حدود یک ماه از شیوع ویروس کرونا واعلام رسمی دولت مبنی بر بحرانی بودن موضوع، لزوم خودقرنطینگی و اتخاذ سیاستهای مرتبط با این موضوع میگذرد. در مقابل رفتارهایی که از سوی مردم شاهد هستیم همچون بحرانها و اتفاقات سالهای قبل است. بحرانهایی نظیر سیل وزلزله۹۸.
به این معنا که عدهای مسئله را جدی پنداشته و خود را در مامن امن خود قرنطینه کرده و عدهای همچنان سر بیتوجهی جنبانده وهمواره به فعالیت خود و مسافرتهای خود ادامه میدهند. این رفتارهای متنقاض و ناهماهنگ و به عبارتی «رفتارهای دوگانه» مردم معناها و پیامهای بسیاری دارد که با توجه به آنها و زمینه شکلگیری اینگونه رفتارها میتوان نسبت به بهبود و اصلاح آنها حداقل در آینده و در مواجهه با بحرانهایی خطرناکتر از کرونا امیدوار بود.
لزوم توجه به بعد رفتاری و واکاوی آن خصوصا از منظر جامعه شناختی، سبب شد با «علی جنادله»، «عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی» به گفتوگو بپردازیم.
در ادامه شرح گفتوگو را میخوانید:
ابعاد اجتماعی شیوع کرونا چه هستند؟
از منظرهای مختلفی میتوان به ابعاد اجتماعی بحران کرونا نگاه کرد. منظرهایی همچون الهیات فاجعه که ناظر به نسبت فاجعههای طبیعی با مساله خیر و شر و اراده خدا است؛ یا از منظر جامعهشناسی فاجعه، که ناظر بر ابعاد و دلالتهای جامعهشناختی فاجعه و ... .
اما به نظر من شاید مفهوم مخاطره، مفهوم جامعتری باشد که بتوان ذیل آن ابعاد اجتماعی مختلف پدیدهای همچون کرونا را مورد توجه قرار داد. مخاطره به مفهومی که اولریچ بک مطرح میکند و مشخصه جوامع مخاطره آمیز معاصر است. مخاطراتی که هرچند به نظر میرسد ماهیتا طبیعی هستند، اما عامل انسانی در پیدایش، شیوع و مدیریت و ماهیت پیامدهایی که به همراه دارند، نقشی بسیار اساسی ایفا میکند و به همین دلیل ماهیتی اجتماعی و سیاسی پیدا میکنند. همانگونه که در این روزها دیدیم، کرونا فراتر از مسایل مربوط به سلامت و بیماری جسمی، باعث فعال شدن شکافهای از پیش موجود در جامعه و یا شکلگیری شکافها و منازعات جدیدی در جامعه ما شد. شکافها و منازعاتی که منازعه بر سر حق سخن گفتن جدی درباره بحران کرونا در کانون آنها قرار دارد.
این منازعه هم در سطح گفتمانی مشهود بود مثلا منازعه بین طب سنتی و پزشکی مدرن و یا مناقشات اعتقادی بر سر نسبت طهارت معنوی و بهداشت و سلامت جسمی و ..... و هم در سطوح عملیتر و اجرایی همچون منازعه بین سطوح مختلف اجرایی بر سر مرجعیت اتخاذ تصمیمهای اجرایی بین دولت به عنوان قدرت مرکزی و استانداریها به عنوان قدرت محلی و یا حتی مراجع و هیاتهای متعددی که از سوی نهادهای مختلف به عنوان ستادهای مواجهه با بحران کرونا معرفی شدهاند.
مسئله دیگر، نابرابری نهفته در بطن این مخاطرات است. به ویژه نابرابری در توزیع مخاطره. به این معنا که برخلاف ذهنیتی که این روزها از سوی برخی مبنی بر دموکراتیک بودن بیماری کرونا و بی تفاوتی آن به فقیر و غنی مطرح میشود، اتفاقا کاملا غیر دموکراتیک است. توزیع مخاطره با توزیع منابع در جامعه نسبت عکس دارد. گروههای فقیرتر و محرومتر به میزان مضاعفی در معرض مخاطرات و پیامدهای آنها هستند. به ویژه که اقشار و گروههایی که دسترسی کمتری به منابع مختلف قدرت دارند، سهم کمتری نیز در اتخاذ سیاستهای مواجهه با مخاطرات دارند و این منجر میشود که در سیاستگذاریها به طور مضاعف به حاشیهرانده شوند. به عنوان مثال، سیاستها و راهبردهای پیشنهادی از سوی مراجع تصمیمگیری به ویژه خودقرنطینگی، تنها از سوی بخش خاصی از جامعه قابل اجرا هستند و در مقابل در تضاد با معیشت گروههایی است که وابسته به کار روزمزدی هستند.
