دانشآموخته مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی در نشست «تصویر خدا در ذهن کودکان ایرانی» با اشاره به نگرشهای مختلف درباره نقاشی، نمونه ایرانی پژوهش علمی دانشگاه لوزان را تشریح کرد و گفت: از بین شهرهای ایرانی که انتخاب شدند، کودکان 7 و 8 ساله، از هر 60 کودک 31 کودک خدا را انسانگونه کشیدند، اما با بالا آمدن سن این آمار کاهش یافت که نشان دهنده این است که رشد شناختی کودک از «خدا» به سمت انتزاعی شدن رفته است.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست سهشنبه مشاورهای با عنوان «تصویر خدا در ذهن کودکان ایرانی» سهشنبه، دوم آبانماه، در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
در این نشست که جمعی از استادان دانشگاه و دانشجویان حضور داشتند، سعید زندی، دانشجوی دکتری مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به موضوع سخنرانی خود گفت: ما با کشورهای دیگر تفاوت داریم و در داخل کشور نیز تفاوتهایی بین شهرهای مختلف، صنفهای مختلف و جنسیتهای مختلف وجود دارد.
این پژوهشگر «نقاشی» را برای روانشناسان و مشاوران مهم دانست و گفت: قبل از اینکه کار روانشناسی علمی روی نقاشیها انجام شود، نقاشیها فقط به عنوان یک اثر هنری بودند، اما از زمانی که کار علمی روی نقاشیهای کودکان شروع شد، چندین نگرش نسبت به نقاشی شکل گرفت.
وی با اشاره به نگرشهای مختلف به نقاشی اظهار کرد: «نگرش رشدمدار» که از اولین رویکردهای شکل گرفته بود و هدف اصلی آن رشد شناختی کودکان بود، یعنی بررسی رشد شناختی کودک از طریق نقاشی.
زندی ادامه داد: یکی از آزمونهای طراحی شده در زمینه نگرش رشدمدار، آزمون نقاشی آدمک گودیناف بود، که بیشتر برای کودکانی استفاده میشد که نمیتوانستند بیانگری خوبی داشته باشند.
او نگرش دیگر نقاشی را «نگرش بالینی» معرفی کرد و گفت: در این رویکرد کودکان هیجانها، آرزوها و ترسهای خود را نقاشی و فرافکنی میکنند و این فرافکنی برای تشخیص استفاده میشود.
دانشجوی دکترای مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به اینکه رویکرد بالینی در حوزه مشاوره به ویژه مشاوره خانواده اهمیت دارد، گفت: در این نگرش آزمونی به نام نقاشی خانواده طراحی شد، از این نقاشی برای تشخیص مشکل استفاده میشود، در بعضی موارد کودک بیمار معلول است که تشخیص روی کودک و مداخله روی خانواده انجام میشود.
وی سپس با اشاره به مثالی اضافه کرد: دختر بچهای در نقاشی خانواده خود لب پدر را نکشیده بود و دلیل این موضوع این بود که پدر و مادر با یکدیگر درگیری کلامی داشتهاند و کودک در واقع آرزوی خود را در قالب نقاشی آورده بود که پدر دیگر حرف نزند.
زندی نگرش دیگر نقاشی را «نگرش هنرمندانه» عنوان کرد و افزود: کاربرد این نگرش مداخله با درمان است و آن را را در رویکرد آنتراپی هنردرمانی در نظر میگیرند.
وی یادآور شد: اعتقاد زیربنایی مدعیان نگرش هنرمندانه، در دو فاز است، که در فاز اول کودک در حال نقاشی کردن تخلیه هیجانی انجام میدهد و این اثرهای درمانی دارد. پژوهشگران در فاز دوم با کودکان سرطانی و سالم کار کردهاند و متوجه شدهاند، کودکان سرطانی هر چه بیشتر نقاشی میکشند، سیستم ایمنی آنها تقویت میشود.
این محقق خاطرنشان کرد: در قرن 21 یک نگرش جدید به نقاشی اضافه شد، که در دو محور روی این موضوع کار شده است و آن بحث «رشد معنوی» است که به این موضوع میپردازد که کودک به صورت معنوی چگونه رشد میکند.
وی با اشاره به محور دیگر تحقیق خود هم گفت: در این بحث چندین پژوهش کار شده است که نشان میدهد، پیوستگی کودک به پدر و مادر، با پیوستگی کودک به خداوند همبستگی دارد، وقتی دلبستگی نسبت به پدر و مادر ایمن باشد، این نسبت به خداوند تعمیم داده میشود و احتمال اینکه دلبستگی نسبت به خداوند ایمن شود بالا میرود.
دانشجوی دکترای مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه وارد بحث خود شد و گفت: در این رویکرد معنوی و مذهبی، یک پژوهش جامع و بینالمللی توسط دانشگاه لوزان سوئیس تحت سرپرستی استاد دانشگاه لوزان اجرا شد که در آن نقاشی خدا در کشورهای مختلف مورد بررسی قرارگرفت، ایمیلی هم برای انجام این کار به دانشگاه تهران فرستاده شد.
در این قسمت از نشست، زندی کلیپی از این پژوهش را به همراه چند عکس به نمایش گذاشت.
وی در ادامه گفت: هدف اصلی این پژوهش تشکیل یک دیتابیس بینالمللی بود و هدف دوم این بود که روی نقاشی کودک اثر بگذارد.
او در ادامه اظهارکرد: ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، کاغذ و نقاشی است و پشت این کاغذ نیز کودکان توضیحات خود را درباره نقاشی مینوشتند.
