استادیار روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی: شاید مهمترین دلیل تاثیرگذاری زودهنگام تحریمهای اعلامی آمریکا، کمرنگ شدن امید به آینده باشد. حال در این شرایط، سخنگوی محترم دولت از ایرانیان خارج از کشور میخواهند سرمایههای خود را به ایران بیاورند و ایرانیان داخل نیز ارزها و طلاهای خود را عرضه کنند تا بازار ثبات پیدا کند.
به گزارش عطنا، سعید شکوهی، استادیار روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد به تحلیل بحرانهای ایران در سه لایه پرداخته است که در ادامه میخوانیم؛
در حوزه مدیریت بحران دیدگاهی بر آن است که بحرانها به مثابه سنگهایی هستند که میروند از لبه کوه پرت شوند. وقتی آن بحران حل میشود، سنگ از لبه پرتگاه دور میشود، اما وقتی بحران مذکور صرفا «مدیریت» میشود، سنگ از پرتگاه نمیافتد، اما در لبه آن باقی میماند.
زمانیکه بحرانهای زیادی وجود دارد و حل نمیشوند، بلکه صرفا مدیریت میشوند، این سنگها روی هم قرار میگیرند. با تشدید بحرانها، سنگها تعادل خود را از دست داده از کوه سرازیر میشوند. در مسیر فروریزش، به همدیگر برخورد کرده، سرعت و شتاب افتادن را تشدید میکنند. در نتیجه، هستی و بقای آن جامعه در معرض خطر قرار میگیرد.
شرایط کنونی ایران قدری شبیه به این تصویر است. بحرانها در حوزههای مختلف نمود و تظاهر عینی به خود گرفتهاند. بسیاری از آنها حتی مدیریت هم نشدهاند و مرکز ثقل سنگهای موجود در لبه کوه را به لرزه درآوردهاند. بحران در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، زیستمحیطی و ... شرایط مدیریت مسائل روزمره را پیشروی سیاستگذاران و تصمیمگیران قرار داده و امکان برنامهریزی بلندمدت را از آنان گرفته است. نمیخواهیم سیاهنمایی کنیم، اما بدون آگاهی و اقرار به مشکلات موجود، امکان فائق آمدن بر آنها نیز وجود ندارد.
اما چیزی که باعث شده است نگرانی مردم تشدید شود و بحرانهای دیگر نیز نمود بیشتری یابند، خروج ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، از توافق هستهای با ایران و بازگشت تحریمهاست. ایران و ایرانی به تحریم عادت دیرینه دارند. اما چه شد که این تحریم و آن تهدید چنین تاثیر سهمگین در پی داشت؟ چرا سراسیمه برآشفتیم و عرصه اقتصاد و سیاست را آشفتیم.
پیشتر با هر تحریمی به این اندازه با این سوال تکراری روبهرو نمیشدیم که «حالا آخرش چی میشه؟» چه شرایطی سبب شده است این تحریم، با تحریمهای پیشین فرق داشته باشد و بیتعارف همه نگران شویم؟ حتی مسئولان و دولتمردانی که عموما خیلی نگران نمیشوند، نگرانند. مگر نمیگفتیم تحریم کاغذپاره است؟ به نظر نگارنده عواملی در سه سطح تحلیل بینالمللی، منطقهای و داخلی سبب شدهاند آثار روانی و عینی این تحریمها بهشدت باورها و اعتماد مردم را بلرزاند. بهدلیل اینکه این موارد در نوشتهها و تحلیلهای دیگر شرح داده شدهاند، در اینجا به صورت مختصر به آنها اشاره میشود.
در سطح بینالمللی، مهمترین عامل این بیثباتی، روی کار آمدن دولت ضدایرانی در واشنگتن بود که شعار «اول آمریکا» را سرلوحه کار خود قرار داده و فارغ از دیدگاهها و خواستههای متحدان فراآتلانتیکی خود و در اثر لابیهای سنگین یهودی و عربی، تیمی بهشدت ضدایرانی در راس امور قرار گرفته که هدف غایی خود را آشکارا تغییر رژیم در ایران خوانده است. هدف از خروج از برجام، اعمال مجدد تحریمها و تلاش برای بهصفر رساندن فروش نفت ایران تا آبانماه و ... همگی در این راستا هستند که پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران یعنی اقتصاد نفتمحور آن را هدف گیرند تا نارضایتی و ناآرامیهای درونی راه را برای تغییر رژیم در کشور هموار سازد.
