در مسیری که در آشنایی با مهمترین مقاتل و آثاری که متضمن بحث از واقعه عاشورا هستند، -اعم از مقدمات واقعه، خود واقعه و مؤخرات آن- طی کردیم به دوره قاجار میرسیم که دورهای بسیار مهم است. در این دوره از حیث کمیت، متون بسیار زیادی تولید شده اما از حیث کیفیت میتوانیم بگوییم که برخلاف رشد کمی، شاهد افت کیفی متون در دوره قاجار هستیم. البته به این نکته باید بهصورت نسبی نگاه شود، چراکه در این دوره آثار خوب و قابلدفاع و ارزشمندی هم نوشته شده است. از سوی دیگر آثاری هم که استحکام تاریخی آنها پایین است یا حاوی مطالب شبههناک است که با گزارش منابع اولیه فاصله دارد، دیده میشود. حتی در برخی منابع گزافهگویی، اخبار عجیب و غریب و آمار و ارقام غیرقابلپذیرش بهچشم میخورد.
یک نکته کلی که درمورد مقاتل دروه قاجار باید گفته شود، این است که در آن دوره به مساله عاشورا بهمثابه یک مصیبت عظیم و بحث گریه و عزاداری و زاری بسیار توجه میشود و این مساله حتی در عنوان مقتلهای این دوره خود را نشان میدهد. مثلا کلماتی مثل اشک، حزن و... در اسامی کتابها بهکار میرود، برای نمونه میتوان به «مهیجالاحزان» –یعنی بناست حزن مردم را تهییج کند- یا «طوفانالبکاء» -که طوفان گریههاست- یا «فیضالدموع» اشاره کرد که در عنوانشان از چنین تعبیرات و ترکیباتی در عنوان آنها استفاده شده است.
شاید مهمترین متن از حیث تاثیرگذاری بر مجالس مذهبی و استقبال شدن از آن و همینطور خوانده شدن آن و همچنین مورد نقد قرار گرفتن آن تا امروز، کتاب «اسرار الشهاده» از فاضل دربندی باشد.
نوع نگارش این کتاب به شکلی است که بعضا مطالب عجیب و غریبی دارد و نمونههایی ذکر شده که واقعا نمیتوان با آن همراهی کرد یا آن را حمل بر صحت یا توجیه کرد. ایبسا بعضی از این مطالب برای مخاطب عام در آن دوره بسیار جذاب بوده اما هرچه جلوتر آمدیم نقدهای زیادی را در پی داشته است. از مهمترین کسانی که منتقد این کتاب هستند میتوان به محدث نوری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» و استاد مرتضی مطهری در کتاب «حماسه حسینی» اشاره کرد.
اگر بخواهیم قدری با مولف آشنا بشویم باید بگوییم عالم و فاضل دوره قاجار فاضل دربندی، در حدود 1208 هجری قمری در دربند از توابع شیروان خراسان بهدنیا آمده و در 1286 هجری قمری یعنی در اواسط دوره ناصری در تهران از دنیا رفته است. لذا نباید فکر کنیم که ایشان اهل دربند تهران بوده است.
