استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی گفت: شریعتی به نظر من نه تنها میتواند از آشتی بین خود و خدا حرف بزند بلکه از همعنانی این دو نیز سخن میگوید، یعنی وجود خداوند او را به سمت خلق انسان میبرد و وجود انسان، انسان را متوجه وجود خدا میکند و این در آغوش همرفتن، میتواند آرزوی بزرگ بشریت و فلاسفه را تحقق ببخشد.
به گزارش خبرنگار عطنا، سمپوزیوم علمی «اکنون، ما و شریعتی» روز چهارشنبه اول آذرماه در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
علیاکبر احمدی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در این سمپوزیوم علمی به ارائه موضوعی با عنوان « آشتی خدا و انسان در اندیشه شریعتی» پرداخت و گفت: آشتی خدا و بنده یکی از مهمترین مباحث فلسفه است؛ از زمان «سقراط» با «سوفسطائیان» بحثی وجود دارد، درمورد اینکه آیا خداوند یا خدایان ملتزم به رعایت قوانینی انساننواز مثل عدالت هستند یا التزامی به آن ندارند.
وی افرود: رأی خود «سقراط» این بود که خدایان به رعایت عدالت موظفاند، خدابودگی خدا مقتضی آن است که انساننوازی در او صورت بگیرد، این بحث در قرون وسطای مسیحی و همچنین در تاریخ کلام و فلسفه اسلامی، نزاع شدیدی بین معتزله و اشاعره به وجود آورد، در دوران جدید نیز همواره این مهم که آیا خداوند میتواند از سر آشتی با انسان دربیاید و یا انسان میتواند از سر آشتی با خداوند دربیاید یا سازگاری این دو ناممکن است.
احمدی با بیان اینکه در قرن بیستم نیز نزاعی بین اندیشمندانی مثل «لوکاچ» و «بنیامین» درگرفت که نشانهای از امتناع بین اراده انسانی و یک اراده کیهانی است، اظهار کرد: همیشه کسانی بر این باور بودند که آشتی بین خدا و بنده میتواند به وجود آید و گروهی در مقابل نیز این باور را رد میکردند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامهطباطبائی با اشاره به اینکه شریعتی در آثار خود دو صورت از این امتناع و ناممکنبودگی را شرح داده است، تصریح کرد: یکی صورت قرون وسطی و مسیحی است، در قرون وسطی بحث این بود که خداوند به عنوان اراده قاهر و قادریت مطلق چگونه میتواند جایی برای اراده انسانی باز بگذارد؟ مسیحیان و کاتولیکها که معتقد به خدا و اراده مطلق او هستند نباید به اراده انسانی توجه کنند و باید انسان و حق و عقل انسان را هیچ بدانند و همه چیز باید در تسخیر اراده و حق و عقل الهی دربیاید.
وی ادامه داد: این مسئلهای بود که انسان را به سمتی برد تا حقوق، قدرت عقلانی و اراده را از انسان بگیرد و انسان را در اراده خداوند و نمایندگان خدا قرار دهد.
احمدی با بیان اینکه صورتبندی دوم موجود در آثار شریعتی صورت بندی مدرن است، گفت: اومانیستها، سوبژکتیویستها و کسانی که برای سوژهگی انسان اهمیت قائلاند و به انسان به مثابه موجودی با عقل، اراده و حق نگاه میکنند نیز نتوانستند ثابت کنند که انسان با جهانی که از سر علت و معلول به وجود آمده است، آشتی کند.
وی با توجه به تضاد بین انسان و خدا، افزود: در جهان مدرن و هم در جهان سنتی این موضوع شریعتی برای تضاد راهحلی ارائه میدهد، در فلسفه «هگل» و «شلینگ» راهحلی که این اندیشمندان پیدا کردند این بود که در مفهوم خدا، تغییری ایجاد کنند و خدا را از یک حالت نامتناهی که خارج از جهان و تاریخ و اراده انسانی ایستاده است، خارج کرده و به درون بکشانند.
احمدی افزود: با ورود خدا از جهان نامتناهی به جهان متناهی، این جهان منتهی اصالت و احترام میشود و آنوقت اگر انسان عملی انجام دهد، گویی خداوند انجام داده به این ترتیب میتوانیم میان اراده انسانی با اراده الهی ارتباط برقرار کنیم.
وی ادامه داد: مرحوم شریعتی این را در آثارش نقل میکند اما در همان حال شریعتی متوجه میشود که این بازتولید نوعی وحدت وجود است و به این نتیجه میرسد که این راهحل نمیتواند منطقی، معقول و دقیق باشد و در این راهحل به ظاهر خدا و انسان باهم آشتی کردند اما انسانی بر جا نمیمانند و در واقع خدا هست که تغییر وطن داده است و خدا اگر میآید در تاریخ و خدای متناهی میشود و در نهایت نامتناهی راه را بر متناهی میبند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: این در واقع بازتولید وحدت وجود هست و میگوید حق با «فویرباخ» است که در واقع این نوع فلسفه انسانیت را از او میگیرد و او را از خود بیگانه میکند، بنابراین شریعتی نمیتواند این راهحل را بپذیرد و او سعی میکند این مشکل را با رجوع به متون کلاسیک اسلامی و یافتن راهحلی برای آن برطرف کند. ضمنآنکه شریعتی معتقد است که سازندهترین و انقلابیترین تعلیم اسلام همین تعلیمی است که او در باب آشتی خدا و انسان به آن رسیده است.
