ابراهیم اخلاصی*
درس آموزی و تأثیرگذاری متوالی کرونا بر تمام مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به اندازهای عالمگیر شده است که بعضاً از آن با عنوان معلم آخر یاد شده است. در این میان، موضعگیری بی سابقه متولیان نهاد دین درباره ضرورت تعطیلی مناسبت های آیینی و مناسک جمعی دینی و عملیاتی شدن آن مواضع، از جمله شگرفترین پیامدهای عینی مترتب بر شیوع کرونا در جامعه ایران محسوب می شود؛
متأثر از تغییرات مذکور، طیف گسترده ای از شماتت ها و کنایت های بی شمار، هم در فضای مجازی و رسانه ای، و هم در مناسبات گوناگون زندگی روزمره، پیرامون مقولاتی نظیر صدق و کذب مناسک مذهبی، و ضرورت کنش های آیینی، به سمت و سوی دین باوران گسیل شده است؛ اما به هر روی، «غمناک نمی باید بود از طعن حسود، شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد». واقعیت این است که، متاثر از مختصات اکنونِ کرونایی ما، زمینه مناسب تردید فراگیر در خوانش های تقلیل گرای دینی رایج بیش از پیش فراهم آمده است؛ همچنین، پیشبینی می شود روند بی کارکرد گشتن روزافزون روایت پردازی های کپسولی و ساده انگارانه از دین در آینده، به مراتب بیش از امروز تداوم و استمرار داشته باشد. از سوی دیگر و در نقطه مقابل، جایگزینی روایت آفرینی ژرفانگر از ابعاد شناختی، پیامدی، مناسکی و اعتقادی دینداری، به مثابه بدیل خوانش های ساده انگارانه فعلی، امری دور از ذهن نیست. با عنایت به موارد مذکور، آفت کرونا را می توان از حیث تمهید چنین بستری منحصر به فرد، به عنوان نعمت و موهبتی آشکار برای واجدان و حاملان دغدغه های دینی بازتعریف نمود؛ «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُم».
خدشه فراگیر در قرائت های ناموزون و یکسویه از دین از جمله نتایج انکارناپذیر جولان نامهربانانه کرونا در اطراف و اکناف ماست. در واقع، متعاقب شرایط زیست شده فعلی، رویکردهای مبتنی بر تحریف، تقطیع، تغلیظ و ترقیق که در خوشبینانه ترین نگاه ممکن، در ادوار زمانی و مکانی مختلف، با هدف ترویج و تثبیت باورمندی دینی و ایمانی مؤمنان مورد استفاده برخی سخنوران، خطیبان، و مبلغان قرار گرفته اند، به میزان قابل ملاحظه ای کارکرد اقناع کنندگی خود را در ایران به شدت شبکه ای شده، و بلکه جهانی شده از دست داده اند. حسب رویه مألوف، تاکنون ضرورت نگهداشت و ترویج خوانش های این چنینی از دین، در معیت امتناع از واکاوی عقلانی وجوه متکثر دین ورزی، غالباً ذیل دغدغه «مراقبت از ایمان عامه» و هراس از ترک برداشتن جام بلورین ایمان مؤمنان، بازتولید شده است. در همین راستا، طی این سالیان، قطع نظر از پاره ای موارد استثناء، پندارها و پنداشت های عامیانه از آموزه های اصیل دینی، اگر نگوییم با تشویق، حداقل در بیشتر موارد با سکوت و اغماض معنادار متولیان نهاد دین همراه شده اند. روایت پردازی چند دهه اخیر از دین، که چیدمان آن غالباً بر پایه خوانش ساده سازی شده از گزاره های دینی و مبتنی بر وقایع واقعی، اما نادر، همچون کرامات و خرق عادت ها صورت گرفته است، با هدف دینی کردن حداکثری و یکدست جامعه، مورد استفاده مبلغان و خطیبان دینی قرار گرفته است. کژکارکرد این قبیل روایت پردازی های تقلیلگرا، بازداشتن عامه دین باوران از مؤانست و تدبر در خوانش های عمیق متکثرالوجه حِکمی، فلسفی و عرفانی از دین بوده است؛ از سوی دیگر، خوانش های ساده انگارانه طی رویارویی با متغیرهای جدید جامعه شناختی از قبیل جهانی شدن، رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی ارزان، نوظهور و سهل الوصول و نیز سنت های فلسفی تفسیری و سازه گرا، از قبیل هرمنوتیک و پدیدارشناسی، کارکردها، اقتدار و قدرت اقناع کنندگی پیشین خود را به صورت معناداری برای عامه مؤمنان از دست داده اند و آنها را در مصاف نابرابر میان باورمندی دینی و زیست جهان مدرن و بلکه پسامدرن، رها کرده و سخت تنها و بی پناه باقی گذاشته اند.
