دکتر وحید آگاه، عضو هیئت علمی گروه حقوق عمومی و بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی و استاد حقوق سینما و ارتباطات این دانشگاه، در ادامه نوشتههای خود با عنوان «در جستجوی نسبت حقوق و هنر» در روزنامه اعتماد، نگاهی داشته است به تئاتر موسيقي بلكلايتلند (٢)، به کارگردانی حمید عالیمقدم که این روزها درپردیس سینمایی کوروش به روی صحنه رفته است.
١- تئاتر موسيقي بلكلايتلند(٢)، سهشنبه تا جمعه در پرديس كوروش برگزار شد. بلك لايت لند(١)، درباره مواجهه نويسنده افسردهاي با دنيا و كابوسهايش بود و در بلك(٢)، اين نويسنده است كه حالا همسرش- رويا- او را ترك كرده و دو ماهي فرصت دارد براي بازيابي و اصلاح خود. در ابتداي نمايش، همهچيز عالي است: نويسنده خود را تغيير داده، كتابي نوشته كه در مدتي كوتاه به چاپ هفتم رسيده و بيصبرانه، «رويا» را انتظار ميكشد. راديو را روشن كرده و ميشنود از شب عشاق پاريس، مراسم آييني در چين و هند و آفريقا. خبرهايي كه موسيقي و حركات نمايشي ابتدايي، بر آن ساخته شده و ما يك مجموعه از موسيقي غربي و چيني و هندي و آفريقايي ميبينيم و ميشنويم. در بلك (٢)، همچون قسمت اول، ورزش- هنرِ «برك دنس» به صورت تئاتر ارايه شده و لازم بوده كه قصهاي داشته باشد. فرمتي جديد و در ابتداي راه. البته داستان مذكور با برك، آميخته نشده و قسمتهاي تئاتري، مونولوگهاي ملالآوري درآمده. گويي اين قسمتها از بيرون اثر به داخل، تزريق شده و در تار و پود آن، ننشسته. شايد، گريزي هم نبوده. در فضايي كه چالش موسيقي سنتي و حتي ممنوعيت اصل موسيقي، همچنان برقرار است؛ ٩٠ دقيقه موسيقي خاص فراتر از پاپ را مجاز، روي صحنه بياوري، دشواري بيش از حدي دارد. بايد داستاني ميبود و اين هنر مدرن روي آن، سوار ميشد. نمايشنامهاي كه ايده آن خوب بوده، اما در نهايت پلاستيكي است روي جواهري و خب، خيلي چشمنواز نيست.
٢- اما سواي اين تئاتر بد مونتاژ شده به فرم زيباي برك، ايده نمايش هم، جانكاه است. چه، نويسنده (نقش اول قصه)، سرآخِر درمييابد نه تنها به همسرش نرسيده، كه همه افكار مثبت و تغيير دنيا و عوض شدن و آغاز يك زندگي خجسته با رويا، واقعا «رويا» بوده و او در يك تصادف رانندگي فوت كرده. پس رويا لباس مشكي پوشيده و در حال تخليه خانه است. او مرده و رويا رفته. يعني در خلال همه اين شاديها، برك دنسها و حركات نمايشي فوقالعاده، تمِ شادي ايراني يعني غم، جريان دارد. اتفاقا همه آيتمها هم حاضرند: اينكه نويسنده ايراني، غالبا در زمان حياتش، چاپ هفتم كتابش را نميبيند و اين تعداد چاپ، ثمره مرگ خالق اثر است، نه خود اثر. اينكه اين حجم از شادي و گل و بلبل شدن، در زمان مرگ، سراغمان ميآيد. لذا در پس اين همه رنگ و شادي و شور، هجرت نويسنده به عالم باقي و تنهايي روياست. در قسمتي از تئاتر، نويسنده ميشنود كه براي رسيدن به هدف، بايد بر ترسش غلبه كند. او در كف دريا، كنترلي مييابد و با آن، خشونت و غم و مرگ و سياهي را تبديل به شادي و رنگ و عشق ميكند. اما دريغ و افسوس كه چنين كنترلي در عالم واقع وجود ندارد و همه در انديشه ما است. انديشهاي كه شادي را از ما سلب كرده و در بلك(٢)، بر محور غم و مرگ، سوق داده ميشويم به شادي. لبخندي كه سرنوشت محتوم ما است و بلك(٢)، نه روايت تنهايي نويسنده يا همسرش، رويا؛ بلكه حكايت تنهايي روياهاي ما است. آرزوهايي كه بلك(٢) تذكر ميدهد با تلاش و به صورت گروهي، امكان بيشتري براي تحقق دارد و بلك(٢)، داستان غمانگيز اين گروه پر انرژي است كه البته به تصوير عيني رويايشان رسيدهاند: صحنه مجاز.
٣- بلكلايتلند، فرمي جديد است كه حميد عالي مقدم، متولد ١٣٧٠ با گردآوري مجموعهاي از پسران مستعد اين مملكت، پا گرفته. آنها مسيري سنگلاخ را آمدهاند. در جايي كه موسيقي پس از گذشت بيش از ١٠٠ سال، با مصايب ناشيريني همراه است و حيات طبيعي ندارد؛ اينكه با چنين موسيقي و حركاتي، از لابيرنت هزارتوي اخذ مجوز موسيقي+ تئاتر بگذري و از پارك و خيابان به صحنه مجاز بپري، فتحي بزرگ قلمداد ميشود. آنهم براي هنر- ورزشي بر بستر موسيقي هيپهاپ كه ميدانيم جواز گرفتن آن، چقدر ناممكن است. بلك (٢) نشان ميدهد كه در كنار قالبهاي تئاتر و موسيقي صرف، به تدريج فرم «تئاتر- موسيقي» از «راهاندازي»، گذشته و در حال «جاافتادن» است. فرمي نيازمند حوصله، چون در نظام سختگيرانه صدور مجوز ايران بايد از هردوي مراجع تئاتر و موسيقي، اخذ مجوز كند. تلاشي زيبا از جانب دهه هفتاديها كه با عبور از انحرافات در معرض و به جاي غرزدن و مهاجرت، مانده و تلاش كردهاند، جنگيدهاند و در فضاي پر از سوءتفاهم و تنگنظري و پرمانع موسيقي، با پرشي بلند، در صحنه رسمي و قانوني، هنري را ارايه ميكنند كه شگفتانگيز و ديدني است و البته، درصورت حمايت، ميتواند جهاني شود. چنانكه ايران را درنورديده و در اجرا شنيديم كه دو تن از اعضاي گروه در مسابقات كشوري برك دنس، مقامهاي اول و سوم را كسب كردهاند. آينده پيش روي آنهاست كه بر ترسشان غلبه كنند؛ ترسي كه توسط اين گروه با تلاش زياد بر مسير پرانتقاد صدور مجوز موسيقي- تئاتر ايران، غلبه كرده و صرف فروش بليت آن يعني موفقيت.
عمري باشد و بلكلايتلند شماره ١٠ فرزندان ايران را در بهترين سالنهاي دنيا ببينيم.