویکرد مستقل» است
وی در ادامه گفت: «بهرغم اینکه کوربَن (Henry Corbin) به تدریج آمد و در سنت ما قرار گرفت و ایزوتسو هم در درون سنت مشرق است، ولی مطالعۀ فلسفۀ تطبیقی در ایران هنوز که هنوز است در درون اروپامحوری قرار دارد. پیشنهاد من این است که رویکرد مستقلی را دربارۀ فلسفۀ تطبیقی شکل دهیم. این امر هم نیازمند بازتعریف از معنا و چیستی فلسفۀ تطبیقی است، هم نیازمند فهم درست از منطق و روش تطبیق و هم به نظر من نیازمند فهم دوباره، از تاریخیگری و زمینههای تفکر هستیم، به عبارتی به نظر میرسد ما در فلسفۀ تطبیقی، کمتر در باب مبانی هر تفکر عنایت و التفات میکنیم تا اشتراکات لفظی».
عضو هیئت علمی گروه فلسفۀ دانشگاه علامهطباطبایی در ادامه به بیان تعریف خود از فلسفۀ تطبیقی پرداخت و گفت: «فلسفۀ تطبیقی عبارت است از بررسی پیشینی و فرانگرانۀ تحلیلی علّیِ مبادی و مبانیِ دو تفکر برای فهم تأثیر و تأثر عام در موضوع یا مسئلۀ واحد برای کشف مناسباتِ اندیشهای».
پورحسن در ادامۀ سخنانش به ارائۀ دیدگاه خود در باب تحلیلی علّی پرداخت و اظهار کرد: «فرض کنید ما میخواهیم بین ابنسینا، غزالی و ابنرشد دربارۀ مسئلۀ واحدی بحث کنیم، به عنوان مثال دربارۀ علم الهی به کلیات و جزئیات، که آیا فلسفۀ تطبیقی هست یا خیر؟ طبق این دیدگاه اگر مسئلۀ واحدی از جانب فیلسوف الف مطرح شود و فیلسوف ب آمده باشد، فارغ از زمان، آن را خوانده باشد، هضم کرده باشد، تحلیل کرده باشد و نقد کرده باشد یا نه، شرحی افزونتر داده باشد، متأثر از فیلسوف الف و فیلسوف سومی آمده باشد، میان آن دو داوری کرده باشد، ما میتوانیم اینرا در درون فلسفۀ تطبیقی قرار دهیم». وی افزود: «در هر صورت تلقی من این است که تا زمانی که نتوانیم تعریف درست و صحیحی، حتی مناقشهبرانگیز، از فلسفۀ تطبیقی ارائه کنیم، دچار مشکل خواهیم شد».
فلسفۀ «پیشا اورسلی» بر مبنای تشابه و تفاوت است
این استاد فلسفه، در ادامۀ بحث به بیان چهار روایتی که از فلسفۀ تطبیقی در ایران وجود دارد، پرداخت و اظهار کرد: «ما چهار روایت از فلسفۀ تطبیقی در ایران داریم، یکی دیدگاه پیشا اورسلی است که مبتنی بر دیدگاه شباهتها و تفاوتها است و هر سه فیلسوف اینرا مورد نقد قرار دادند، البته گاهی وقتها به افراط؛ چراکه اورسل معتقد است که من به شباهتها کاری ندارم و به تفاوتها بیشتر کار دارم».
پورحسن در توضیح این فسلفه گفت: «در دیدگاه اورسلی یک مسئلۀ مهم تحت عنوان تفاوت بنیادین، تشابه نسبت و تشابه تناسب میبینیم. کنفوسیوس در مثال ریاضی که فوقالعاده میتواند به ما کمک کند، عنوان میکند که اگر ما با دو امر مواجه باشیم، یعنی با دو عدد مواجه باشیم و بهعنوان مثال بگوییم نسبت دو به یک. خب نسبت دو به یک میگویید که اینجا تشابه نسبت میبینیم، به خاطر این است که ما در اینجا میگوییم که دو، دو برابر یک است، در نسبت با یک اما در ادامه میگویید که اگر ما نسبت شش به سه را با نسبت چهار به دو مقایسه کنیم، در اینجا تشابه تناسب داریم، یعنی شش همان نسبتی را با سه دارد، که چهار با دو همان نسبت را دارد».
