چنانچه کشوری جزو اقمار آمریکا در مدار سیاسی و قدرت آمریکا در جهان حضور داشته و از این مدار خارج شود، دو راه در مقابلش بیشتر گشوده نیست؛ یا باید به همان مدار قبلی برگردد یا سیاستهای آمریکا در جهت تغییر رژیم در آن جامعه و کشور خواهد بود، اما این معنا هنوز در بین سیاستگذاران خارجی ما و رابطه ما با آمریکا درک نشده است.
به گزارش عطنا، دکتر حسین راغفر، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با اشاره به این موضوع در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا با مشکلاتی همراه است که بیشتر به درک ماهیت آمریکا در بین مسئولان و مقامات کشورمان برمیگردد. آمریکا بهرغم نوساناتی که ممکن است احزاب سیاسی در سیاست خارجیاش داشته باشند، ماهیتا چند نکته اساسی را دنبال میکند که این را مقامات سیاستگذاران خارجی ما بهدرستی دریافت نکردهاند.
یکی از اصول سیاست خارجی آمریکا این است که چنانچه کشوری جزو اقمار آمریکا در مدار سیاسی و قدرت آمریکا در جهان حضور داشته و از این مدار خارج شود، دو راه در مقابلش بیشتر گشوده نیست؛ یا باید به همان مدار قبلی برگردد یا سیاستهای آمریکا در جهت تغییر رژیم در آن جامعه و کشور خواهد بود، اما این معنا هنوز در بین سیاستگذاران خارجی ما و رابطه ما با آمریکا درک نشده است.
نکته دوم توهمی است که بین بخشهایی از سیاستگذاران ما وجود دارد که تصور میکنند میتوانند بین منافع آمریکا با کشورهای اروپایی بهطور خاص و حتی کشورهای دیگری مثل چین و روسیه اختلاف ایجاد کنند! درحالی که منافع آنها با منافع آمریکا عجین شده است. پیامی که دولت آمریکا بهسادگی به کشورهای دیگر میدهد این است که یا بازارهای ایران و یا بازارهای آمریکا؟
بنابراین پیام خیلی روشن است و طبیعی است که آنها بازارهای آمریکا را انتخاب خواهند کرد و این بازارها فقط بازارهایی نیست که متعلق به قلمرو جغرافیایی آمریکا باشد، بلکه بازارهایی را هم که در نفوذ و کنترل آمریکا است هم شامل میشود. لذا نکته قابلتوجهی که به نظر میرسد مسئولان ما از درک آن عاجز بودهاند توجه به همین نکات است و بعد میبینیم با خوشبینی زیاد نسبت به مواضع آمریکا، انتظاراتمان شکل میگیرد و این انتظارات در جایی که امیدهایی را در جامعه شکل میدهد، با ناکامیها و شکستهای جدی روبهرو میشود.
این بیش از آنکه به انتظارات مردم برمیگردد، به خوشبینیهای بیش از حد برخی از مسئولان برمیگردد و سیاست خارجی ما را بر این اساس شکل میدهد. این دو نکته اساسی است و بر اساس همین تفکر آنچه در حال شکلگیری از پیش بوده و بر همین اساس قابل پیشبینی هم بود، این است که حتی اگر اوباما هم در آمریکا بر سر کار میماند، ادامه تحریمها و تشدید تحریمها را در دستورکار قرار میداد. درواقع انتظار آمریکا، همسویی با منافع آمریکا در منطقه است که به معنای تبدیل شدن یک شریک راهبردی با اسرائیل است و کنار گذاشتن همه سیاست خارجی آن کشور است.
این امری است که از سوی هر رئیسجمهوری، صرفنظر از اینکه ترامپ باشد یا دیگری، دنبال میشود. لذا ما باید انتظارات جامعه خودمان را بر این اساس شکل دهیم و انتظارات سیاستگذاران ما نیز بر این اساس شکل بگیرد تا اگر چنین نشد، این توهمات پیش نیاید که میتوانیم از دولت آمریکا استفاده کنیم یا در مذاکراتی با آنها بنشینیم و به نتیجه برسیم. تعجبآور است که چطور دستگاه دیپلماسی ما از این مساله غافل است که آمریکا هیچگاه نسبت به تعهدات بینالمللی و خارجی خود که منافعش را تامین نمیکند، پایبند نبوده است.
