شهریور ماه هم آغاز شده است، ماهی که برای خیلی از جوانها، ماهی سرنوشتساز است، چون نتیجه تلاشهای دوازده سال درسخواندن را میبینند و راه آینده آنها در زمینه تحصیلی مشخص میشود.
به گزارش عطنا به نقل از ابتکار، جوانهای 17- 18 سالهای که منتظر جوابهای کنکور هستند، معمولا از فارغالتحصیلانی که چند سالی از خودشان بزرگترند این جمله را میشنوند که «توی دانشگاه چیزی یاد نمیگیری، توی کلاسهای خصوصی ثبتنام کن». شاید این جمله از زبان فارغالتحصیلان هنر بیشتر هم شنیده شود، چون علاوه بر آن چه که در کتابها نوشته شده، دانشجویان هنر باید در زمینه عملی هم صاحب مهارت شوند. اما واقعا کلاسهای خصوصی بهتر از تحصلات آکادمیک در هنر است؟ آیا برگزاری امتحان عملی از پذیرفتهشدگان در کنکور قبل از ورود به دانشگاه کمکی به افزایش سطح دانشگاهها میکند؟ این امتحان معیار مناسبی برای تشخیص صلاحیت ورود هنرجو به دانشگاه است یا نه؟
رضا که در یکی از دانشگاههای تهران در مقطع کارشناسی ارشد در یکی از گرایشهای هنری مشغول به تحصیل است، درباره امتحانهای عملی دانشگاههای هنر به «ابتکار» میگوید: مسلما زمانی که دانشجو وارد دانشگاه هنر میشود، کارشناسان و مشاوران هنری باید بررسی کنند که آیا دانشجو توانایی و قدرت اجرای این شاخه هنری را دارد یا نه. بسیار مهم است که دانشجوها بتوانند در رشته هنری مورد نظرشان بازدهی داشته باشند. به طور مثال کسی که میخواهد وارد دانشگاه موسیقی بشود باید از موسیقی شناخت داشته باشد و گرنه در طول چند سالی که زمانش را دانشگاه میگذارند فقط از رشتهاش شناخت کلی پیدا میکند و مهارتی کسب نمیکند. در بقیه رشتههای هنری هم روند مشابهی وجود دارد. دانشجو باید از قبل فعالیتی در آن شاخهای که میخواهددر آن ادامه تحصیل بدهد، داشته باشد. متاسفانه در بعضی از دانشگاهها این امتحان گرفته نمیشود و به همین دلیل نه تنها دانشجو در طول تحصیلش چیز زیادی نمیآموزد، بلکه ممکن است بعد از مدتی دلزده شود.
او در ادامه درباره میزان آموزش دانشگاههای هنری میافزاید: البته به طور کلی دانشگاهها چیزی به دانشجویان اضافه نمیکنند، چون سطح اساتید و نوع تدریسشان سنتی است و در دیدگاه سنتی به صورت علمی به یک مقوله پرداخته نمیشود. اگر هنرجو نزد استادان بنام آموزش ببیند، مهارت بیشتری پیدا میکند تا در کلاسهای دانشگاه. فرآیندی که میخواهد در چهار سال بیاموزد را در 9 ماه یاد میگیرد. متاسفانه اکثر دانشگاههای هنری ما، کارگاههای عملیِ علمی و به روزی ندارند. گاهی 50 یا 60 سال از هنر روز عقب هستند. باید مطالعات در شاخههای مختلف هنری و نوع تدریس هم به روز باشد.
مریم هم کارشناس ارشد هنر از یکی از دانشگاههای دیگر تهران است. به نظر او دانشگاهها و کلاسهای خصوصی مکمل هم هستند. او ادامه میدهد: بدون دانشگاه نمیشود خیلی موفق بود. دانشگاه به صورت کلی آموزش هایی به هنرجو میدهد و باعث جهت گرفتن علاقه دانشجو میشود. او بعد از اینکه علاقهاش را پیدا کرد، میتواند به صورت تخصصی خارج از دانشگاه به دنبال آن برود.
