۲۱ تير ۱۳۹۶ ۱۵:۱۱
کد خبر: ۱۲۷۲۱۹
St Luis Fluechtlingsschiff/

پرداختن به داستان يهوديان سرگردان کشتي سنت‌لوئيس و عاقبت آنها در دوره‌اي که يک رئيس‌جمهوري آمريکا با خودخواهي مرزهاي کشورش را به روي ميليون‌ها نفر ازجمله پناهجويان سوري بسته، بي‌مناسبت نيست.


به گزارش عطنا به نقل از روزنامه وقایع‌اتفاقیه، مقاله کريستف گونکل با ترجمه محمدعلي فيروزآبادي که يادآوري سرنوشت شوم کشتي پناهجويان به ترامپ


اگر مقام‌هاي آمريکايي اجازه داده بودند که «يواخيم هيرش» دوساله که به‌تازگي راه افتاده بود، وارد خاک ايالات‌متحده شود، بي‌ترديد جان به در مي‌برد و زنده مي‌ماند. همين‌طور آن دخترک 11 ساله يعني «لوره دوبلون» با آن دامن قشنگ چهارخانه‌اش که در آخرين عکسي که به تاريخ ۲۲ می ۱۹۳۹ از وي باقي مانده، در برابر دوربين لبخندي خجولانه بر لب دارد.


خواهر کوچک‌ترش، اوا جلوي او ايستاده و پدرش، ويلي نيز با کت‌وشلوار سفيد در کنار او ايستاده و او نيز لبخند مي‌زند. پشت سر آنها مادر خانواده يعني ارنا و عمو اريش روي نرده کشتي ايستاده‌اند. باد، موهاي فرفري مادر را پريشان کرده و چنين به نظر مي‌رسد که اين افراد سفري تفريحي را با کشتي تفريحي «سنت‌لوئيس» سپري مي‌کنند.


واقعيت اين است که خانواده دوبلون، فراري و پناهجو بودند. اين خانواده همه دارايي ازجمله مغازه کفش‌فروشي خود در شهرشان، ارفورت را‌‌ رها کرده و حال در کنار يک لاستيک نجات‌غريق در برابر دوربين ژست گرفته بودند. قرار بر اين بود که کشتي سنت‌لوئيس، آنها را نجات داده و به کوبا بياورد و از آنجا خود را به ايالات‌متحده برسانند و از شر نازي‌ها رهايي پيدا کنند.


اما اين خانواده هرگز در هاوانا يا ميامي پياده نشدند و فقط از روي‌‌ همان عرشه کشتي به اين سواحل دست‌نيافتني نگاه کردند زيرا قايق‌هاي گشتي و هواپيما‌ها و مأموران مرزباني از ورود آنان جلوگيري کرده و اين عده پناهجو را مانند بيماران جذامي از خود راندند. در آن زمان غرب به‌هيچ‌عنوان پناهجويان يهودي را نمي‌خواست و از پذيرش آنان خودداري مي‌کرد. به‌اين‌ترتيب بود که خانواده دوبلون بعد‌ها به شرق فرستاده شده و سر از اردوگاه مرگ آشويتس درآوردند.


هشت دهه از سفر بدفرجام کشتي سنت‌لوئيس مي‌گذرد؛ همان کشتي‌اي که ۹۳۷ يهودي اکثرا آلماني را از هامبورگ به سوي آزادي برد اما پس از هفته‌ها سرگرداني فرجامي ناگوار پيدا کرد. حداقل ۲۵۴ نفر از سرنشينان سنت‌لوئيس بعد‌ها در اردوگاه‌هاي مرگ رژيم نازي، جان خود را از دست دادند.


پرداختن به داستان يهوديان سرگردان کشتي سنت‌لوئيس و عاقبت آنها در دوره‌اي که يک رئيس‌جمهوري آمريکا با خودخواهي مرزهاي کشورش را به روي ميليون‌ها نفر ازجمله پناهجويان سوري بسته، بي‌مناسبت نيست. داستان سرنشينان سنت‌لوئيس درواقع درامي بود که دنياي متمدن را شرمنده خود کرد و لکه ننگي است که همچنان بر دامان آمريکا ديده مي‌شود.


