رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه گفت: در مباحث فلسفی مثل بدایه و نهایه علامه طباطبائی اصلاً توسلی به آیات و روایات ندارد، یعنی بحث فلسفیاش کاملاً فلسفه محض است، روش کاملاً عقلی و استدلالی است و به همین دلیل علامه طباطبائی معرفت را بر ایمان مقدم میدارد و بههمین خاطر ما باید روش فلسفی علامه را مقدم بر روش الهیاتی او بدانیم.
به گزارش خبرنگار عطنا، حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه، استاد و پژوهشگر فلسفه دین و رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، ۲۱ آبانماه در مراسم افتتاحیه همایش سالانه یادمان علامه سیدمحمدحسین طباطبائی با موضوع «تشیع و مختصات فرهنگ شیعی» که با حضور اندیشمندان، صاحبنظران و استادان دانشگاه در سالن کنفرانس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه علامه برگزار شد، (گزارش تصویری) گفت: علامه طباطبائی اصول حکمت متعالی را قبول داشت، یعنی اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و مانند آن، اما علاوه بر نوآوری در تبیین این اصول، تبیین علامه طباطبائی با ملاصدرا متفاوت است و ما معتقدیم ایشان مؤسس فلسفه نوصدرایی است.
وی افزود: کار مهمی که ایشان انجام داد این است که از نظام فلسفی برای تأسیس فلسفههای مضاف، مثلاً فلسفهالاجتماع استفاده کرد، حالا چه در ذیل سوره ۲۰ آلعمران و چه در آغاز بحث اصول اعتباریات و مسائلی از این قبیل و به نحوی میتوان گفت، علامه طباطبائی یک دیدگاه خاصی در حوزه فلسفه علوم انسانی هم دارد و دانشگاه میتواند از این منظر علامه را دقیقتر مطالعه کند.
خسروپناه در خصوص روششناسی فلسفی الهیاتی علامه طباطبائی، بیان کرد: مرحوم علامه طباطبائی معتقد است که فلسفه و دین هرکدام یک روش اختصاصی دارند و در ابتدای «المیزان» با تعبیرگرایی بهشدت مخالفت میکند و معتقد است در طول تاریخ کسانی آمدند که دین خودشان را بر آیات تحمیل کردند، علامه تکتک آنها را نقد میکند.
وی ادامه داد: در مباحث فلسفی مثل «بدایه و نهایه» شما میبینید که علامه طباطبائی اصلاً توسلی به آیات و روایات ندارد؛ یعنی بحث فلسفی ایشان کاملاً فلسفه محض و روش فلسفی ایشان هم کاملاً عقلی و استدلالی است، علامه طباطبائی معرفت را بر ایمان مقدم میدارد و به همین خاطر ما باید روش فلسفی علامه را مقدم بر روش الهیاتی او بدانیم.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با بیان اینکه روش فلسفی علامه طباطبائی ۵ گام دارد، گفت: روش، فرآیند کاربست ضوابط و قواعدی است که در معرفتشناسی و سایر حوزهها خوانده شده است، گام اول تقسیم علم به «علم حضوری و حصولی» است.
وی در خصوص علم حضوری و علم حصولی در نظر علامه طباطبائی، بیان کرد: ازنظر ایشان علم به خود، علم علت به معلول، علم معلول به علت، از مسائل علم حضوری است و علم حصولی هم در کنار علم حضوری محلی از اعراب دارد. هرچند ایشان معتقد است که علم حصولی هم به علم حضوری ارجاع مییابد.
خسروپناه درباره گام دوم روش فلسفه علامه طباطبائی بیان کرد: گام دوم وارد علم حصولی میشود و ابزار عقل را معتبر میشمارد. برخلاف تجربهگرایان و عقلگرایان غرب، ایشان هر دو ابزار حس و عقل را در علم حصولی معتبر میداند.
وی ادامه داد: گام سوم ابزار عقل را برای درک بدیهیات به کار میگیرد و میگوید عقل توان این را دارد که بدیهیات را درک کند و بعد با کمک بدیهیات به گزاره نظری برسد.
خسروپناه افزود: در گام چهارم با کمک ابزار عقل، بدیهیات اولی و ثانوی را تقسیم میکند، این بدیهیات در حوزه تصدیقات است، هرچند در حوزه تصورات، علامه طباطبائی از حس شروع میکند تا به تصورات عقلی برسد اما در حوزه تصدیقات، بدیهیات اولیه عقلی را مقدم بر گزارههای حسی میداند.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه درباره گام پنجم روش فلسفی علامه طباطبائی، بیان کرد: در گام پنجم وارد قالب قیاس میشود، مرحوم علامه طباطبائی میگوید که برهان لِم در فلسفه جاری نیست برای اینکه چه برهان لِم را به این معنا بگیریم که حد وسط علت سقوط اکبر باشد چون موضوع فلسفه، وجود است و چیزی خارج از وجود تحقق
ندارد، پس محمولاتی هم که حمل بر وجود میشود باید از سنخ وجود باشند؛ بنابراین وجود علت ندارد چون هرچه باشد وجود است.