در نسبت با وقایع کرونایی، پرسش های متعددی قابل طرح و گفت و گو هستند که پرداختن به آنها فراتر از اقتضائات یادداشت حاضر است. از باب نمونه، چرا برخی نافیان دیروز پوزیتیویسم، اکنون خود در موضع عمل و بر خلاف نظر، در قامت بله قربانگویان به زیست پزشکی ظاهر گشته و گوی میدان را از مدافعان صادق آن ربوده اند؟ پاسخ درخور به این سنخ پرسش ها متضمن تدقیق نظر و تأمل عمیق است؛ به باور نگارنده، علیرغم وجود سلسله عوامل متعدد و انگیزه های گوناگون مؤثر در ایجاد این حجم از تمکین فراگیر به اوامر درمانگران و شیوع شناسان پوزیتیویسم باور، وجه اعظم و گسترده تواضع برخی از منتقدان دیروز و سکوت پیشگان امروز را باید در خصلت آزاداندیش و دموکراتیک ویرس کرونا در مقام انتخاب میزبان و مأوی جست و جو کرد؛ ویروسی که کاخ نشین و کوخ نشین، فاجر و عابد، فاسق و زاهد، رئیس و مرئوس، و فقیر و غنی را از یکدیگر باز نمی شناسد و شر نازل خویش را قطع نظر از نوع باور افراد و خط و ربط های آنها به طور یکسان به بندگان خدا و از جمله به نافیان پوزیتیویسم عرضه می دارد. بدین سان، بعید است بتوان مضمونی عامتر از نقاب افتادن از چهره در مصاف با مرگ را در تبیین کرنش در مقابل زیست پزشکی معرفی کرد؛ مرگ که از سوی قاطبه آدمیان غالباً برای همسایه متصور انگاشته می شود، اکنون، نرم نرمک ناقوس و هیبت خود را به ترتیب، متعَلَق سامعه و باصره همگان و از جمله منتقدان دیروزی زیست پزشکی نموده است و آنان را به تسلیم در مقابل اوامر و نواهی آن وادار نموده است.
از نظر راقم این سطور، به منظور تبیین دقیقتر رخدادهای انضمامی اخیر، تصریح به این نکته ضروری است که بر خلاف برخی تلقیات رایج، مهار جهانگیری کرونا، و شکستن زنجیره ابتلا در قالب کاربست انواع رویه های درمانی و پزشکی، به هیچ روی قابل حمل به پیروزی علم تجربی بر دین، از طریق شکست آن نیست. اصولاً پیروزی و شکست در نسبت با دو مقوله همجنس قابل تصور است، نه دو مقوله غیر قابل جمع با یکدیگر؛ از باب مثال، پیروزی تیم فوتبال الف بر تیم فوتبال ب می تواند محلی از اعراب داشته باشد و بحث از پیروزی یا شکست تیم فوتبال در برابر تیم والیبال اصولاً مسموع نیست؛ واقعیت این است که مفروض به گذار موفقیت آمیز از شرایط متلاطم فعلی، باز هم پرسش از فلسفه زندگی، چرایی زیستن، غایت معنا و هدف حیات و دیگر موارد مشابه، همچون گذشته، اُبژه ابدی اندیشه انسان باقی خواهد ماند و انسان صرف نظر از هر گونه نتیجه حاصله، گریزی از پرداختن به به این قبیل دغدغه های بنیادین نخواهد داشت؛ پرسش هایی که اتفاقاً در مناسبات مرگ آگاهانه فعلی، به طور فزاینده ای در میان گروه های مختلف مردم و حتی در بین جوانان که معمولاً موقعیت خود را بسیار دور از مرگ مختصات یابی می کنند، جوانه زده اند. دیر زمانی است که علم، در معنای پوزیتیویستی آن، صلاحیت پاسخ به سؤالات و نگرانی های وجودی را، هم در شرایط اضطرار و هم در مناسبات اختیار از خود سلب نموده است. امروزه علم، در تقابل با بلندپروازی های نخوت انگیز پیشین خود، جانب فروتنی را اختیار نموده و با فراست هرچه تمامتر، پس از تحمیل هزینه های سرسام آور و متحیرالعقول بر نوع بشر، به این دریافت مبارک رسیده است که آن سابقه پیشین نمی توانست تا روز پسین مستدام باشد و لذا، با در انداختن طرحی نو در ساغر، دست از خدای پنداری خویش برکشیده است. بدین ترتیب، توقع حداکثری از علم به همان اندازه ویرانگر بوده است که انتظار بلا وجه از دین؛ فراخواندن علم تجربی به تمهید پاسخ برای پرسش های غایت اندیش، به همان میزان نابخردانه است که سودای درمان کرونا و تحلیل خلل و فرج مرتبط با آن به وسیله دین؛ سرزنش سفسطه آمیز مؤمنان و نگاه طعن آلود به دین، به بهانه کناره گیری آن از تبیین علمی(پوزیتیویستی) بیماری، به همان اندازه بلاوجه است که نهادن بار سنگین پرداختن به چیستی اخلاق و ارزش ها و فلسفه زندگی بر شانه نحیف علم؛ اگر تغلب علم تجربی، به ویژه در هنگامه مدرن ما، به فن سالاری بی حد و حصر و استیلای مشمئزکننده عقلانیت چرتکه اندازِ منفعت اندیش، و تخریب شرمآور محیط زیست انجامیده است؛ همزمان