و اما بعد دیگری که ناظر به ابعادی فراتر از مرزهای محلی و سیاسی و در جهان امروزی ما میتواند دلالتی الهام بخش برای همه باشد، این است که میتوان کرونا را رمز «ما بودن» ما در جهان چندپاره و متخاصم امروزی تلقی کرد. اینکه چگونه رخدادی در گوشهای از جهان، مرزهای سیاسی را در مینوردد و به مساله کل جامعه بشری تبدیل میشود. به این معنا که به گونهای اجتناب ناپذیر، گویی سرنوشت همه جوامع به هم گره خوردهاست و مسئولیت افراد انسانی، دیگر به محدودههای شخصی، طبقاتی و محلی، منحصر نمیشود و ابعادی جهانی پیدا کردهاست. پیامد هرگونه عمل و رفتار مخاطره آمیزی، دیگر محدود به جامعه خاصی نیست و این به این معنی است که مسئولیت اجتماعی و سیاسی افراد دیگر قابل تعریف در مرزهای سیاسی و محلی نیست و همه ما در برابر هراتفاقی در هر جایی مسئول هستیم. «ما بودن» به این معنی است که دیگر براحتی نمیتوان شاهد به مخاطره افتادن دیگران بود و بیتفاوت ماند. هر مخاطرهای هرچقدر با ما فاصله داشته باشد، چه به لحاظ جغرافیایی و چه به لحاظ طبقاتی و چه به لحاظ فرهنگی، دیر یا زود گریبان ما را نیز خواهد گرفت. این «ما بودن» حتی مرزهای انسانی را نیز درمینوردد و ما را با طبیعت و محیط زیست پیوند میدهد. بحران کرونا میتواند نقطه بازاندیشی و تجدید نظر ما انسانها در رابطه خودمان با طبیعت باشد. وقتی انسان طبیعت را بی رویه تصرف میکند و حیوانات را از زیستگاههای طبیعیشان آواره میکند، ماوی گرفتن متقابل حیوانات در زیستگاههای انسانی، میتواند به چنین بحرانهایی منجر شود.
رفتار مردم را در ارتباط با کرونا چگونه ارزیابی میکنید؟
ابعاد رفتاری مختلفی را در دو سه هفته اخیر از مردم شاهد بودیم. از رفتارهای همیارانه و قابل تقدیر تا رفتارهای قابل سرزنش. اما شاید یکی از الگوهای مهم رفتاری مردم در ارتباط با کرونا که در حوادث پیشین همچون زلزله کرمانشاه، سیلابهای ۹۸ و ... هم قابل مشاهده بود، چیزی است که من تحت عنوان «خودآیینی جامعه» از آن نام میبرم. «خودآیینی جامعه» در مقابل تصمیمات و سیاستهای رسمی اتخاذ شده در مواجهه با بحران. به این معنا که جامعه به معنای اقشار و گروههای مختلف اجتماعی در مواجهه با این سلسله رخدادها، در فضای ذهنی مبتنی بر بی اعتمادی به نهادهای رسمی و ناکارآمدی آنها، فارغ از تصمیمات و سیاستهای اتخاذ شده از سوی نهاد قدرت و حتی بیاعتنا و یا در تقابل با آنها، راه خود را در پیش گرفته و استراتژیهای مبتنی بر خلاقیت خود را ملاک کنشها و رفتارهای خود قرار میدهند؛در ابتدای شروع بحران کرونا در اصرار مردم بر تعطیلی مدارس و اصرار بر عادی بودن روال امور از سوی دولت و هم اکنون در تاکید دولت بر عدم مسافرت و اصرار بخش قابل توجهی از مردم بر مسافرتهای نوروزی. و یا حتی مقاومت صورت گرفته در برابر محدودیتهای اجرا شده درخصوص اماکن و مناسک مذهبی و زیارتی.