وی با اشاره به اینکه این روش، روش فلسفی محضی است که علامه با همین روش پنج مرحلهای مسائل را حل کرده است، بیان کرد: علامه طباطبائی کاملاً یک فیلسوف محض است یعنی هرکس «بدایه و نهایه» را بخواند، احساس میکند که معلم آن هیچ ارتباطی با الهیات ندارد درحالیکه یک مفسر عظیمالشأن است، به نظرم یکی از هنرهای بزرگ علامه طباطبائی این بود که روش ریاضیوار را در مسائل فلسفی کاملتر کرد.
خسروپناه در همین زمینه ادامه داد: مرحوم علامه طباطبائی با این مسئله مواجه شد که آیا این روش در پنج گام میتواند عقل هیولانی ما را به عالیترین مرتبه فعلیت برساند یا خیر؟ عقل نظری ما چهار مرتبه دارد که شامل عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد است.
وی افزود: علامه طباطبائی میگوید این روش عقلی که توضیح دادیم، عقل هیولانی را به عقل بالملکه، عقل بالملکه را به عقل بالفعل و اما این عقل بالفعل ذومراتب است و آن مرحله نهاییاش به عقل مستفاد تبدیلش میکند که میتواند با عالم مجردات ارتباط پیدا کند.
این استاد و پژوهشگر فلسفه دین افزود: با همین روش فلسفی که پنج گام داشت نمیتوان عالیترین مرتبه عقل بالفعل را پیدا کرد. این کافی نیست باید این عقل استدلالگر که فلسفه باشد، به گفتوگوی با وحی و شهود بپردازد، روش وحیانی، روش خاصی است که ایشان در «المیزان» بیان کرده است.
وی در ادامه گفت: برای تکامل فلسفه باید این عقل استدلالگر با وحی و شهود گفتوگو کند، اگر این گفتوگو صورت بپذیرد میتوان با کمک همین عقلی که اهل گفتوگو با وحی است به مفاهیم عمیقی مثل برهان صدیقین رسید که هیچیک از مقدماتی که علامه طباطبائی آورده را نیاز نداشته باشد.
خسروپناه همچنین بیان کرد: این روش فلسفی محض که به طرد سفسطه، پذیرش اصل واقعیت، خدا را ثابت میکند، زائیده گفتوگوی عقل استدلالگر با وحی است، اگر علامه تفسیرالمیزان را نمینوشت، این گفتوگوی عقل و وحی صورت نمیگرفت و نمیتوانست بعضی از این استدلالها را به این شکل بیان کند.
وی با بیان اینکه علامه طباطبائی بین فلسفه و اصول فقه هم ارتباط برقرار کرد، گفت: اعتباریاتی که مرحوم علامه طباطبائی در فلسفه وارد کرد، مرحوم آیتالله اصفهانی در اصول مطرح کرد، اصلاً اعتباریات یکی از بحثهای فلسفه اصول است و آقای محقق اصفهانی از این بحث اعتباریات استفاده کرد تا نشان دهد حقیقت حکم در مباحث اصول فقه چیست.
خسروپناه ادامه داد: علامه طباطبائی چون بین فلسفه و اصول فقه گفتوگو کرد، اعتباریات را از اصول فقه وارد بحث فلسفه کرد و این بحث فلسفی کاملاً تأثیر معرفتشناسی دارد که میتواند در مباحث فلسفه علوم انسانی هم استفاده شود.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه درخصوص ملاقاتهای علامه طباطبائی با هانری کربن، گفت: کربن شخصیت جامعی داشت و زمانی که به ترکیه میآید در آنجا با آثار سهروردی آشنا میشود، سپس به ایران میآید و در جلساتی با علامه ملاقات میکند. کربن میگوید که به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته و استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابرجا میداند.
وی افزود: کربن، سؤالهایی از علامه میپرسد، یک سؤال کربن سؤال روششناختی است که میپرسد اگر دلیل عقلی قطعی با دلیل نقلی تعارض پیدا کرد چهکار میکنید؟ علامه پاسخ میدهد، دلالت دلیل نقلی از راه ظهور ظنی نفسی است اما کربن قانع نمیشود و سؤال بعدی را مطرح میکند.
خسروپناه در ادامه گفت: هانری کربن به علامه میگوید که ما روایت داریم که روح در بدن تقدم دارد درحالیکه عقلا چنین چیزی متصور نیست. مرحوم علامه جواب میدهد که اینها روایات آحاد است، خبر واحد است و خبر واحد هم در معارف اعتباری ندارد، روایاتی که بیانگر خلقت ارواح است خبر واحد نیستند و اصلاً نمیتوان از این روایات کنار رفت و بیاعتنا بود و با همین میشود مکتب فلسفی را پاسخ داد؛ بنابراین تعارضی هم با آن مباحثی که در فلسفه داریم نیز ندارد.
وی سخنان خود را با دو بیت شعر از مرحوم علامه طباطبائی به پایان رساند:
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه/ ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بیسر و پایم که به سیل افتادم / او که میرفت مرا هم به دل دریا برد»