فیلسوف و اندیشمند ایرانی در توصیف آزاداندشی علامه طباطبائی بیان کرد : علامه طباطبائی در تهران و قم جلساتی با «هانری کربن»، فیلسوف و مفسر حکمت شیعه داشتند، کربن با خیلی از فیلسوفهای عصر خود از جمله «مارتین هایدگر» دیدار و همنشینی داشت اما وقتی که علامه طباطبائی را دید، سراپا مجذوب ایشان شد.
به گزارش خبرنگار عطنا، غلامرضا ابراهیمیدینانی، فیلسوف و اندیشمند ایرانی، ۲۱ آبانماه در مراسم اختتامیه «همایش سالانه یادمان علامه سیدمحمدحسین طباطبائی» با موضوع «تشیع و مختصات فرهنگ شیعی» که با حضور اندیشمندان، صاحبنظران و استادان دانشگاه در سالن کنفرانس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد، (گزارش تصویری) اظهار کرد: جهان رودخانهای است که همه آدمها را روزی با خود میبرد، همه آدمها مهلتی دارند و از دنیا میروند، علامه هم مانند هر انسان دیگری از دنیا رفت؛ به قول علامه طباطبائی «او که میرفت مرا هم به دل دریا برد».
وی در ادامه صحبتهای خود دو بیت شعری خواند: بسا شگرف حکیمان که از جهان رفتند، نماند زان همه آثارشان ورای سخن، کنون به صحبت یکیک توان نشست و شنید، که نیست مرد سخنگو خود سوای سخن.
ابراهیمیدینانی بیان کرد: تنها خدا در این عالم باقی و ماندگار است اما از ذات مقدس حق تعالی که بگذریم، در جهان هیچچیز جز سخن، فانی نمیشود و ماندگار است. سقراط ۲۵۰۰ سال پیش در آتن مُرد، کتابی هم ننوشته است اما یک کلمه از او تا ابد باقی میماند، سقراط فرموده است «بشر خودت را بشناس».
وی افزود: ارسطو شاگرد افلاطون و افلاطون شاگرد سقراط است، ارسطو مُرد اما فکرش باقی ماند، قرن ۲۱، مدرنیسم است و انسان به کره مریخ میرود، تکنیک، شگفتانگیز است اما با این پیشرفت علوم، هنوز کسی نمیتواند ارسطو را از صحنه دانش بشری بیرون بگذارد.
این فیلسوف در ادامه از ابن سینا و دیگر اندیشمندان تاریخ ایران گفت و اظهار کرد: با کمال تأسف ما هنوز فیلسوفی چون ابن سینا را خوب نمیشناسیم، سخن او نیز تا ابد باقی است، اینها سخنان بشری هستند. سخن خداوند در تورات آمده «اول کلمه بود و کلمه خدا بود». مرحوم نظامی گنجوی، حکیم مسلمان در آغاز شعرش میگوید: «جنبش اول که قلم برگرفت/ حرف نخستین ز سخن درگرفت» و حکیم فردوسی گفته است «بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی»، «از آن پس نمیرم که من زندهام / که تخم سخن من پراگندهام».
دینانی با اشاره به اینکه هیچ زبانی به ظرافت زبان فارسی در عالم نیست، گفت: انبیاء نیز مانند حکیمان و بزرگان از خود سخن باقی گذاشتهاند، تورات، انجیل و قرآن زنده هستند، قرآن سخن خداوند و حضرت محمد (ص) است و تا ابد زنده باقی میماند. هر پیغمبری معجزهای داشته است؛ مثلاً حضرت عیسی(ع) مرده را زنده میکرد، کور مادرزاد را شفا میداد، حضرت موسی(ع) با عصایش به دریا میزد، به سنگ میزد چشمه جاری میشد اما الان عصای حضرت موسی(ع) نیست، آنها رفتند اما معجزه حضرت محمد(ص) که قرآن کریم، باقی مانده است.
وی افزود: فصاحت، بلاغت و زیبایی قرآن بهجای خود، در قرآن در یک آیه تمام حقایق عالم گفته میشود، باید قرآن را درست فهمید که چه حقایقی گفته شده است، این سخن است و سخن ماندگار است، زبان و سخن مهمترین دارایی انسان است و در تمام داراییهای آدمها هیچکدام به ارزشمندی سخن نیست.
این فیلسوف ایرانی تأکید کردند: سخن با وجود اینکه با ارزشترین دارایی انسان است در عین حال خطرناکترین هم هست برای اینکه انسان با یک کلمه از کفر به ایمان و از ایمان به کفر میآید.