جزم اندیشی و دگماتیسم دینی به غیریت پنداری حداکثری، خشونت عریان و قیمومیت مقتدرانه بر جان و اندیشه آدمیان منتهی گردیده است. به رغم این توصیفات تیره و تاریک، اما در نهایتِ نیکبختی، نتایج دهشت بار حاصل از هر کدام از شقوق افراطی و تفریطی مذکور، در قالب تجربیات گران بهای تاریخی، برای بهره برداری امروز ما متراکم و رؤیت پذیر گشته اند. واقعیت های یاد شده بالا، در حکم امور یقینی و نیز به مثابه محکماتی هستند که می توان با دموکراتیزه نمودن فهم آنها، همگی را تبدیل به بخشی از فقرات سازنده گفتارهای دینی نمود و متعاقباً جهد مبارک مبلغان و سخنوران در کسوت ترویج و تثبیت دینداری در میان عامه مؤمنان را به گونه ای ناظر به آنها سامان داد. مفروض به تحقق این قبیل چرخش های مضمونی، می توان این انتظار را داشت که به واسطه وجود سطح قابل قبولی از سرمایه فکری و معنوی متناسب با زیست جهان امروز در میان عامه دین باوران، عوارض تبعی برخاسته از وقایعی همچون شیوع جهانی کرونا، امکان این میزان از یکه تازی ویروس تردید و حیرت در ساحت اندیشه دینی را میسر نگرداند. بدین ترتیب، از جمله درس های مهم کرونا ضرورت بازاندیشی و بازتعریف قلمرو علم و دین و اهداف و کارکردهای هر کدام از آن دو از سوی متولیان آن دو نهاد، و نیز تأمین بیش از پیش استلزامات تعامل چندسویه و متقاطع آن دو با یکدیگر است. به رغم مواجهه انتقادی راقم این سطور با پوزیتیویسم و زیست پزشکی به عنوان مولود آن، اما نه دین، مرادف با علم (در معنای تجربی) است و نه علم (در معنای تجربی آن) هم ارز با دین. علم، علم است و دین، دین؛ هر دوی آن ها عزیز و برخوردار از اصول موضوعه، اهداف، لوازم و کارکردهای خاص خود بوده و هیچ کدام قابل تحویل به دیگری نیست؛ توقعات ناموزون از علم و دین، و نهادن بار نامتناسب بر دوش هر کدام از آنها، دو روی یک سکه، و دور از موازین خردورزی است که در نهایت، فایدتی مگر زحمت آفرینی برای زمین و زمان و نیز برای مؤمنان به همراه نخواهد آورد؛ همچنین، و در تقابل با برخی بازنمایی های معوجِ دینیِ رایج در میان عامه دینداران، وجوه سلبی بازنمایی خردمحور از دین و آموزه های مندرج در آن، ناظر به اجتناب از مقولاتی ناصواب، نظیر تحویل علم به دین و بالعکس، دوری از هر گونه تقابل فکنی عافیت سوز بین علم و دین، امتناع از جرح و تعدیل های مصلحت محور در مقام ترسیم اضلاع مختلف اندیشه دینی، پرهیز ازکتمان گری های سودجویانه در جایگاه ارائه تبیین های دینی، فاصله گیری معنادار با بهره جستن کاریکاتوری و نامتوازن از مواریث و ذخائر دینی، کنارگذاری هر گونه برجسته سازی و فروکاهش منفعت طلبانه از وجوه مختلف اندیشه دینی خواهد بود.
ملاحظه انواع سنخ پردازی ها از نسبت علم، و دین و فلسفه در ادوار مختلف تاریخ بشر، این نتیجه را دست می دهد که سه وجهی مذکور تنها طی معاضدت اندام وار با یکدیگر، می توانند موجبات بسط حیات معقول مبتنی بر منِ انسانی را متحقق سازند.
حسن ختام یادداشت حاضر ناظر به بیان این نکته است که لحظه اکنونِ ما متضمن استجابت دعای عالی المضمون «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» است؛ از خدا می خواهیم واقعیت ها را آن گونه که هستند به ما نشان دهد. بدون شک، تعریف دامنه انتظارات از علم و دین، و نسبت گزینی معقول میان آن دو، همزمان با حک و اصلاح خوانش های ساده انگار و تقلیل گرا از دینداری، از جمله واقعیت های مهمی است که نیازمند تأمل مستدام و تدقیق نظری و عملی از سوی مؤمنان حاضر در عصر و زمانه امروزین ماست. دعای فوق الذکر منقول از نبی مکرم اسلام(ص) به عنوان عالیترین پیامآور اخلاق و شفقت است که عن قریب بعثت حضرتش را به مثابه بر انگیزاننده عقول و به منزله تنها مصداق اظهار شده تمنن پروردگار بر بندگان گرامی خواهیم داشت؛ دعایی که راهگشای امروز و فردای مؤمنان در دینداری ژرفاندیش، و نیز به مثابه پادزهری مؤثر در مواجهه با شماتت پیشگانی است که بنا به هر دلیل، و از جمله، جهل و نادانی، ناروایی های پرهزینه ای را متوجه روح و جان دینداران می نمایند.
*عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی