عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به امکان تفاسیر متعدد و تک معنی نبودن غزلهای حافظ، از این شگرد با عنوان تعلیق نشانهها یاد کرد و گفت: تعلیق نشانهها دلیل اصلی امکان تفاوت فهم معنی در ذهن مخاطبان از غزلیات حافظ است.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست پژوهشی «حافظ و ایران» با سخنرانی میرجلالالدین کزازی، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبائی و محمد امیرجلالی عضو هیئت علمی این دانشگاه به مناسبت روز بزرگداشت حافظ در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این نشست، محمد امیرجلالی در سخنان خود راز شهرت و ماندگاری برخی از آثار هنری در عرصه ملی و به تبع آن در عرصه جهانی را دادن امکان برداشتهای مختلف از آن آثار به خواننده و مخاطب دانست.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: براساس آمار موزه لوور، مونالیزای داوینچی سالیانه بیش از 9 میلیون بازدیدکننده دارد. چندی پیش پژوهشگران غربی تابلوی مونالیزا را یک اثر کاملا معمولی دانستند و علت آن همه شهرت را به چند دلیل تقسیم کردند، از جمله تبلیغاتی که به دلیل وجود این تابلو در خانه ناپلئون بناپارات از سوی او صورت گرفته بود و بعد از شکست ناپلئون آن را در موزه لوور آویختند که یکی از دلایل شهرت مونالیزا است.
وی با اشاره به ویژگی خاص هنری مونالیزا که در عین شاد بودن غمگین نیز است، اظهار کرد: اگر به چشمان این اثر خیره شوید احساس شادمانی و اگر به قسمت دهان و لبهای این اثر خیره شوید احساس اندوه القا میشود. با استفاده از یک برنامه نرمافزاری معلوم شد که از جانب این تصویر 83 درصد حس خوشحالی، 9 درصد حس انزجار، 6 درصد حس ترس و 2 درصد حس عصبانیت دریافت میشود.
امیرجلالی با توجه به برداشتهایی که از تصویر مونالیزا شده است، بیان کرد: برخی بر این عقیدهاند که این تصویر همسر یکی از تاجران فلورانسی است. تعدادی دیگر آن را تصویر مادر داوینچی میدانند. برخی معتقدند از آنجایی که دستها را بر روی شکم قرار داده، احتمالا تصویر یک زن آبستن است. برخی باور دارند این تصویر اصلا تصویر زن نیست و ویژگیهای مردانه در آن بیشتر دیده میشود. عده دیگری این تصویر را تصویر خود داوینچی میدانند و بعضی هم بر این باورند که این شخص هویتی دو جنسه دارد. این برداشتها باعث میشود که مخاطبان توانایی سخن گفتن از یک معنای واحد از این اثر را نداشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه وارد بحث تفسیر اشعار حافظ شد و اظهار کرد: از همین روی، امکان تفسیر و تعبیرپذیریهای مختلف در غزلهای حافظ وجود دارد. براساس نخستین شرحهای اشعار حافظ که شرح مولانا جلالالدین دوامی کازرونی بر بیت «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت» یکی از آنها است تا به امروز در مییابیم که دیوان حافظ طیف وسیعی از خوانشها و تفاسیر متعدد را در برگرفته است. از عرفان محض و شریعت محض، تا الحاد محض و کفر محض؛ از تفاسیر یکسره عرفانی مثل تفاسیر خطبی لاهوری، تا خوانشهای یکسره مذهبی عصر ما، و خوانشهای سیاسی امثال احسان تطری و شاملو.
وی با اشاره به بیت «در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز/ هرکسی بر حسب فکر گناهی دارد» تصریح کرد: هرکس در مواجهه با شعر حافظ براساس خواستهها، تمایلات، مقدمات ذهنی و پرسشهایی که در ذهن دارد معانی متفاوتی ارائه میکند و علت شهرت و محبوبیت دیوان حافظ را نیز در همین تعدد معانی میدانند.
