۰۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۷:۰۰
کد خبر: ۲۱۲۷۲
molana

دکتر حمیدرضا ارباب اگرچه اقتصاددانی است که او را با کتاب های اقتصادی اش می شناسند اما در مولوی شناسی نیز همانند حوزه علمی اش صاحب نظر و اندیشه است. به مناسبت 8 مهر، روز بزرگداشت مولانا این استاد دانشگاه علامه طباطبائی با ارسال یادداشتی به عطنا از مقام و جایگاه مولانا تقدیر نمود. با هم یادداشت ارسالی دکتر ارباب را می خوانیم:


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم          دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم


8 مهر روز بزرگداشت شاعر و اندیشمند فرزانه حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی است، کسی که در دوران کودکی، پدر بزرگوارش بهاء ولد، سلطان العلماء، خطیب و مجتهد بنام او را در منزل خود خداوندگار خطاب می‌کرد. کودکی بود که با کودکان دیگر روی پشت بام‌های کاهگلی بازی می‌کرد و در پاسخ به آنان که از پشت بامی به پشت بام دیگر می‌پریدند می‌گفت: چه فایده... بیایید از پشت بام و زمین به آسمان بپریم. اینکه حکایت تا چه حد واقعی یا ساختگی باشد مهم نیست، مهم این است که مولانا ما را به پریدن از زمین به آسمان دعوت می‌کند.


تولد و بزرگداشت او یک روز، یک هفته یا یک سال نیست، بلکه به درازای تاریخ و ابدی است، چرا که دریای اندیشه‌های او در مثنوی شریف و اقیانوس احساس او در غزلیات شمس کرانه‌ای ندارد و هیچ متفکری به عمق این دریای بی‌انتها نرسیده است. در دورانی زندگی می‌کنیم که بیشتر از هر زمان به اندیشه، احساس و حکمت‌های گهربار او نیاز داریم، مردی که شاعری کمترین افتخار اوست. او نه یک شاعر که یک حکیم و نظریه پرداز چیره دست است و برای مشکلات اجتماعی، فرهنگی، روانی و عقیدتی ما نسخه‌های شفابخش و بی‌نظیری در قالب حکایات و داستان‌های بدیع ارایه می‌کند. نسخه‌های موثر و بی‌بدیل برای انسان‌های سر‌گشته و به دور از معنویت که خود را در جهان پرشتاب هستی و تحولات روزافزون فناوری گم کرده‌اند.


خویشتن نشناخت مسکین آدمی                    از فزونی آمد و شد در کمی


خویشتن را آدمی ارزان فروخت                      بود اطلس خویش را بر دلق دوخت


ارادت او به شمس و آتش سوزان عشق او به مردی عامی زندگی او را متحول کرد و او را از مقام و منصب زهد، جاه و عزت دنیایی به وادی بندگی و عبودیت و گذر از زندگی مادی کشاند.


زاهد بودم ترانه گویم کردی                          سر فتنه بزم و باده جویم کردی


سجاده نشین باوقاری بودم                            بازیچه کودکان کویم کردی


از مولانا سخن گفتن همان شرح و بیان عشق است که پایانی ندارد. خود او می‌گوید:


هر چه گویم عشق را شرح و بیان                             چون به عشق آیم خجل باشم از آن


این زمان کوتاه و این قلم قاصر را مجال شرح جمال آن نادره دوران نیست. آرزویم این است که در هیچ تقدیری در معرفی مولانا و بزرگداشت او دیگر نخوانم که در ششم ربیع الاول سال 604 در بلخ به دنیا آمد و در سال 672 از دنیا رفت! او زنده است و مرد همه دوران‌هاست.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار