«با وجود آنکه در اسناد رسمی تاریخ تولدش را سال ١٩٣٤ نوشتهاند؛ اما فرزند شیخ حسام با اندکی تردید بر این باور است که در سال ١٩٣٣ در روستای «کلکان» از توابع شهرستان «کویه» به دنیا آمده است. موقعیت پدر و خانواده، اوضاع شکننده عراقِ بعد از استقلال از همان کودکی او را به وادی سیاست کشاند و زمانی که هنوز دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی بود، اشعاری را خلاف جریانات رسمی در مدرسه قرائت كرد.
خودش بر این باور است که از سال ١٩٤٧ وارد اولین تشکل دانشآموزی شده و متعاقبا در سال ١٩٤٨ وارد تشکیلات دهقانان کردستان میشود. ثمره این جنبوجوشهای سیاسی اولین دستگیری و تبعید به موصل و محرومیت از ثبتنام در دانشکده پزشکی در سال ١٩٥١ بود و این تقدیر ناخواسته او را به ثبتنام در دانشکده حقوق بغداد کشاند.
در دوران دانشجویی نیز سیاست و عشق را با هم آزمود؛ در مجموعه مصاحبههایی که بهتازگی به زبان کردی با عنوان «دیداری تهمهن» از او منتشر شده است، مامجلال روزی را به یاد میآورد که به جای دیدار معشوقهاش، مأموران در همان ساعت و همان محل دستگیرش میکنند». (آزاد حاجیآقایی، روزنامه «شرق»). جلال طالبانی بعد از عمری طولانی و پرفرازونشیب دیروز ۱۱ مهر سال ۱۳۹٦ در آلمان درگذشت.
او در ۸۴ سال زندگی خود نقشهای متعددی را ایفا کرد؛ از فرماندهی مبارزات مسلحانه تا دیدارهای دیپلماتیک و نشستن بر کرسی ریاستجمهوری عراق. او در ۱۸سالگی عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان به رهبری ملامصطفی بارزانی شد و چندی بعد هم رهبر مقاومت مناطق کردنشین شد تا در برابر حملات دولت مرکزی به این مناطق مقاومت کند. او در سال ١٩٦١ در قیام علیه حکومت عبدالکریم قاسم، رئيسجمهوری وقت عراق، شرکت کرد و پس از سرنگونشدن قاسم، در سال ۱۹۶۳ عضو هیئتی برای مذاکره با رئيسجمهوری عراق شد.
طالبانی در سال ١٩٦٣ بدون اطلاع ملا مصطفی بارزانی برای دیدار با جمال عبدالناصر و احمد بنبلا و برای میانجیگری بین کردها و اعراب در عراق به مصر و الجزایر سفر کرد. سازش ملامصطفی بارزانی با عبدالسلام عارف به تشدید تنشهای طالبانی با ملامصطفی انجامید و با وجود پیوند عمیق این دو، نخستین گسست در روابطشان آمد.
در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل در سال ١٩٦٧ مامجلال با انتشار مقالهای در روزنامه الحریه به دفاع از اعراب پرداخت و بر پشتیبانی کردها از اعراب در مقابل صهیونیستها صحه گذاشت. با پیروزی بعثیها در بغداد، مامجلال و ملامصطفی از درِ آشتی وارد شدند؛ اما دوراندیشی طالبانی در عرصه سیاسی او را وارد تشکیلات مخفی دیگری با نام «کومله رنجبران کردستان» کرد.
در پی اختلافات حزب دموکرات کردستان، طالبانی در سال ۱۹۷۵ «اتحادیه میهنی کردستان» را تأسیس کرد. تشکیل این حزب به معنای تعمیق شکاف قومی و ایدئولوژیک بین کُردها تا سطح سیاسی بود. در یک سو حزب دموکرات کردستان به ریاست خانواده بارزانی و در مقابل اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی.