امیرجلالی اضافه کرد: بخش اصلی علت امکان برداشتهای مختلف از شعر حافظ دلایلی هنری، بیشتر شکلی و برخی دلایل معنایی است. یکی از دلایل هنری شگردی است تحت عنوان تعلیق نشانهها. اگر از علاقهمندان به حافظ پرسیده شود که چرا میتوان از شعر حافظ برداشتهای متعددی کرد و این متن به ما پاسخهای مختلفی میدهد و چرا میتوان به دیوان حافظ تفأل زد، پاسخ غالباً این است که چون حافظ لسانالغیب است. یعنی دلایل این موضوع در مؤلف متن جستوجو میشود.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی درباره نهفتن پاسخ در متن اشعار حافظ، گفت: بخشی از خلق اثر هنری بیشک ناآگاهانه و بخشی هم آگاهانه است. یکی از دلایل این مسئله ضبطهای مختلفی است که در واژههای غزل حافظ باقی مانده و این نشانگر اصلاح اشعار توسط وی و دخل و تصرف آگاهانه در متن است. حافظ به دلیل ایجاد لذت کشف بیشتر و ایجاد طیف وسیعتر از مخاطبان و خوانندگان به صورت عامدانه متن را طوری خلق کرده که تفاسیر متعددتری را برتابیده است.
وی با تاکید بر اینکه سماء صوفیان بدون غزل شورانگیز حافظ گرم نمیشود، اضافه کرد: غزل حافظ از عصر خود تا امروز با طیفهای مختلفی از مخاطبان ارتباط برقرار کرده است. یعنی غزل از طیف مخاطب دراویش صوفیه تا قشر پادشاهان و اقشار دیگر جامعه را پوشش میدهد. در بیت «دل سراپرده محبت اوست/ دیده آیینه دار طلعت اوست» این «او» به چه کسی بر میگردد؟ متن این اجازه را به ما میدهد که او را هم خداوند بدانیم و هم معشوق و هر وجود انسانی که ممکن است در ذهن خود به او علاقه داشته باشیم.
امیرجلالی ادامه داد: آغاز شعر به دلیل عاشقانه بودن ذهن ما را به سمت تغزل میبرد ولی در پایان از فقر ظاهر سخن میگوید که یکی از اصطلاحات عرفانی است. با مشاهده غزلهای همروال با غزل حافظ از شاه نعمتالله ولی که شش غزل از آن دقیقاً هم روال و هم وزن با غزل حافظ است بیش از یک خوانش که آن هم عرفانی است نمیتوان داشت. از بیت اول «همه عالم حجاب حضرت اوست/ روح اعظم نقاب حضرت اوست» تا آخر صرفاً اصطلاحات صوفیه دیده میشود و حال و هوا صرفاً عرفانی است. بیتهای «جان عالم فدای حضرت اوست/ شاه شاهان گدای حضرت اوست/ در نظر این و آن نمیآید/ دیده خلوتسرای حضرت اوست» کاملا بوی عارفانه میدهند؛ یعنی فضا برخلاف غزل حافظ بسته و تک معنایی است.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی یکی از شگردهای حافظ را تعلیق نشانهها دانست و در این خصوص گفت: دانشی که امروز به مسئله فهم متن میپردازد دانش هرمسانگی(هرمنوتیک) نام دارد. این مسئله، مسئله تازهای نیست و به دوران ایران پیش از اسلام بر میگردد؛ «وظیفه هنرمند خلق شکل است و وظیفه شکل خلق معنا». یعنی هنرمندی توانمندتر است که بتواند شکل هنری ایجاد کند که محتمل معانی بیشتری باشد. پیش از حافظ سعدی هم در برخی غزلها این کار را کرده است اما حافظ برجستهترین شخص در این شگرد است.
وی در ادامه به مقصود خود از تعلیق نشانهها پرداخت و بیان کرد: هنرمندی مثل حافظ نشانههای زبانی را در پیکره یک غزل به گونهای به کار میگیرد که برخی از این نشانهها یک معنی یا تصویر را تقویت کرده و برخی از نشانههای دیگر همزمان آن نشانهها را تضعیف میکند. همین موضوع باعث میشود که شما معنای نهایی اثر را درک نکنید و شعر را شعری تک معنایی ندانید.
