عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در جریان انقلاب در خیلیها تصرف رخ داد. تصرفی که ناشی از ظهور انقلاب اسلامی بود. سید مرتضی دائماً تعبیر خورشید را برای این وجه انقلاب استفاده میکرد. منتها مرتضی، جان آمادهتری داشت و برای همین در او تصرف بیشتری شد. خود او بارها این را میگفت که امام خمینی (ره) در من تصرف کرد.
به گزارش عطنا به نقل از صبح نو، بیستم فرودین، سالروز شهادت شهید سید مرتضی آوینی بود. روزی که با پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به رهبر معظم انقلاب، بهعنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شد. برای اطلاع از افکار و ایدهها و سبک زندگی آوینی، سراغ دکتر شهریار زرشناس رفتیم. کسی که به گفته خودش این توفیق را داشته که در دفتر مجله سوره و در اتاق سردبیر، ساعتها با آقامرتضی به گفتوگو بنشیند.
ابتدا درباره کلیات تحول شهید آوینی صحبت بفرمایید.
نیروهایی که ما بهعنوان نیروهای حزباللهی وبچه مسلمان میشناسیم معمولاً خانوادههایی مذهبی و سنتی دارند که پیشینه یکی، دو نسل قبل آنها هم همینگونه است. آوینی از این دسته نبود. البته خانواده آوینی مذهبی بودند اما فضایی که آوینی در آن رشد کرد و درس خواند فضای روشنفکری بود.
او از یک پیشینه روشنفکری آمد و به فضای فکری امام خمینی (ره) رسید و خودش هم آن را پنهان نمیکند. او در اصلیترین کانون هنری مدرنیستی در ایران آن زمان یعنی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس میخواند. آدم مطرحی هم بود. خوش چهره بود و خیلی از چهرههای روشنفکر هم دوستان او بودند.
در فضای دانشگاهی آن سالها چه فضایی و چه تفکری غالب بود و نسبت وی با آن فضا چگونه بود؟
فضای روشنفکری ایران دهه ۵۰، البته باید آن را با فضای دانشگاهی یکی ندانیم، عمدتاً تحتتأثیر جریان چپ بود، یک جریان چپ غیررسمی مارکسیستی. کانون اصلی تغذیه آنها فضای دانشگاهی است و بیشتر هم در دانشکدههای فنی مهندسی حضور دارند.
چه طیف جنبش چریکی چپ مارکسیستی ایران،چه آنهایی که آتئیست بودند (مثل فدائیان خلق) و چه آنها که به ظاهر مذهبی بودند اما بنیادهای التقاطی سوسیالیستی مارکسیستی داشتند (مثل سازمان مجاهدین خلق).
او در آخرین دیدارمان به خود من گفت که من دارم به جایی میروم که در آن فرشتگان ارواح شهدا را از زمین به آسمان میبرند.
جریان چپ در فضای روشنفکری دهه ۵۰ ایران خیلی نیرومند است اگرچه جریانهای لیبرال هم حضور دارند. اما در دانشکده هنرهای زیبا فضا کمی متفاوت است. فضای دانشکده هنرهای زیبا در آن دهه فضای لیبرالیسم و نوعی ولنگار است.
فضای خاصی است که در آن فضا بیشتر جایگاه هنر نو و هنر آوانگارد و این خط فکری -که دفتر فرح پهلوی بهویژه در نیمه دوم دهه ۴۰ آن را بیشتر ترویج میکرد- بروز داشت. آقامرتضی در متن این جریانات حضور داشت و خودش هم آن را پنهان نمیکرد.
آوینی خودش میگفت وقتی روند انقلاب اسلامی شروع شد امام خمینی (ره) در من تحول ایجاد کرد و من را عوض کرد و تمام نوشتههای قبلی را سوزاندم. این تحول بهواسطه آشنایی با امام خمینی (ره)رخ داد. بنابراین مرتضی از متن یک فضای آوانگارد روشنفکری به فضای انقلاب اسلامی رسید.
به همین دلیل وقتی خطاب به روشنفکرها درباره انقلاب صحبت میکرد، میگفت که من از انتهای یک راه طی شده میآیم. بعدها او یک زندگی جدیدی را شروع کرد. البته او با وجودیکه در متن آن فضا بود طبق گفته خودش روحیهاش به گونهای بود که نمیتوانست با فضای آن دوران بسازد.
چون آدم خاصی بود در سیستم بوروکراتیک آن دوران نمیتوانست هضم شود و با وجودیکه فوق لیسانس معماری داشت اما سر کار نمیرفت و نمیتوانست. او یک سلسله ویژگیهای روحی خاص داشت که انقلاب به آنها امکان و مجال بروز و ظهور داد. بهعلاوه اینکه اندیشه امام خمینی (ره) احوال او را عوض کرد.
