عباس عبدی رونامه نگار، در رابطه با تشكيل انجمن صنفي روزنامهنگاران و موانع پيش روي آن میگوید: انجمن منظورمان نهادي برآمده از صنف است و خيلي در بند اسامي و شكل و قالب آن نيستم. همين نوع حساسيتها بود كه در هنگام تاسيس انجمن هم باعث شد اعضاي سنديكا مشكلات خاص خود را داشته باشند و به آن اتفاق خوشبين نباشند. مساله اصلي ما اين است كه چنين نهادي شكل بگيرد، اين نهاد در حالت انتزاعي شكل نميگيرد بلكه در چارچوب واقعيتهاي عملي است كه شكل ميگيرد.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه اعتماد، بعد از روي كار آمدن دولت يازدهم، موضوع بازگشايي انجمن صنفي روزنامهنگاران مجددا مطرح شد؛ موضوعي كه يكي از وعدههاي رييسجمهور و وزراي فرهنگي دولت يازدهم در سال 92 به روزنامهنگاران بود. پيگيري روزنامهنگاران براي تشكيل دوباره اين انجمن بالاخره بعد از حواشي بسيار به تعاملاتي با وزارت كار و در نهايت تشكيل مجمع عمومي انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران در دي ماه سال گذشته و انتخاب اعضاي هياتمديره اين انجمن منجر شد. اما باوجود گذشت چندين ماه همچنان چالشها در مورد فعاليت اين انجمن و تاييد افرادي كه به عنوان اعضاي هياتمديره انتخاب شدهاند، ادامه دارد و تكليف اين انجمن روشن نيست. در رابطه با تشكيل انجمن صنفي روزنامهنگاران و موانع پيش روي آن با عباس عبدي، فعال اصلاحطلب و از روزنامهنگاران باسابقه كشور گفتوگويي انجام دادهايم:
نميتوانم به طور قطع بگويم كه از تمام ماجرا اطلاع دارم. اما در حدي كه ميدانم سعي ميكنم نظر و برداشتم را ارايه كنم. اتفاقي كه در سال 88 افتاد، اتفاق مهمي از منظر سياسي در كشور بود كه تركشهاي آن به خيلي از نقاط ديگر جامعه اصابت كرده است، يكي از اين موارد انجمن صنفي روزنامهنگاران است. البته پيش از آن هم انجمن به دليل ضعف در اساسنامه موفق نشده بود هياتمديره انتخاب كند، اما حتي اگر انتخاب هم كرده بود، باز هم در آن برهه خاص دچار مشكل ميشد و بدون ترديد بعد از اتفاقات 88 با بحران مواجه ميشد. بنابراين مساله اصلي اين است كه بايد براي عبور از اين بحران و همچنين براي احياي انجمن در نخستين فرصت تلاش ميشد. فرصتي كه پس از سال 92 ايجاد شد.
وقتي ميگويم انجمن منظورمان نهادي برآمده از صنف است و خيلي در بند اسامي و شكل و قالب آن نيستم. همين نوع حساسيتها بود كه در هنگام تاسيس انجمن هم باعث شد اعضاي سنديكا مشكلات خاص خود را داشته باشند و به آن اتفاق خوشبين نباشند. مساله اصلي ما اين است كه چنين نهادي شكل بگيرد، اين نهاد در حالت انتزاعي شكل نميگيرد بلكه در چارچوب واقعيتهاي عملي است كه شكل ميگيرد. تلاش ما بايد در راستاي ايجاد راههاي متناسب و ممكني باشد كه براي شكل دادن اين نهاد باشد. اگر تمام راهها باز بود كه اساسا اين مشكلات به وجود نميآمد. شكل دادن چنين انجمني در كنار اينكه احتياج به همكاري و هميت صنفي روزنامهنگاران دارد، به درايتهاي سياسي هم نيازمند است.
علت اصلي كه باعث جلوگيري از شكلگيري اين نهاد شد، اين بود كه نيروهاي صنفي تحت تاثير اتفاقات گذشته و با وجود خواستشان هنوز نتوانستهاند خودشان را با محيط سياسي جديدي وقف دهند. از طرفي چارچوبهاي ذهني از انتظاراتي كه در گذشته داشتند و با واقعيتهاي موجود منطبق نبود. طبيعي است كه دولت هم اصراري روي اين موضوع نداشت و شايد براي دولت وقوع اين اتفاق مطلوب هم نبود. اما اين اتفاق بيشتر از اينكه تحت تاثير يكي از اين عوامل باشد، از يك مجموعه عوامل تاثير ميگرفت كه اين اتفاق بعد از گذشت چهار سال هنور رخ نداده است.