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است/ چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا/ کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم/ آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست/ در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست/ چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست/ اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملاح بردمی/ گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست/ احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار/ میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود/ با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
امیرجلالی گفت: با یک غزل تعلیق نشانهها را توضیح میدهم. «خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است/ چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است» اگر شرحهای متعدد حافظ را بررسی کنید خواهید دید که اکثر آنها جز آخرین شرح به نام شرح شوق از دکتر سعید حمیدیان، استاد پیشکسوت دانشگاه علامه طباطبائی که برجستهترین، جامعترین و روشمندترین شرح است، این غزل را عارفانه دانستند. در نخستین بیت ردیف شعر «چه حاجت است» یعنی من نیازی به کسی ندارم. غلبه معنایی مصرع نخست با توجه به خلوتگزینی با معنای عارفانه است. اما دوست را در بیت نخست میتوان طبق سنت غزل عاشقانه معشوق هم دانست.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: بلافاصله در بیت دوم سخن از حاجت و نیاز به میان میآید. پادشاه حسن در بیت سوم سه مرجع معنایی میتواند داشته باشد؛ یک، خداوند که هم قاضیالحاجات است و هم دارای حسن، دوم خود معشوق به دلیل حسن و زیبایی، و سوم شاه. برای هرکدام از این دلالتها حافظ در ساختار غزل نشانههایی قرار داده که یک معنا را تضعیف کرده و دیگری را تقویت میکند که باعث میشود ذهن خواننده در تعلیق بماند.
وی افزود: در بیت چهارم حضرت کریم به قرینه حضرت، هم بارگاه شاه است و هم به قرینه کریم، آستان خداوند کریم و بخشنده. غلبه تعابیر معنایی در بیت پنجم و نهم با تعابیر عاشقانه است. اما مرکز معنایی شعر احتیاج در بیت ششم و حاجت است که ردیف شعر قرار گرفته است و مدام تکرار میشود.
وی با توجه به تقاضایی بودن شعر ادامه داد: حافظ از پادشاه تقاضا کرده اما متن را طوری هنرمندانه خلق کرده است که شما نمیتوانید یک معنی قطعی برای او در نظر بگیرید. حافظ نشانههایی در متن به کار میگیرد که تقویتکننده معانی غیر از نیاز مادی و تضعیفکننده مفهوم تقاضا و وظیفه به معنای حقوق است. چنانکه در بیت نهم در کنار کلمه وظیفه از عاشق سخن میگوید، لذا با این قراین دوست را در بیت نخست و پادشاه حسن را در بیت سوم میتوان معشوق دانست.
امیرجلالی با تاکید بر پیکره ساختارمند این غزل اضافه کرد: در بیت سوم حافظ خود را گدا دانسته و از حاجت سخن به میان میآورد و در بیت نهم گدا در تصویرسازی از عاشقی به کار میگیرد که از لب یار تقاضای وظیفه میکند. در این تعبیر وظیفه بوسه است اما بنا به معنای مرکزی وظیفه میتواند همان حاجت و احتیاجی باشد که حافظ از پادشاه کریم در بیت سوم و چهارم دارد. بیت چهارم با خوانشی مدحی و تقاضایی، بیانگر نیازمندی حافظ است. اما وی کسی است که از سر شرم، زبان سوال، توان تقاضا و بیان حاجت را به صراحت ندارد. بنا بر مصرع دوم همان بیت این پادشاه حسن نیازی به تمنا ندارد و خود از نیاز حافظ مطلع است. زبان شعری، واژگان و معانی به گونهای بهکار گرفته شدهاند که واژه دوست معنی خدا و معشوق را نیز اراده میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در پایان با بیان نشانههایی مثل خدا و جام جهاننما که بر فضای عارفانه و کوی دوست، پادشاه حسن و گدا بر فضای عاشقانه دلالت دارند و همچنین واژه حاجت که نشانگر تقاضایی بودن غزل است، خاطرنشان کرد: حافظ شگرد تعلیق نشانهها را برای وجود معانی و تفاسیر متفاوت در ذهن خواننده به کار برده است و همین درک شعر او را پیچیده میکند.