با گذشت 100 سال از تاسیس رشته روابط بین الملل و سیر تغییر و تحولات نظری در این رشته آکادمیک، ضروری به نظر می رسد تا روند شکلگیری این رشته را با نگاهی تاریخی واکاوی کنیم و همچنین جایگاه این رشته را در محافل آکادمیک ایران بررسی کنیم. همایش یکصدمین سال تاسیس رشته روابط بین الملل تحت عنوان "وضعیت روابط بین الملل در ایران: الزامات و بایستهها" فرصت مغتنمی است تا پژوهشگران و اندیشمندان این عرصه را گرد هم آورد و به نسبت میان دو مفهوم ایران و روابط بین الملل پرداخته شود. از همین روی و به بهانه یکصدمین سالگرد تاسیس رشته روابط بین الملل گفت و گویی با دکتر سید احمد فاطمینژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد انجام داده ایم. فاطمی نژاد آثار قابل توجهی در قالب کتب و مقالات علمی-پژوهشی در حوزه روابط بین الملل به رشته تحریر درآورده است. مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید.
آقای دکتر همانطور که میدانید از ورود رشته روابط بین الملل به ایران دیری نمیگذرد و این رشته در مقام مقایسه با علوم سیاسی، رشته نسبتاً جوانی محسوب میشود؛ به طور کلی وضعیت رشته روابط بین الملل را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
رشته روابط بینالملل در ایران را اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی بررسی کنیم دو دوره را شامل میشود، دوره نخست قبل از شروع دهه هشتاد شمسی است که متون روابط بینالملل خیلی در ایران مورد استفاده قرار نگرفته و کمتر ترجمه شده است، در این دوره مباحثی که در روابط بینالملل مطرح میشود استقلال نسبی لازم را ندارد و بیشتر به عنوان شاخهای از علوم سیاسی قرار دارد و محدود به عرصه سیاست خارجی بوده است اما از دهه هشتاد به بعد با ورود برخی از انتشاراتیها و تاسیس پژوهشکدههای تخصصی مانند پژوهشکده مطالعات راهبردی، موسسه ابرار معاصر تهران و همچنین دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ادبیات تخصصی این رشته بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و آثار شایان توجهی نیز ترجمه شد که تاکنون نیز به صورت گسترده ادامه دارد.
میتوان گفت که از دهه هشتاد به بعد شاهد این هستیم که ادبیات برجسته جهانی روابط بین الملل در ایران نیز محل بحث و تدریس قرار میگیرد، در عین حال با گسترش رشته روابط بین الملل در مقاطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای مختلف کشور مواجه هستیم که بالطبع با افزایش دانش آموختگان این رشته همراه بوده است. در نتیجه باید گفت که در این دوره تدریس این رشته در ایران حالت جهانی پیدا کرده است بدان معنا که اغلب متون و دیدگاههای اصلی این رشته که در دانشگاه های معتبر جهانی تدریس میشود ترجمه شده و یا حداقل کسانی که در حوزه روابط بین الملل فعالیت میکنند نسبت به آنها آگاهاند.
با توجه به آنچه گفته شد به نظر شما آیا نگاه شرقی و به ویژه نگاه ایرانی در رشته روابط بین الملل وجود دارد؟ به معنای دیگر امکان و امتناع نظریه ایرانی روابط بین الملل را چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید همانطور که گفتم تدریس این رشته در ایران حالت جهانی پیدا کرده است و حتی در سطح مجلات علمی پژوهشی نیز رشد قابل توجهی داشتهایم اما تمامی این موارد در مرحله دانستن و صرف آگاهی از آن چه که روی داده است متوقف شده و هنوز به مرحله تولید نظریه نرسیده است؛ در واقع ما نمیتوانیم از یک نظریه و یا رویکرد ایرانی در روابط بین الملل سخن بگوییم. البته باید توجه کرد که تا پیش از یک دهه گذشته صحبتی از تقسیم نظریات روابط بین الملل به دو دسته غربی و غیر غربی مطرح نبود؛ اینکه نظریات غربی کجا قرار میگیرند و تفاوت آن با نظریات شرقی روابط بین الملل چیست و مواردی از این دست به هیچ عنوان مطرح نبود و حتی دقیقتر از آن اینکه نظریات غیر انگلیسی روابط بین الملل در کجا قرار میگیرند نیز مطرح نبود اما به مرور زمان در طول یک دهه گذشته این مسائل مطرح شد.