در دهه ۷۰ میلادی در گیرودار مذاکره و ایجاد آشتی بین کردها و دولت مرکزی عراق بود که بعد از بینتیجهماندن مذاکرات، مامجلال از عراق خارج شد و به سوریه و لبنان رفت و بهشدت علیه حزب بعث عراق و حسن البکر و صدام حسین فعالیت کرد. درحالیکه او در کشورهای عربی به فعالیت سیاسی سرگرم بود، صدام و شاه ایران با پادرمیانی بوتفلیقه، وزیر خارجه الجزایر، در کنفرانس اوپک توافق کردند. صدام در آن وقت معاون شورای انقلاب عراق بود و مذاکرهاش با شاه، منتهی به صدور قرارداد مارس ١٩٧٥ الجزیره شد.
با شکست قیام کردها در سال ١٩٧٥ مامجلال در ٢٢ ماه می با تجمیع گروههای چپگرای کرد و ازجمله کومله رنجبران کردستان، اتحادیه میهنی کردستان را تأسیس کرده و در سال ١٩٧٦ اولین گروه چریکی این حزب برای مبارزه با بعثیها آماده شد. مامجلال نیز در سال ١٩٧٧ برای رهبری این قیام به کردستان بازمیگردد. در میانه تنشهای تند با حکومت مرکزی در سال ١٩٨٣ با حکومت عراق گفتوگوهایی آغاز میشود؛ اما به نظر طالبانی همکارینکردن کمونیستها و حزب دموکرات کردستان عراق و تفوق صدام در جنگ با ایران در سال ١٩٨٤ گفتوگوها را به بنبست کشاند.
در طول جنگ تحمیلی حزب دموکرات کردستان با ایران متحد شد؛ اما اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی موضع بیطرفی اتخاذ کرد. بعد از همکاری حزب دموکرات کردستان با ایرانیان در سال ۱۹۸۳ برای تصرف شهر حاج عمران، صدام حسین با اتحادیه میهنی کردستان آتشبس امضا کرد؛ اما بعد از کشتار کُردها در عملیات انفال طالبانی به صف مقاومت علیه صدام پیوست و آن کشتار را «نسلکشی» خواند.
در ماه مي ۱۹۹۲، در کردستان عراق انتخابات محلی برگزار شد و حزب میهنی ٤٢,٢ درصد آرا را کسب کرد و با توجه به اینکه هیچکدام از دو حزب اکثریت آرا را به دست نیاوردند، توافق شد اقلیم کردستان به دو بخش مساوی تقسیم شده و اداره هر بخش به یکی از احزاب واگذار شود. طالبانی یا همان اتحادیه میهنی کُرد ریاست منطقه سلیمانیه را بر عهده گرفت. سلیمانیه منطقهای از عراق امروزی است که از سه طرف با ایران هم مرز است (شمال، جنوب و شرق).
از سوی دیگر طالبانی اصالتی ایرانی نیز داشت؛ او در کتاب خود نوشته: «آغا رستم (خان) که از بیرحمی شاه عباس صفوی از بوکان به عراق رفت و در قرهداغ سکنی گزید». اجداد پدری طالبانی اصالتا ایرانی هستند و از طرف مادری نیز به ایل زنگنه تعلق داشت. با حمله صدام به کردستان و کوچ کردها به سوی ترکیه و ایران، طالبانی دامنه فعالیتهای دیپلماتیک خود را گستردهتر کرد و بیشازپیش به آمریکايیان و تورگوت اوزال نزدیک شد. با جنگهای داخلی بین اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق که از سال ١٩٩٤ شروع شدند، موقعیت و جایگاه طالبانی میان کردها و نیز ائتلاف بینالمللی تضعیف شد. فقط زمانی که با وساطت آمریکا و انگلستان بین این دوحزب توافقی حاصل شد، زمینه برای ترمیم وجهه رهبران دو حزب و از جمله طالبانی مهیا شد.