جامعۀ ما در سیطرۀ دیدگاه «کوربن» است، من به «ایزوتسو» نزدیکترم
پورحسن در ادامه به تفسیر دیدگاه سوم پرداخت: «دیدگاه سوم دیدگاه کوربنی است، دیدگاه کوربنی در جامعۀ ما هم سیطره و هم مدعی دارد. ما دائماً میگوییم که مبنای بحثمان در فلسفۀ تطبیقی، پدیدارشناسی است. آن چیزی که کوربن بیان میکند، ادراک شهودیِ یک ذات، چیزی است که بعدها ایزوتسو هم مطرح میکند و اولین مناقشه این است که آیا ما با هستۀ مشترک و ذات مشترک مواجه هستیم یا خیر که البته ادراک شهودیِ یک ذات، ثمرۀ التفات بنیادین کوربن به سهروردی است».
او افزود: «روایت چهارم، روایت ایزوتسویی است. من در بین این چهار روایت، در عین حال به روایت ایزوتسویی نزدیکتر هستم، گرچه تلاش میکنم در این بحثهایی که داریم به دیدگاه تلفیقی نزدیکتر باشم، بخاطر اینکه ایزوتسو باز ما را به نگاه فراتاریخیای میبرد که مناقشات و نزاعهای بسیار زیادی دربارۀ آن داریم».
امروزه هیچ سنتی نمیتواند در انزوا باشد
پورحسن در پایان بخش اول سخنانش به ارائۀ دلایل خود در دفاع از امکان و ضرورت فلسفۀ تطبیقی پرداخت و تصریح کرد: «من معتقدم امروزه فلسفۀ تطبیقی برای ما و فلسفۀ اسلامی امری حیاتی است، نه لزوماً به سبب یافتن اشتراکات، که وجه مشترک کوربن و ایزوتسو است. نهلزوماً به معنای سازگاری دادن دو متفکر و نه صرفاً هم برای گفتوگو که باز در جامعۀ ما غلبه دارد».
او اشاره کرد: «اینها نباید به معنای صرف مبنای فلسفۀ تطبیقی باشند بلکه به سبب اینکه امروزه هیچ سنتی نمیتواند در انزوا باشد، نمیتواند در خود فرو بسته باشد. زمانی که اندیشهها در حوزه اسلامی دست به دادوستد طبیعی زدند، شکوفا شدند، رشد کردند و به دیگران کمک کردند، پس ما نمیتوانیم از دیگری غفلت کنیم، دیگری به مثابه افقهای اندیشهای و فکریای که وجود دارد».
فلسفۀ تطبیقی دروازۀ ورود به جهان اندیشه است
دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر نقش گفتوگویی فلسفه تطبیقی ادامه داد: «ما فلسفۀ تطبیقی را راهی برای ورود به جهان فکر میدانیم، جهان فکر یعنی ما تنها نیستیم، آنچنان که غرب هم خود را تنها میپنداشت؛ متأسفانه هم هگل و هم هایدگر عنوان میکنند که فلسفه مساوی است با یونانیت. حالا من تشدید شدهاش را بیان کردم، اما جهان فکر صرف جغرافیا نیست، صرف یک قوم و تاریخ نیست و ما راهی غیر از اینکه بتوانیم به جهان فکر وارد شویم و از باب خودمان نه از باب سیطره یا مقهور شدن، با آنها گفتوگو کنیم، نداریم. بنابراین گفتوگو تنها یک ابزار است برای فهم دیگران، برای تأثیر گذاشتن بر دیگران».
پایان بخش اول
خبرنگار
محمد ایزدی یونسی | دبیر
فاطمه ملکمحمدی