علل و دلایل رفتارهایی که توصیف کردید چه هستند؟
خودآئینی جامعه به میزان زیادی محصول «بیمعنا شدن دولت» به معنی ذهنیت مردم درخصوص بیقدرتی سطوح مختلف نهادهای رسمی در مواجهه با مسایل و مشکلات مختلف جامعه است. مردم در برهههای بحرانی یا به استراتژیها و سیاستهای رسمی اعتماد ندارند و یا آنها را کارآمد نمیدانند و حتی مهمتر از آن تجربه به آنها نشان دادهاست که در برخی مواقع، استراتژیهای خلاقانهای که خود در پیش میگیرند از سیاستهای رسمی اتخاذ شده، کارآمدتر هم هستند. به عنوان مثال درحالی که در سیلابهای ۹۸ در خوزستان، بر تخلیه خانهها تاکید میشد، مردم، استراتژی ماندن در خانه و مقاوم سازی محل سکونت از طریق احداث سیلبندها را موفقتر دیدند. همچنین هم در زلزله کرمانشاه و هم در سیلابهای ۹۸، علیرغم اصرار دولت بر ارسال کمکها از طریق نهادهای رسمی، مردم امدادرسانی از طریق سمنها و یا حتی شبکههای مبتنی بر روابط چهره به چهره را اثربخشتر میدانستند. حتی در برخی موارد مردم به تجربه دریافتهاند که نه تنها میتوانند سیاستها و اقدامات رسمی را بلا موضوع کنند بلکه حتی میتوانند مراجع رسمی تصمیمگیری را به تبعیت از خود وادار کنند. این باعث میشود که در برهههایی، مردم، نهادهای رسمی را همیشه یک قدم عقب تر از خود ببیند نه پیشگام و راهبر.
این و ضعیت در شرایط سیاستزدگی جامعه شدیدتر میشود. در جامعهای که در آن نهاد قدرت همه پدیدهها را ازمنظر سیاسی و امنیتی و در نسبت با موجودیت و حیثیت خود فهم میکند و برای سلطه فهم خاص خود از مخاطرات و پدیدهها، حق سخن گفتن جدی درباره پدیدهها را به انحصار خود درمیآورد، چنین نگاهی به سایر لایههای جامعه تسری یافته و آنها نیز در مقابل، گفتارها و کردارهای نهاد قدرت در ارتباط با حوادث و مخاطرات را در نسبت با منافع نهاد قدرت و نه مصلحت عمومی فهم و تفسیر میکنند. برهمین اساس است که شیوع کرونا در ایران در چارجوب مناسبات سیاسی و اقتصادی دولت با چین و عدم ممنوعیت مسافران چینی فهم شده، زمان و نحوه اطلاعرسانی نهادهای رسمی درباره شیوع ویروس کرونا، ناگزیر با موضوع انتخابات گره میخورد و آمار اعلام شده درخصوص مبتلایان و متوفیان و تصمیمات رسمی درخصوص مدیریت و کنترل این فراگیری، در افکار عمومی براساس دوگانه منفعت قدرت/ مصلحت مردم تفسیر و فهم شده و مورد شک و تردید قرار گرفته و جامعه، اطلاعات و احکام صادر شده از سوی نهادهای رسمی، را معیار قابل اتکایی برای تنظم رفتار و کنشهای خود تلقی نکرده و حتی در برابر آنها مقاومت میکند.
راهکارهای اجتماعی مواجهه و غلبه بر کرونا چه هستند؟
ببینید ما در قضیه کرونا شاهد رفتار دوگانهای از سوی مراجع رسمی هستیم. همزمان با اینکه برخی مراجع رسمی بر خطیر بودن اوضاع تاکید میکنند و دائما مردم را به مراقبتهای پیشگیرانه شدید توصیه میکنند، بخشی دیگر، وضعیت موجود را وضعیتی عادی نشان دهند. این باعث میشود که مردم به میزان کافی به وخامت اوضاع پی نبرند و این امر، اتخاذ تصمیم قاطع از سوی مراجع رسمی را با مشکل مواجه کرده و مردم را در تبعیت از تصمیمهای اتخاذ شده، مردد میکند.