بعد از حمله «بوش پسر» به عراق در سال ۲۰۰۳ و سقوط حزب بعث عراق، جلال طالبانی اولین رئیسجمهور عراق شد. او از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ در مقام ریاستجمهوری عراق باقی ماند. با وجود اینکه ریاستجمهوری در عراق بیشتر نقشی تشریفاتی است، اما بسیاری طالبانی را یکی از عوامل تأمین ثبات در عراق میدانستند.
ناظم دباغ بارها از آیتالله سیستانی نقل کرده که ایشان گفتهاند: «جلال طالبانی سوپاپ اطمینان عراق است». گواه این موضوع امضانکردن حکم اعدام صدام حسین است. طالبانی تا آخر هم حاضر نشد حکم اعدام صدام را امضا کند و این کار را به معاونان خود واگذار کرد. او مخالفت خود را با اعدام دلیل این کار معرفی کرد، اما برخی بر این نظر هستند که او علاقهای نداشت که با این کار خشم متقابل و شکاف بین کُردها و سنیها را تقویت کند. گفتنی است خبر دستگیری صدام را اولینبار خبرگزاری «ایرنا» منتشر کرد؛ طالبانی در سفری که به قصرشیرین ایران داشت، هنگام خداحافظی این خبر را به یکی از خبرنگاران خبرگزاری ایلنا گفته بود و از همان خبرگزاری این خبر در جهان پخش شد.
مام جلال، در روزهایی که کردها، با رفراندوم استقلال به دلمشغولی بزرگ همسایگان تبدیل شدهاند، در ٨٤سالگی جهان هستی را وداع گفت. جلال طالبانی، اولین رئيسجمهوری غیرعرب و کرد عراق بود، مردی اهل مدارا و مذاکره که بین اغلب سیاستمداران منطقه جایگاه بالایی داشت. جلال طالبانی که در ایران و بین مقامات جمهوری اسلامی ایران، از جایگاه خوبی برخوردار بود، تیرماه گذشته برای اقامتی کوتاه به تهران سفر کرد.
سفری که بعد از سالهای کما و وخامت جسمیاش انجام شد. در تهران علی لاریجانی به ملاقاتش رفت و گفته شد این دیدار بهدلیل شرایط نامناسب جسمی مام جلال در دقایق کوتاهی انجام گرفت. رئيسجمهوری پيشين عراق، بخش بزرگي از عمرش را صرف رفع اختلاف بين کردها و عربها و شيعيان عراق کرد. تاکنون دو کتاب درباره طالبانی با نامهای «رئيسجمهور پيشمرگه» و «ديدار زندگي» منتشر شده است.
در مدتي که جلال طالباني رئيسجمهوري عراق بود، تلاشهاي بسياري کرد تا از تنشها نزد عراقيها بکاهد و درعينحال روابط بسيار نزديکي را با ايران بنا نهد. همچنين کوشید ميان تهران با برخي پايتختهاي ديگر بهويژه واشنگتن ميانجيگري کند که بارزترين آن نخستين مذاکره ايران و آمريکا در سطح سفير با ميانجيگري عراق در بغداد بر سر مسائل امنيتي عراق بود. او زماني که در تلاش براي کاستن از سطح تنش موجود ميان اربيل و بغداد بود و درست دقايقي پس از اتمام ديدار با نوري مالکي، نخستوزير اين کشور، دچار سکته مغزي شد. طالبانی، رئیسجمهوری پيشين عراق، دو بار برای دیدار با مقامهای ایران رهسپار تهران شد.
او پس از عبدالرحمن عارف در سال ۱۹۶۶ بود که به ایران سفر کرد. مام جلال گاه و بیگاه با گروههای سیاسی چپگرا و مخالف شاه دیدارهایی داشت. مخالفان شاه با مام جلال در مقر کوهستانی او در نوار مرزی ایران و عراق ملاقات میکردند؛ اما دست روزگار سالها بعد مام جلال را به ایران بعد از انقلاب نزدیک کرد. او رئیسجمهور کشور عراق شده بود و بسیاری او را عاملی برای کاهش تنشهای این کشور میدانستند.