وی با اشاره به جزئیات این پژوهش ادامه داد: از 6 استان مختلف و از هر استان 500 کودک از رده سنی 7 الی 14 سال به صورت تصادفی انتخاب شدند، این انتخابهای تصادفی از استان تهران شهر تهران، استان مازندران شهر ساری، استان فارس شهرستان نیریز، استان البرز شهرستان ساوجبلاغ، آذربایجان شرقی شهر تبریز و استان کردستان شهر سنندج بود.
زندی تصریح کرد: در مرحله اول این پژوهش، کودک خدا را نقاشی میکند و در مرحله دوم از کودک خواسته میشود که پشت برگه بنویسد که چه چیزی کشیده است، در مرحله سوم پرسشنامه دلبستگی اجرا میشود و این مرحله روی کودکان بالای 10 سال انجام میشود که توانایی خواندن و نوشتن را دارند.
وی با بیان اینکه در مرحله چهارم نقاشیها طبقهبندی میشوند، گفت: کدگذاری نیز در این مرحله انجام میشود، با استفاده از این کدگذاری میتوان به سن و جنسیت و کشور و اسم کودک پیبرد. در مرحله پنجم دادهها وارد میشوند و در مرحله ششم این دادهها به زبان سوئیسی ترجمه و برای آنها ارسال میشود.
زندی در این قسمت از نشست به بررسی نقاشیهای کودکان از استانها و شهرستانهای مختلف پرداخت و سپس در باره آن اظهار کرد: برای تحلیل این پژوهش از بین تمام دادهها، یک نمونه 240 تایی به صورت تصادفی و با رعایت تساوی سن و جنس و شهرستان به صورت مقدماتی ارائه و در پایان ثبت میشود.
وی با اشاره به تحلیل این آمار گفت: نقاشی کودک از جهت انسانگونه یا غیرانسانگونه بودن مقایسه میشود؛ اینکه کودک از نظر سن خود خداوند را در کدام دسته قرار میدهد.
دانشجوی دکترای مشاوره ادامه داد: از بین کودکان 7 و 8 ساله، از هر 60 کودک 31 کودک خدا را انسانگونه کشیدند، اما با بالا آمدن سن این آمار کاهش مییابد، این آمار نشان دهنده این است که رشد شناختی کودک به سمت انتزاعی شدن رفته است.
زندی یادآور شد: انواع نقاشی کودکان در نهایت به 10 طبقه تقسیم شدند، طبقه اول طبقه بلک بود که کودک میگوید مگر میشود خدا را نقاشی کرد، طبقه دوم وجود آسمانی نام داشت، که کودک معتقد است خداوند در آسمان است، در طبقه سوم اشیای اسلامی مانند کعبه، قرآن، مهر و... نقاشی میشد، در طبقه چهارم کودکان 7 و 8 سال، موجودات غیر زنده مانند حیوانات و ربات را کشیدهاند، طبقه بعد موجودات زنده یعنی انسان نقاشی شده بود، در کودکان 9 و 10 سال تفاوتها معنادار نبوده است، در طبقه بعد کودکان 11 و 12 سال، خداوند بیشتر شبیه به انسان و موجودات زنده نقاشی شده است، در طبقه آخر که کودکان 13 و 14 سال هستند، به شدت بلکها یعنی کاغذ سفید افزایش یافته است، بعد از بلک بیشتر کودکان آخرت را کشیدهاند نه خداوند را.
زندی در ادامه خاطرنشان کرد: این پروژه هنوز تمام نشده است و تا امروز این اطلاعات جمعآوری شده و هر کدام از این اطلاعات میتواند شروع پروژه جدیدی را رقم بزند.
او در ادامه اظهار کرد: با افزایش سن کودکان نقاشیها انتزاعیتر شده است و تمایل به تحویل برگه خالی و کشیدن نور و نعمتهای خداوند نیز بیشتر میشد.
وی بیان کرد: در پسرها بیشتر اشیای مذهبی، اسلامی و نور کشیده شده است و دخترها بیشتر تمایل به کشیدن نور و نعمتهای خداوند و تصاویر پیامبر و امام را داشتهاند.
زندی با اشاره به تعداد علمهایی که کودکان ساوجبلاغ کشیده بودند، گفت: عزاداری امام حسین(ع) در این شهر نسبت به شهرهای دیگر بسیار جدیتر دنبال میشود و شاید جبر محیطی باعث اثرگذاری روی نقاشی کودکان شدهاست.
وی تاکید کرد: اینگونه تحقیقات، میتواند به اینکه کودک چه تصوری از خداوند دارد و این تصور مثبت است یا منفی کمک کند و در ایران نیز میتوان تحت عنوان تحقیقات دینی در رسانه و مدارس مورد توجه باشد.
او افزود: در تحقیقات طولی میتوان تصورات کودکان 7 و 8 سال از خداوند را بررسی کرد و میتوان رابطه دینداری آن فرد را نسبت به زمانی که بزرگتر شود، بررسی کرد.
این دانشجوی دکترای مشاوره در پایان به اهمیت مسائل محیطی و فرهنگی در تصور کودک از خداوند اشاره کرد و گفت: در گزارش علمی یونسکو نیز به مسائل فرهنگی تاکید شدهاست.
وی اینگونه جمعبندی کرد: در این تحقیق شاید کودکان مسیحی، زردشتی و ...نیز وجود داشته باشند که اینها در نظر گرفته نشده است و به همین دلیل نام این نشست را کودکان اسلامی نگذاشتهایم بلکه کودکان ایرانی در نظرگرفته شده است.