برخی معتقدند که روابط بین الملل از انسجام لازم برخوردار نیست و با اضافه شدن سایر رشتههایی چون اقتصاد سیاسی بین الملل، امنیت بین الملل و مواردی دیگر، از آن چارچوب مشخص خود فاصله گرفته و از پراکندگی بسیاری رنج میبرد؛ با عنایت به این پیش فرض فکر میکنید نظریات این رشته با همگرایی مواجه بوده است و یا واگرایی؟
من فکر میکنم این گزاره که روابط بین الملل انسجام لازم را ندارد چندان صحیح نیست؛ چرا که این رشته همچنان در حال شدن است و اساساً شاکله و چارچوب مشخصی را نمیتوان برای آن تعیین کرد بدان جهت که در مرحله شدن قرار دارد و با وجود گذشت یکصدسال از تاسیس آن هنوز تکامل لازم را نیافته است، لذا این در حال شدن بسیار قابل توجه است و اما در ارتباط با همگرایی و واگرایی نظریات این رشته باید گفت که به یک معنا با واگرایی مواجه بودهایم و به معنای دیگر با همگرایی. اگر به سیر شکلگیری نظریات در روابط بین الملل توجه کنیم درخواهیم یافت که هر چه به عصر حاضر نزدیک میشویم، این نظریات با واگرایی همراه بودهاند؛ زیرا اصول و مفروضات اصلی این نظریات با یکدیگر مطابقتی ندارند اما در معنای دیگر و با ظهور نظریات میانه روابط بین الملل که به دنبال راه میانهای از برای تحلیل هستند میتوان نوعی همگرایی را نیز مشاهده کرد.
با ورود رشته روابط بین الملل به ایران، نسبت این رشته را با دستگاه سیاست خارجی و سایر نهادهای موثر در روابط خارجی ایران چگونه میبینید؟ آیا در ایران، اندیشکده به معنای واقعی کلمه وجود دارد تا راهبردهای فکری را به نهادهای تصمیم گیر در قدرت منتقل کند؟
این مسئله از چند جهت قابل بررسی است اما به طور کلی باید گفت که اگر بگوییم در ایران اندیشکدهای وجود ندارد چندان منصفانه نیست، به هر حال با همهی محدودیتهایی که وجود دارد اندیشکدههایی هستند که به لحاظ فکری بر نهادهای تصمیمگیر در قدرت اثر میگذارند اما نکتهای که وجود دارد این است که عمدهی تصمیمگیران اصلی در عرصه سیاست و روابط خارجی ایران، در رشته روابط بین الملل تحصیل نکردهاند و اگر هم دانش آموختگان این رشته در قالب حضور در وزارت خارجه و سایر نهادها فعالیت میکنند به جهت وجود محدودیتهای ساختاری و بوروکراتیک عملاً تاثیر چندانی در روند تصمیمگیریها ندارند.
کدام اندیشمند روابط بین الملل بر روی درک و برداشت شما از این رشته تاثیر بسزایی گذاشته است؟ همچنین در دوره تحصیلی خود از کدام یک از استادان روابط بین الملل بیش از دیگران تاثیر پذیرفتهاید؟
این که بخواهم فرد خاصی را نام ببرم کار دشواری است چرا که از اکثر اندیشمندان برجسته این رشته تاثیر پذیرفتهام و از عمدهی نظریه پردازان اصلی روابط بین الملل مثل مورگنتا، والتز، ونت و تمامی نظریه پردازان اصلی این رشته استفاده کردهام اما چون تاکید و اصرار فزایندهای دارید به نظرم اندیشمندانی که در زمره نظریات راه میانه روابط بین الملل قرار میگیرند بیش از سایرین بر روی درک من از این رشته تاثیر گذار بودهاند، یعنی درواقع عمده نظریه پردازان اصلی سازه انگاری و مکتب انگلیسی. در دوران تحصیلیم نیز دو استاد راهنما و مشاورم جناب آقای دکتر عبدالعلی قوام و سرکارخانم دکتر حمیرا مشیرزاده بیش از سایرین تاثیرگذار بودهاند.
مصاحبه از امین عظیمیزاده، کارشناس ارشد روابط بین الملل