اينكه دو ديدگاه وجود دارد، درست نيست، ممكن است ديدگاههاي سوم و چهارمي هم وجود داشته باشد. بنابر اين مسالهاي نيست، هر كسي هر ديدگاهي را كه ميتواند پيش ببرد همان ديدگاه را دنبال كند؛ اما نميتواند عدم موفقيت و محقق نشدن اهدافش را به دوش ديگران بيندازد. به عنوان مثال كسي با دمپايي ابري نميتواند به قله توچال برود، اما اگر من رفتم و در ميان راه دمپاييام پاره شد، نميتوانم در اين اتفاق، بلند و صعبالعبور بودن توچال را مقصر بدانم. من بايد از ابتدا خودم را براي عبور از اين شرايط و مشكلات موجود در راه آماده ميكردم. بنابراين وجود موانع را نميتوانيم علت عدم تحقق اهدافمان بدانيم.
اين موانع شناخته شدهاند و نيروي اجتماعي، روزنامهنگار بايد ايدههايي را مطرح كند كه مبتني بر تواناييهايي باشد كه عبور از اين موانع را تضمين كند. با وجود اينكه به انجمن قبلي تعلق خاطر اساسيتري دارم و فكر ميكنم انجمن مفيدي هم براي جامعه بود، اما به علت مشكلات ساختاري كه در ايران وجود دارد و قرباني وضعيت بعد از 88 شد، فكر ميكنم اگر راه انجمن قبلي هنوز باز نيست به هر دليلي هيچ دليلي ندارد كه دوستانمان راههاي ديگر را تجربه نكنند.
من در مقام قضاوت قرار ندارم كه مقصر را بشناسم. اين كار مستلزم يك بررسي عادلانه و منصفانه است. اما برداشت عمومي بنده اين است كه دليل اين وضع بياعتمادي است كه ميان طرفين بود و باعث ميشد كوچكترين رفتار يكديگر را با سوءظن تعبير نكنند. اين بياعتمادي كه به وجود آمد مانع اين ميشود كه كاري با تفاهم و توافقجمعي پيش رود. به جاي اينكه بگوييم تقصير چه كسي است بايد كوشش كنيم اين مشكلات را برطرف كنيم و افرادي بيايند كه اين مشكلات را برطرف كنند و اعتماد ايجاد كنند و به همين واسطه بتوانند فضاي مناسبي را براي همكاري و تعامل طرفين ايجاد كنند.
در درجه اول اتفاقي كه در انتخابات اخير افتاد و بنده هم شركت داشتم و راي دادم را ميتوانند ثبت كنند. مسووليتهاي حقوقي را در هر قالبي كه امكان ثبت آن وجود دارد، وزارت كار به عهده بگيرد. اما اگر فكر ميكنند كه بهتر است كه انتخابات جديدي برگزار شود، هياتمديرهاي كه به اين شكل در مصدر كار قرار ميگيرد، نخستين و تنها كار خود را تشكيل يك مجمع فوقالعاده تعريف كند و بر اساس آن يك انتخابات جديد با يك هياتمديره جديد كار را به عهده بگيرند تا حداقل از مرحله ثبت عبور شود. وزارت كار هم بايد سعي كند اعتماد دوستان را جلب كند و دوستان انجمن هم با حسنظن و اعتماد تعامل داشته باشند.
بخشي از اين موضوع به دليل محدوديتهايي است كه در فضاي عمومي جامعه ما براي شكلگيري چنين نهادهايي وجود دارد. اگر چنين محدوديتهايي نبود كه بسيار پيش از اين انجمن تشكيل ميشد و نيازي نبود كه امروز ما در مورد اصل تشكيل آنها صحبت كنيم. اما در پيشنهاد مطرح شده راهحل مناسبي وجود دارد. به اين معنا كه تمام اين موارد را پس از ثبت انجمن در مجمع فوقالعاده بعدي لحاظ كنند.
نميدانم تاسيس يك انجمن با دخالت دولت به چه معناست. اين موضوع اساسا بيمعني است. انجمن بايد داراي موجوديت صنفي مخصوص به اعضا و فعالان نهاد باشد. اما اگر بگوييم بيارتباط با دولت ميتواند تاسيس شود، فكر نميكنم اين امر شدني باشد. بايد با دولت و وزارت رفاه تعامل مثبت داشت. ممكن است گفتوگوهايي هم در اين روند به وجود بيايد و تفاهماتي هم شكل بگيرد. نميتوانيم اسم اين اتفاق را دخالت بگذاريم. اما اين بدان معنا نيست كه هيچ تعامل و تفاهمي با دولت صورت نگيرد. دخالت مستقيم دولت قطعا منتفي است اما تعامل و همفكري بسيار هم خوب است و ممكن است كه نگاههاي دولت هم مثبت باشد و كمكهايي هم بتوانند در شكلگيري انجمن داشته باشند.