اندیشههای امام چه بود که باعث این تحول شد و چرا مثلاً در بقیه افراد رخ نداد؟
این تغییر و تحول البته در بعضیهای دیگر نیز اتفاق افتاد و منحصر به آقا مرتضی نبود. روشنفکری یک حجاب روی ادراک آدمی است و او را محجوب میکند. اینکه یک اتفاقی بیفتد و این حجاب خرق شود امر غریبی نیست و اتفاقاً عکس آن امر غریبتری است. در سال ۵۷ این اتفاق و تحول برای خیلیها رخ داد. در سال ۵۶ تا ۵۷ جامعه ایرانی بیش از گذشته تمایل دینیاش را ظاهر کرد.
در جریان انقلاب در خیلیها تصرف رخ داد. تصرفی که ناشی از ظهور انقلاب اسلامی بود. سید مرتضی دائماً تعبیر خورشید را برای این وجه انقلاب استفاده میکرد. منتها مرتضی، جان آمادهتری داشت و برای همین در او تصرف بیشتری شد. خود او بارها این را میگفت که امام خمینی (ره) در من تصرف کرد.
آیا تحولات شهید آوینی احساسی و ناشی از جو انقلابی آن دوران است یا اینکه ریشهدار و معقولانه و با انتخاب درست بوده است؟
من به چند دلیل مشخص میگویم که تحول آوینی یک تحول سطحی و احساسی صرف نبوده است. برای دیدن مصداق تحول سطحی به کسی مثل باقر پرهام نگاه کنید. قبل از انقلاب یک روشنفکر آتئیست و چپ رسمی است. از آنهایی که رژیم با آنها کاری ندارد و ترویج مدرنیته میکند. همین آدم بعد از دهه ۶۰ به یک ضدانقلاب تمامعیار تبدیل میشود و به خارج از کشور میرود.
تمایلات چپیاش را کنار میگذارد و با سلطنتطلبها همراه میشود. همین باقر پرهام در سالهای اوجگیری انقلاب در دی و بهمن ۵۷ همسو با انقلاب است اما درست بعد از پیروزی انقلاب و از مرداد ۵۸ شروع به موضعگیری علیه انقلاب میکند. تحول این آدم را میتوان تحول سطحی و احساسی دانست.
او گرفتار وهمی شد و فکر کرد انقلاب همان چیزی است که او میخواهد و وقتی دید آنگونه نیست برگشت. مرتضی را به دو دلیل نمیشود اینگونه دانست. نخست اینکه مرتضی تحول معرفتی و اعتقادی پیدا کرد.
او از منظر روشنفکری سراغ انقلاب نیامد که مثلاً بگوید از نگاه روشنفکری من بهدنبال آزادی هستم و این انقلاب همانی است که این آزادی مطلوب من را را تأمین میکند و بنابراین من طرفدار انقلاب هستم. مرتضی اساساً و بهطورکلی اعتقادش عوض شد و از یک آدم آتئیست به یک آدم مذهبی تبدیل شد. حالا اینکه به یک احتمال قوی در دوران آتئیستیاش هم لایههای عمیق معنوی سرکوبشده داشته محل بحث نیست.
بههرحال او تبدیل به یک آدم مذهبی و متفاوت شد. نکته بعدی اینکه در بعد از انقلاب یک گام، یک سطر، یک فیلم، یک دقیقه حرف از مرتضی ندارید که او از مواضع انقلابی و اعتقادیاش، و از همدلی و همراهی با انقلاب عدول کرده باشد.
مدتی که از انقلاب میگذرد به مرور لیبرالها فاصله میگیرند، مارکسیستها سکولارها و همه مدرنها فاصله میگیرند. کجا این فاصله گرفتن را کسی از مرتضی دیده است؟ مرتضی تازه بیشتر به متن انقلاب میرود. تازه خلاقیتهایش شکوفا میشود. گفتار متن روایتفتح را مینویسد. این اتفاق اعتقادی است.
چه شاخصهایی این اعتقاد را به ما نشان میدهد؟
هم نوشتهها و آثار او و هم استمرار آنها به ما ثابت میکند که تحول مرتضی احساسی و سطحی نبوده است. کسانی که میگویند مرتضی در اواخر عمر روشنفکر شده بود این یک سؤال مشخص من را پاسخ دهند که کدام روشنفکری در آخرین تصمیم عمرش با این عبارت و استدلالی که در ادامه میگویم به فکه میرود؟
او در آخرین دیدارمان به خود من گفت که من دارم به جایی میروم که در آن فرشتگان ارواح شهدا را از زمین به آسمان میبرند.
عالَم این آدم چه نسبتی میتواند با دنیای روشنفکری داشته باشد؟ این دو روز قبل از شهادتش است.