در شرایط کنونی هم متحد استراتژیک در مورد سیاست این منطقه با اسرائیل است. حتی در بسیاری از مواقع به نظر میرسد منافع ملت آمریکا با منافع اسرائیل در تعارض است، اما سیاستگذاران آمریکا به فشار لابیهای صهیونیستی پاسخ جدی دادهاند. به نظر میرسد در شرایط کنونی تحریمها تشدید خواهد شد و هدف تحریمها هم یا بازگشت جمهوری اسلامی به مدار قبلی پیش از انقلاب است که در مدار آمریکا قرار بگیرد و یا تغییر نظام در دستور کار سیاست خارجی آمریکا باقی خواهد ماند.
براین اساس تنها راهحلی که پیش رو داریم، اگر بخواهیم به اصول سیاست خارجی خود پایبند بمانیم، توجه به اقتصاد داخلی است. اصلاحات ضروری را برای پاسخگویی به یک اقتصاد مردمی با حضور مردم و براساس منابع ملی یعنی منابع طبیعی، منابع انسانی، منابع سوقالجیشی و جغرافیایی کشور در دستور کار خود قرار دهیم و بر آن تکیه کنیم، در غیر این صورت هم اقتصادمان بهشدت آسیب خواهد خورد و هم از درون با ناکارآمدیهای بسیار گسترده روبهرو خواهیم شد.
درواقع اتکا به دنیای خارج میتواند مشکلات جدی بسیاری برای ما بهوجود بیاورد. به نظر میرسد که باید در استراتژیهای توسعه محاسباتمان حتما بازبینی جدی به عمل آوریم و در توسعه زیرساختها در داخل و همینطور سیاستهای اقتصادیمان بازنگری کنیم. بهجای تکیه بر گسترش ارتباطات هوایی و خرید هواپیماهای ایرباس یا قرارداد با بوئینگ در داخل به راهکارهای جایگزین تکیه کنیم. قطعا مساله ارتباطات تجاری و حملونقلمان چه در داخل و چه تجارت فرامنطقهای باید بر زیرساختهای ریلی باشد تا هوایی. به هر صورت اینها تغییرات استراتژیهایی است که میتواند وابستگی ما را به دنیای غرب کاهش دهد.
آنچه انتظار میرود، فشار آمریکا بر همین قرارداد توتال است که دولتمردان با خوشبینی از آن سخن میگفتند و پیشبینی میشود کهاین قرارداد را با چالشهای جدی روبهرو کند. توجه بهاین نکته که شرکتهای بزرگ دنیا در منطقهای کار میکنند که منطقه نفوذ آمریکا است، میتواند نگاه ما را واقعبینانهتر کند. حوزههای نفتی قطر از جمله این حوزههاست، بنابراین باید تکیهمان بر منابع داخلی و ایجاد یک راهبرد قوی در داخل باشد که البته همه اصلاحات اقتصادی مورد نظر در اختیار دولت نیست و ناگزیر یک تصمیم سیاسی فراتر از دولت برای حتی اصلاحات اقتصادی ضروری به نظر میرسد.
از این جهت همه اشارهها برای انجام اصلاحات ضروری در جامعه بهتنهایی متوجه دولت نیست و یک عزم سیاسی را میطلبد. درواقع ایران در یک ظرفیت بسیار بزرگ است و حمایت اتحادیه اروپا از برجام در حد شعاری بیشتر نیست و بهنظرم محقق نخواهد شد و درجایی که فشار آمریکا وجود داشته باشد، همهاین کشورها عقبنشینی خواهند کرد. به نظر میرسد چنین اتفاقی هم بهزودی خواهد افتاد و ما اصلا نمیتوانیم به اروپا در این مورد اتکا کنیم و تصور کنیم سیاستهای اروپا قابل اعتماد است.
حتی فراتر از آن به چینیها و روسها به هیچ وجه نمیتوانیم متکی باشیم. منافع اقتصادی این کشورها بین اینکه با جمهوری اسلامی همکاری داشته باشند یا آمریکا، قطعا آمریکا خواهد بود. بنابراین اگر در این مورد دچار تردید باشیم، مشکلات جدی برای کشور به دنبال خواهد داشت. ما ناگزیر هستیم که در سیاستهای خارجیمان خیلی با احتیاط عمل کنیم و همه جوانب از جمله تمام وجوه منفی احتمالی را در نظر بگیریم. این درحالی است که بعضا سیاستهای دیپلماسی جمهوری اسلامی تقریبا در همه دورهها مبتنی بر یک نوع خوشبینی به غرب استوار بوده است.