بهمن شریفی، استاد دانشگاه و مینیاتوریست، سنجش از طریق آزمون عملی را سنجشی حقیقی نمیداند و به «ابتکار» میگوید: دانشگاهها بر اساس شرایطی که خودشان دارند این امتحانات را برگزار میکنند. البته ممکن است معیارهایی هم برای سنجش داشته باشند ولی این سنجش، حقیقی نیست. کسانی که امتحان میدهند شرایط کاملا متفاوتی دارند. کسانی قبلا به صورت خصوصی با استایدی کار کردهاند، افرادی هم دوره های مختلفی را گذراندهاند. برخی هم هیچ شناختی از رشته هنری ندارند و از روی علاقه وارد رشته مورد نظرشان میشوند. طبیعتا این افراد نمیتوانند در این امتحان بدرخشند. پس این خیلی معیار صحیحی نیست. البته بهتر است که هنرجو با شناخت و علاقه وارد رشته هنری بشود تا در این 4 سال موفق باشد.
او بیان اینکه دانشگاه لزوما جایگاه پیشرفت نیست، درباره دانشگاههای هنری میافزاید: دانشگاه مکانی است برای وسعت دید از لحاظ تئوری و کمی هم افزایش مهارت عملی. وگرنه خیلی کم پیش میآید که یک هنرجو بتواند دردانشگاه از لحاظ فنی و تخصصی به اوج برسد، مگر اینکه خود آن هنرجو علاقه خاصی داشته باشد و خارج از محیط دانشگاهی، تحقیق و فعالیت کند و در کلاسهای خصوصی شرکت کند. دانشگاه همیشه جایگاهی نیست که افراد از طریق آن بتوانند در هنر موفق بشوند. البته این موضوع خیلی هم به این بستگی دارد که فرد در چه دانشگاهی درس بخواند و چه استادی نصیبش شود.
شریفی ضمن اشاره به یادگیری بیشتر هنرجوها در کلاسهای خصوصی نسبت به فضای امروز آکادمیک هنری، درباره استادان این دانشگاهها میگوید: نمیخواهم به کسی توهین کنم ولی متاسفانه ما اساتیدی که چه از لحاظ مباحث نظری و چه از لحاظ تکنیکهای کاربردی در کارشان حرفهای باشند، کم داریم. بعضی از استادان ما گاهی حتی تمایلی به آموزش ندارند.صرف حضور یک استاد در دانشگاه به معنای تمایل او به یاد دادن نیست!
متاسفانه این موضوع در خیلی از دانشگاهها دیده میشود. این برای ما هم مشکلآفرین است، چون باید دانشجویی را در ترم های بالا آموزش بدهیم که بر مقدمات ماجرا هم تسلط کافی ندارد، چون استادهایش به خوبی به او آموزش ندادهاند. متاسفانه دانشجوهای ما هم آنقدر خودجوش نیستند که خودشان به دنبال یادگیری آنچه که دوست دارند، بروند. به همین دلیل دانشگاه خیلی جای مناسبی برای یادگیری هنر نیست. کم پیش میآید استاد دانشگاهی خیلی دلسوز باشد، همزمان هم قدرت انتقال داشته باشد و هم مهارت عملی.
او در ادامه میافزاید: خیلی از اساتید ما به این درجه از بینش نرسیدهاند که انتقال دادن آنچه که آموختهاند یکی از وجوه مهم کارشان است. بعضی از اساتید ما اصلا تمایلی به آموزش ندارند. این موضوع، مشکلات زیادی به همراه دارد، که مهمترین آن دلسرد شدن دانشجویی است که با ذوق و علاقه وارد دانشگاه شده است. ما مشکل فرهنگی داریم. متاسفانه ما نیاموختهایم که هنر بسیار گسترده است و هر کس هر چه هم که آموخته باشد، فقط قطرهای در دریای هنر است.