مطلب دیگر اینکه ایشان به فاضل دربندی و ملاآقا دربندی مشهور است و در عتبات درس خوانده و از اساتیدش میتوان به شریفالعلماء مازندرانی در کربلا اشاره کرد. سپس به نجف رفته و پای درس شیخعلی کاشفالغطاء -فرزند شیخجعفر کاشفالغطاء- تحصیل کرده است. او سالها در عتبات عالیات به تحقیق و تدریس و تربیت شاگردان مشغول بوده است اما با تالیف کتاب «اسرار الشهاده» میتوان گفت به یکی از شخصیتهای موثر در تاریخ مجالس و آیینهای عزاداری تبدیل شده است. مطالبی در مورد اهتمام وی به عزاداری گفته شده مانند اینکه نوع مجالس و روضههای ایشان معروف بوده است. یکی از مسائلی که درباره ایشان توسط عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» مطرح شده، رواجدادن قمهزنی در ایران در عهد ناصری است. حضور ایشان در تهران اساسا به دعوت ناصرالدینشاه بوده که در اواخر عمر فاضل دربندی هم صورت گرفته است و عرض شد که اواسط دوره ناصری از دنیا رفته است. در مورد مجالس او گفته شده که در بالای منبر از شدت گریه غش میکرد و در روز عاشورا لباس خود را از تن بیرون میآورد و لنگی میبست و خاک بر سر میریخت و گِل بر بدن میمالید و با همان سر و شکل به منبر میرفت. اینگونه رفتارها مورد استقبال عزاداران و الگویی برای سایر روضهخوانان بوده است. نکته جالب توجهی که در مورد فاضل دربندی شاید کمتر مورد دقت قرار گرفته این است که ایشان در مواعظ و مجالس روضهاش، شروع به نقد حکومت ناصری و اعضای حکومت میکند، که موجب خشم ناصرالدینشاه میشود و او را در اثر این قضیه به کرمانشاه تبعید میکند. وقتی از دنیا میرود -بنا بر سنت رایج دوره قاجار- پیکرش را به عتبات حمل کرده و در حرم امامحسین(ع) دفن میکنند. کتاب «اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات» معروف به «اسرار الشهاده» مهمترین و شناختهشدهترین کتاب دربندی است درصورتی که کتابهایی در علوم حوزوی مثل «خزائن الاصول»، «خزائن الاحکام» و «قوامیس القواعد» داشته است که هیچکدام بهشهرت این کتاب اسرار الشهاده نیست. البته این کتاب تنها اثر فاضل دربندی در موضوع عاشورا نیست بلکه آثار دیگری مثل «سرمایه ایمان»، «جواهر الایقان» و همینطور «سعادات ناصری» هم از تالیفات او درباب عاشوراست. در مورد کتاب اسرار الشهاده باید گفت که این کتاب مفصلترین مقتلی است که تا به امروز نوشته شده و خود همین تفصیل چهبسا موجب شده حجم مطالب بیاعتبار و مورد اشکال در آن رو به فزونی بگذارد. کتاب بهزبان عربی نوشته شده و 12مقدمه، 44مجلس و یک خاتمه دارد. تالیف این کتاب در سال 1272 هجری قمری -یعنی 8 سال بعد از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه در ایران- تمام شده است.
در این کتاب گزارش مفصلی از عاشورا و وقایع بعد از آن آمده که این گزارش هم داستانی است و در کنار آن انواع مطالب اعتقادی، روایی، کلامی درباره مقام اهلبیت(ع) و امامحسین(ع) و مطالبی در مورد اهمیت عزاداری و اهمیت زیارت، ذکر شده است.
نکته دیگر اینکه این کتاب از یک نظر مورد استقبال زیادی واقع شده و از یک نظر هم اشکالات زیادی به آن وارد شده است. نوع مطالب بهگونهای بوده که مثلا محدث نوری این کتاب را مایه طعن و استهزا و تمسخر مذهب توسط مخالفان دانسته است. مطالبی از این جنس که تعداد کشتههای دشمن در روز عاشورا به هزاران نفر برسد و در توجیه آن گفته شود که روز عاشورا 72 ساعت بوده است، مطالب عجیبی است که استاد محمد اسفندیاری از آنها تعبیر به گزافهگویی کرده است، باعث آن قضاوت محدث نوری نیز شده است.
بخشهای پایانی کتاب اسرارالشهاده توسط خود دربندی بهفارسی ترجمه شده که همان کتاب «سعادات ناصری» است که به آن اشاره کردم. این کتاب به ناصرالدینشاه تقدیم شده است.
متن کامل کتاب توسط حسین شریعتمدار تبریزی بهدرخواست حسینپاشاخان امیربهادر در همان دوره قاجار بهفارسی ترجمه شده که عنوان آن «انوار السعاده فی اسرار الشهاده» است. خود این ترجمه هم در استفاده از این کتاب و رواج بیشتر آن در میان روضه خوانان مؤثر بوده است، چون متن اصلی عربی بوده و طبعا هرکسی نمی توانسته به آن مراجعه کند.