در سطح منطقهای، رویکار آمدن گروه تندرو در عربستان سعودی و امارات و همراهی کمسابقه آنها با دولت تندرو اسرائیل علیه ایران، طی دهههای اخیر کممانند است. بهدلیل گسترش نفوذ و وزن منطقهای ایران، معادلات منطقهای به نفع تهران رقم خورد و بازیگرانی که منافع خود را در معرض خطر دیدند اتحادی نانوشته علیه تهران شکل دادهاند. همزمانی شکلگیری این اتحاد غیرمنتظره با روی کار آمدن دولت ترامپ، سبب شده است سیاستها و خواستههای آنان علیه جمهوری اسلامی ایران با سرعت و شتاب بیشتری نسبت به گذشته به پیش برود.
سطح سوم، سطح داخلی است که به باور نگارنده نهتنها اهمیت کمتری نسبت به دو سطح پیشین ندارد که حتی مهمتر نیز هست. کمرنگشدن امید به آینده، ترکبرداشتن اعتماد به دولتمردان، عدمگفتوگوی منطقی، روشن و صریح تصمیمگیران با مردم، نبود شجاعت کافی برای تغییر رویه یا اتخاذ برخی تصمیمهای حیاتی، اختلاف و تفرقه میان مسوولان و مدیران کشوری، مشکلات فلجکننده سیاستگذاری اقتصادی، سیستم ناکارآمد بانکی و مالی، چند برابر شدن نقدینگی در جامعه، آشکار شدن رانتها، اختلاسها و فسادهای همهگیر در سطوح مختلف و انتشار گسترده آنها در سطح شبکههای اجتماعی مجازی، بالارفتن آگاهی مردم، تشدید فشارهای اقتصادی، بستن روزنههای امید و سختگیریهای بیشاز اندازه در ساحتهای دیگر، عدمتحقق وعدههای رئیسجمهوری منتخب، فراهم آمدن سود کلان برای برخیها در اثر تحریمها، امکان تولد بابک زنجانیهای دیگر در شرایط تحریم، تبلیغات گسترده مخالفان نظام برای ناامید ساختن مردم و... همگی دست به دست هم دادهاند تا امید به آینده و امید به بهتر زیستن را از مردمان این سرزمین بگیرند.
این همآیی بحرانها (بهتعبیر آقای دکتر محمد فاضلی) باعث شده چنین تصور شود که مشکلات اقتصادی کنونی و آشفتگی بازار ناشی از تحریمهای دولت ترامپ است. تحریمها هنوز به صورت عملی به اجرا گذاشته نشدهاند. اما عملا باعث شده است ستونهای ثبات اقتصادی به لرزه درآید و چهبسا در آیندهای نهچندان دور این ستون تَرَک بردارد.
براساس یک مطالعه میدانی که در دانشگاهی آمریکایی صورت گرفته، در شرایط عادی بیشتر دانشجویان غذا و میوه و داشتههای خود را با دیگر دانشجویان خوابگاه شریک میشدند؛ اما ناگهان به آنها اعلام میشود که از روزهای آینده سهم غذا و میوه آنها کمتر خواهد شد. در این ارزیابی میدانی متوجه شدند با وجود افزایش عملی غذا و میوه دانشجویان، چون آنان امیدی به آینده نداشتند و نگران بودند، دیگر سهم خود را با دیگران شریک نشدند.
شاید مهمترین دلیل تاثیرگذاری زودهنگام تحریمهای اعلامی آمریکا، کمرنگ شدن امید به آینده باشد. حال در این شرایط، سخنگوی محترم دولت از ایرانیان خارج از کشور میخواهند سرمایههای خود را به ایران بیاورند و ایرانیان داخل نیز ارزها و طلاهای خود را عرضه کنند تا بازار ثبات پیدا کند. همه ما به امید زندهایم. با گفتاردرمانی مشکلی حل نمیشود. باید سنگها را از لبه پرتگاه به کناری کشید. وقت تنگ است، کاری باید کرد.