وی درباره راه حل شریعتی در باب آشتی خدا و انسان، گفت: خلاصه راهحل شریعتی به این صورت است که ما اگر بخواهیم میان خداوند و میان انسان آشتی برقرار کنیم باید تحولی در فهم خودمان از خدا و انسان به وجود آوریم.
این استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی درباره همین موضوع خاطرنشان کرد: ما نمیتوانیم با برداشتی که در مسیحیت و یهودیت از خدا بوده و این برداشت در میان فیلسوفان غالب است به بحران رابطه میان خدا و انسان بپردازیم و آن را حل کنیم، باید درک خودمان را از مفهوم خدا تغییر بدهیم و قرآن و متون اسلام میتواند در این بازفهمی مفهوم و کلمه خدا بینهایت به ما کمک کنند.
احمدی با بیان اینکه باید درک خودمان را از انسان نیز تغییر بدهیم، اظهار کرد: انسان نباید آنگونه که در دروه باستان، قرون وسطی و مدرن فهمیده میشد را بفهمیم بلکه باید انسان را آنچنان که در پرتو قرآن میتوانیم مطالعه کنیم، بفهمیم، اگر این انسانشناسی که ملهم از قرآن و سنت ابراهیمی است را در ذهن خودمان جایگزین کنیم، آنوقت میتوانیم به بحران رابطه امنتاعی میان خدا و انسان پاسخ بدهیم و آن را حل کنیم.
وی ادامه داد: شریعتی میداند که این مفهوم در فلسفه اسلامی نیست و چنین تعبیری که او میخواهد با الهام از قرآن ارائه بدهد وجود ندارد ولی سعی میکند توضیح دهد که ما باید خداوند را به این ترتیب بفهمیم که او نه تنها واجبالوجود هست و نه تنها مبدأ عالم هست و نه تنها قانونمندی میان امور در جهان برقرار میکند، بلکه باید خداوند را به عنوان منتهای عالم و غایت الغایات درک کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: باید خداوند را به عنوان مبدأ و منتهایی که عین خیر و زیبایی هست، مجموعه کمالات و ارزشها را دارد، منادی حق و مخالف ظلم و ظالمان است، مدافع حق و دوستدار ایثار و فداکاری و توجه به محرومان است را نیز درک کنیم و با چنین درکی از خداوند قسمتی از راه را برای آشتی دادن خدا و انسان طی کردهایم.
احمدی در ادامه بیان کرد: شریعتی در ادامه نطقهای دیگر خود میگوید؛ ما خداوند را باید خالقی درک کنیم که دوست داشته است انسان را خلق کند و به تعبیر شاعرانه میخواسته در هستی کسی را داشته باشد که او را از غربت خارج کند، وجه خدابودگی خدا لازم میکند که انسان خلق شود و خداوند دوست داشته است انسانی را داشته باشد که خویشاوند او باشد و روح خود را در او بدمد.
وی با بیان اینکه خدا انسان را موجودی خودآگاه آفرید تا جانشین او در زمین باشد و اراده او را در زمین و تاریخ پیش ببرد، گفت: برای از بین بردن امتناع بین انسان و خدا باید انسان را به گونهای دیگر بفهمیم، انسان موجودی است که در جبرطبیعت، تاریخ، جامعه و بیولوژی است اما آن چیزی که مدرنیستها به آن نمیپردازند این است که انسان یک استعداد شگرف دارد تا از آنچه که هست، خارج شود.
احمدی با اشاره به اینکه مدرنیستها و سنتیها با اینکه میدانند انسان درگیر سلسلههای علتی و معلولی است اما به وجود استعداد شگرف انسان برای رهایی از جبرها تأکید نمیکنند، اظهار کرد: باید انسان را واجد این امانت الهی دانست تا راه برای تسلط بر محیط هموار شود و انسان را باید موجودی دانست که ماهیت خود را خودش تعیین میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: انسان را باید موجودی پنداشت که دیگرخواه، فداکار و عدالتطلب است اما این عدالتطلبی زمانی امکانپذیر است که ملاکی بیرونی و عینی و خارج از اراده وی و یک ملاکی که مظهر کمالات، خیر و زیبایی است را بپذیرد و اگر انسان اینگونه تعریف شود، میتواند به عنوان یک موجود مطلق زیبای خیر خود را به سمت خداوند برساند.
احمدی معتقد است، شریعتی به نظر من نه تنها میتواد از آشتی بین خود و خدا حرف بزند بلکه از همعنانی این دو نیز سخن میگوید یعنی وجود خداوند او را به سمت خلق انسان میبرد و وجود انسان، انسان را متوجه وجود خدا میکند و این در آغوش هم رفتن میتواند آرزوی بزرگ بشریت و فلاسفه را تحقق ببخشد.