از مسائلی که در کتاب مورد اشاره قرار گرفته و انتقادات زیادی برانگیخته، میتوان نمونههایی ذکر کرد. کیفیت خروج امامحسین(ع) و خاندانش از مدینه با 40 محمل حریر و دیباج -یعنی ابریشمین- همانند حاکمان و پادشاهان، وصف شده است. لشکر عمرسعد در جایی یک میلیون و ششصد هزار نفر و در جایی 460هزارنفر ذکر شده که امامحسین(ع) 330 هزارنفر از آنها را بهتنهایی میکُشد و 25هزار نفر بهدست حضرت عباس و 25هزارنفر بهدست سایر بنیهاشم کشته میشوند و 80 هزار نفر جان سالم بهدر میبرند. در جای دیگر میگوید تعداد سپاه عمرسعد 500هزارنفر بوده که 400هزار نفر آنها را امامحسین(ع) کشتهاند. این آمارهار خود تناقض درونی دارد و با هیچ منطق تاریخی قابل دفاع نیست چون، بنا بر مشهور، سپاه کوفه 30هزار نفر بوده ولی بر اساس اقوالی که چهبسا متقدم و دقیقتر باشند، ظاهرا کل آن سپاه 22هزارنفر بوده و مجموع کشتهها هم بسیار اندک ذکر شده است. در منابعی مانند مقتل ابیمخنف و انساب الاشراف بلاذری مجموع کشتههای دشمن 88نفر ذکر شده که در قسمت اول این مباحث اشاراتی به آن داشتیم.
مسائل دیگری که در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته علاوهبر 72ساعت بودن روز عاشورا -که مولف با ذکر دلایل متعدد سعی کرده این را ثابت کند ولی ما نمیتوانیم این را از او قبول کنیم- گفته شده که دمای هوا در روز عاشورا 70درجه یا بیشتر بوده است. بنا بر محاسبات نجومی، عاشورا در اوایل آبان رخ داده ولی قول مشهور این است که در 21مهر رخ داده است. چه در اواخر مهر و چه در اوایل آبان، دمای بالای 70درجه دور از ذهن است.
در جای دیگر میگوید امامحسین(ع) دست خود را بلند کردند و از انگشت حضرت آب جاری شد و اصحاب از این آب نوشیدند که این با گزارشهایی که تاکید بر تشنگی اصحاب دارند، قابل جمع نیست.
درباره ترجمه حسین شریعتمدار تبریزی متوفی 1331 هجری قمری این نکته را اضافه کنم که از این ترجمه در روزگار ما هم چاپ مجددی صورت گرفته و انتشارات طوبای محبت آن را منتشر کرده و در سال 97 هم به چاپ سوم رسیده است. این مساله نیز بر خوانش این متن در محافل مذهبی تاثیر دارد. بنده در یک مجلسی شرکت کردم که سخنران خیلی تاکید داشت که عین مقتل را میگوید و واقعا کتاب هم در دستش بود و بنده نگاه کردم و دیدم که کتاب «اسرار الشهاده» است. برخی از واعظان و اهل منبر در این مجالس تصور میکنند که هر قضیهای که هرجا ثبت و نقل شده باشد، در منبر قابل نقل و ارائه است. این واقعا محل اشکال است. وقتی که آثار شاخص و منابع معتبر و قابلاستفاده در این باره داریم و حتی در دوره معاصر کتابی مثل «نفس المهموم» از شیخعباس قمی را داریم، کتابی مثل «اسرار الشهاده» که چنین اشکالاتی دارد -و در یک ارزیابی کلی بهعنوان یکی از ضعیفترین منابع عاشورایی شمرده میشود- چرا باید اینگونه ترویج شده و مورد استفاده قرار بگیرد. این باعث میشود مخاطبان به این نوع مطالب عادت کنند و اگر در مجلسی هم کسی تذکری دهد و اشکالی بکند، بگویند فلان کتاب از فلان عالم است و فلان عالم دیگر هم این کتاب را در مجالس خود میخواند و مورد استفاده قرار میدهد، لذا این امر رویه اصلاح مطالب عزاداری سیدالشهدا(ع) در منابر را با چالش و بنبست مواجه میکند.
در دولت دهم، زمانی که بنا بود ترجمه «اسرار الشهاده» بازنشر شود، کسی که در ممیزی کتاب و بخش آثار تاریخی مسئولیت داشت یکی از دوستان بنده بود و من از او سوال کردم که شما چرا چنین مجوزی برای نشر این کتاب دادید و ایشان گفت بنده نشر این کتاب را تایید نکردم اما بعدا خودم با این مساله مواجه شدم که بدون امضای من هم این کتاب به چاپ رسیده است. ظاهرا دستهایی در کار است که به اسم دفاع از مجالس حسینی و تقویت و توسعه آنها، هرگونه متنی از جمله این متن، بهفارسی رواج پیدا کند و جای تاسف است که برخی آثار شاخص و برخی آثار پژوهشی بهحاشیه رفته و دیده نمیشوند و مورد رجوع قرار نمیگیرند.