یک روز من خدمت علامه طباطبائی با ناراحتی گفتم، میگویند دیگر حالا که اول انقلاب است با کربن ملاقات نکنید، ایشان ناراحت شد، سری تکان داد و یک جمله با افسوس گفت: «عجب! من در یک گوشهای نشستهام، چیزی مینویسم و قلم بر دست دارم، تنها راهی که برای من باز است، این است که بدانم در جهان امروز چه میگذرد اما این را هم نمیتوانند، ببینند».
وی درباره مرحوم علامه طباطبائی گفت: مرحوم علامه طباطبائی فوت کردند، خدا رحمتشان کند. من هم یکی از شاگردان علامه طباطبائی بودم و ایشان بسیار به من عنایت داشتند، ایشان از دنیا رفتند ولی سخنش باقی است، تفسیرالمیزان سخن علامه طباطبائی است. درود بر روان پاک ایشان، آنچه که از نوشتههای علامه طباطبائی باقی است یک میلیونم از آنچه که او داشت، نیست.
ابراهیمیدینانی ادامه داد: من در ایران استادان زیادی دیدهام و استاد حکیمی نبود که من برای درسش نروم، ۱۱سال به درس امام خمینی (ره) و به موازات آن به درس محقق داماد میرفتم، همچنین با فلاسفه غرب تماس داشتم ولی آزاداندیشتر از علامه طباطبائی در شرق و غرب ندیدم.
وی در ادامه ضمن بیان زندگی شخصی مرحوم علامه طباطبائی، اظهار کرد: علامه طباطبائی یک مرد سنتی بود که به مستحبات عمل میکرد و در سه شهر سنتی تبریز، نجف اشرف و قم زندگی کرده بود، این آزادی فکر عنایت خداوند به ایشان بود، من در تمام جلسات علامه طباطبائی حضور داشتم و یکی از کسانی بودم که خیلی به ایشان نزدیک بود.
ابراهیمیدینانی در خصوص جلسات علامه طباطبائی با هانری کربن، فیلسوف و اندیشمند غربی، گفت: علامه طباطبائی در تهران و قم جلساتی با کربن داشتند، کربن فیلسوف همهفنحریف دنیا بود اما وقتی که علامه طباطبائی را دید سراپا مجذوبش شد.
وی ادامه داد: من در تمام سفرها در خدمت علامه طباطبائی بودم، یک روز، آقایی از رجال بزرگ قم به من گفت که به علامه طباطبائی بگویم که این جلسات با کربن اشتباه است و الان که اول انقلاب است، دیگر به این جلسات نروند. یک روز من خدمت علامه طباطبائی با ناراحتی گفتم، میگویند دیگر حالا که اول انقلاب است با کربن ملاقات نکنید، ایشان ناراحت شد، سری تکان داد و یک جمله با افسوس گفت: «عجب! من در یک گوشهای نشستهام، چیزی مینویسم و قلم بر دست دارم، تنها راهی که برای من باز است، این است که بدانم در جهان امروز چه میگذرد اما این را هم نمیتوانند، ببینند».
این شاگرد علامه طباطبائی در بیان خاطرهای دیگر از علامه طباطبائی گفت: علامه طباطبائی با همه کنجکاویای که داشت به همان اندازه هم مؤدب بود؛ از کربن خیلی سؤال داشت ولی ادب، اجازه سخن نمیداد که خیلی چیزها را بپرسد، اگر از غربیها از مسائل خصوصیشان بپرسید، آن را خلاف ادب میدانند و ناراحت میشوند.
وی در ادامه بیان این خاطره، گفت: من در آن زمان یک طلبه جوان بودم که در جلسات علامه طباطبائی شرکت میکردم، یک شب از آقای کربن سؤالی پرسیدم، گفتم شما تا آنجایی که در آثارتان هم هست راه عرفان اسلامی را میپیمایید و مجذوب آن هستید، همه آدمهای سالک و عارف ذکری دارند، پرسیدم ذکر شما چیست، کربن نگاهی کرد و گفت: «من از سر شب تا صبح مینشینم «قالالباقر و قالالصادق» را میخوانم و این ذکر جلی من است».
ابراهیمیدینانی در پایان خاطرنشان کرد: اینها را گفتم که بدانید علامه طباطبائی چه مردی بود، آزاداندیشتر از ایشان نداشتهایم و من در عمر خود نظیر چنین بزرگمردی را تابهحال ندیدهام.