این رفتار دوگانه را میتوان به شیوههای مختلفی تفسیر کرد. مثلا بر اساس تعدد مراجع تصمیمگیری و یا نوعی نمایش موفقیت در مواجهه با بحران و ... . اما در قضیه کرونا، این رفتار دوگانه را حتی از اجزای مختلف یک مرجع تصمیمگیری هم شاهد هستیم. مثلا وزارت بهداشت به عنوان عضوی از دولت با ارائه روزانه آمار و توصیههای شدید و اکید بر رعایت بهداشت و خودمراقبتی و خودقرنطینگی، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تلاش در آگاه کردن مردم به جدی بودن قضیه کرونا دارد. اما برخی دیگر از اعضای دولت در مقاطع مختلف سعی میکنند نشان دهند امور بر روال عادی پیش میرود و گویی همه چیز تحت کنترل است. به نظر میرسد بخشی از این رفتار دوگانه ناشی از مسئولیتهای مترتب بر پذیرش بحران هست. وقتی میپذیریم که شرایط بحرانی است، متناسب با این شرایط باید مسئولیتهایی را هم بپذیریم. مثلا اگر بپذیریم که قضیه کرونا آنقدر جدی است که تنها با قرنطینه شدن، میتوان آن را کنترل کرد، در این صورت مسئولیتهایی همچون تامین معیشت آن بخشی از جامعه که نیازمند فعالیت روزمره هستند، متوجه دولت خواهد شد. اما اگر قرنطینه شدن را به عنوان انتخابی داوطلبانه توصیه کنیم، تا حدودی توانستهایم از این مسئولیت شانه خالی کنیم.
همچنین این رفتار دوگانه میتواند ناشی از عدم اطمینان مراجع رسمی به قدرت عملیاتی کردن تصمیمها و سیاستهای اتخاذ شده است. پذیرش واعلام وضعیت فوق العاده نیازمند اتخاذ سیاستها واقدامات قاطعی است که پیاده کردن و محقق کردن آنها نیازمند دولتی قوی(به معنای میگدالی آن) همراه با همنوایی و تمکین جامعه به این اقدامات است. در صورت عدم وجود چنین شرایطی، پذیرش و اعلام وضعیت فوق العاده تنها به زیرسوال بردن عملکرد و توان دولت خواهد انجامید.
بنابراین اولین گام در مواجهه با بحران فعلی کرونا، صراحت مراجع رسمی درخصوص وضعیت فعلی است. این صراحت هم تصمیمگیری در درون مجموعه دولت را تسهیل میکند و هم موجب جدی گرفتن هشدارها توسط مردم و تبعیت آنها از سیاستها و توصیههای رسمی میشود.
گام دیگر، شکستن انحصار حق سخن گفتن درباره بحران و فراهم کردن فضای گفتگو درباره آن است. تا در این فضا، رویکردهای مختلف در فضایی نسبتا برابر و دموکراتیک مطرح شده، مورد نقد قرار گرفته و محک زده شوند و نوعی حقیقت توافقی درخصوص وضعیت موجود حاصل شود. حقیقتی که از این طریق حاصل شود، بیشتر مورد اعتماد خواهد بود و سیاستهای مترتب بر این حقیقت نیز از مقبولیت بیشتری برخوردار خواهند بود.
با محقق شدن دو گام فوق، گامهای دیگر را بهتر میتوان برداشت و مسیر مهار بحران را هموار کرد.
پیامدهای پیش آمده به واسطه شیوع کرونا در کوتاه مدت, میان مدت و بلند مدت برای جامعه ایران چه خواهد بود؟
درخصوص پیامدهای بحران کرونا، میتوان خیلی قلم فرسایی کرد و سخن بسیار گفت. اما شاید بتوان اینگونه خلاصه کرد. دو راه پیش رو داریم: یا همچون بحرانهای گذشته، که به هر نحوی پشت سر گذاشته شدند، به فراموشی سپرده شود و خاطر آسوده، منتظر بمانیم تا بحران دیگری فرا برسد و داستان از نو تکرار شود؛ یا مواجهه خود را با این بحران تغییر دهیم، متاملانه درباره آن بیاندیشیم، و با گفتگوی مکرر،آزاد و جدی درباره آن، از آن درس بگیریم و در بحرانهای آینده بکار بگیریم. امید که اینگونه شود.