در ايالات‌متحده، فعالان و نهادهايي مانند موزه يادبود هولوکاست همواره از ماجراي سنت‌لوئيس با عنوان «سفر نفرين‌شدگان» ياد مي‌کنند. عده‌اي از فعالان مجازي نيز از طريق توئيتر به پرزيدنت ترامپ يادآوري مي‌کنند که سال‌ها پيش اين مسافران بي‌خانمان درنهايت به دست نازي‌ها افتادند. اين حرکت توئيتري که «مانيفست سنت‌لوئيس» نام دارد درواقع شبيه به يک شکايت و کيفرخواست است.


بازگشت به سال ۱۹۳۹: اريش دوبلون، يکي از مسافران سنت‌لوئيس بود که يادداشت‌هايي درمورد آن روز‌ها دارد؛ بر‌اساس اين نوشته‌ها او نيز مانند ديگر مسافران فقط معادل 10 مارک آلمان نازي اجازه خريد داشت، درحالي‌که براي گذران زندگي به بيش از هزار مارک نياز بود؛ البته رژيم نازي قصد داشت از بيرون بسيار دست‌ودلباز به نظر برسد اما همزمان يهوديان را روزبه‌روز فقير‌تر مي‌کرد و به‌اين‌ترتيب اين مردم در کشورهاي ميزبان در حکم بار اضافي و مهمانان ناخوانده و دردسرساز و سربار به حساب مي‌آمدند.


البته اريش دوبلون در يادداشت‌هاي خود از چيزي شکايت ندارد و افزون‌برآن از روند بررسي مدارک کاملا راضي است و اين روند را «با سازماندهي عالي و بدون فوت وقت» عنوان مي‌کند. بر‌اين‌اساس صد‌ها مسافر سنت‌لوئيس در بندر هامبورگ با عزيزان خود وداع کرده و در‌‌ همان حال يک گروه موسيقي آهنگ‌هايي با عنوان سفر و وداع مي‌نوازد. آن روز ۱۳ ماه می بود.


دوبلون روي عرشه آمد و با شگفتي و تحسين، آن کشتي تفريحي مجللي را از نظر گذراند که ۱۷۳ متر طول و سه عرشه درخشان و زيبا داشت و بر روي اين عرشه‌ها سالن بازي، استخر، سينما، سالن رقص و فرش‌هايي ديده مي‌شد که به نرمي ابريشم بود اما شگفت‌آورترين مسئله اينکه در اين کشتي با يهودياني که برخي از آنها تازه از اردوگاه‌هاي مرگ گريخته بودند مانند مسافران همه کشتي‌هاي لوکس و گران‌قيمتي که از اروپا به آمريکا مي‌رفتند بسيار احترام گذاشته مي‌شد. حتي روي بليت‌هاي آنان نوشته شده بود: «ويژه گردشگران سفرهاي تفريحي».


از قرار معلوم «گوستاو شرودر» ناخداي کشتي شخصا از همه کارکنانش خواسته بود با اين مسافران رفتاري محترمانه داشته باشند. دوبلون مي‌نويسد: «مدتي طول مي‌کشد تا آدم بتواند کابينش را پيدا کند. طول و عرض اين کشتي شگفت‌آور است. درمورد کيفيت غذا نمي‌توانم نظري بدهم چون بستگي به سليقه افراد دارد.»



ظاهرا ناخدا شرودر هم از وضعيت راضي بود و بر‌اساس اين نوشته‌ها رفته‌رفته «رفتار عصبي آغاز سفر» را کنار گذاشته و آرام مي‌گيرد: «اطمينان و اميد در ميان مسافران افزايش يافته و هيچ‌کس رفتار عصبي ندارد.»


رفته‌رفته اما اين وضعيت نيز تغيير کرد. اگرچه همه مسافران حداقل يک «مجوز رسمي براي سفر به کوبا» در اختيار داشتند اما اين به معني صدور رواديد کوبا براي آنان نبود. چيزي نگذشت که شايعه‌اي در ميان مسافران پخش شد که حکايت از روي‌کارآمدن دولتي جديد در کوبا داشت؛ دولتي که سياست سختگيرانه‌اي براي صدور رواديد براي خارجيان اتخاذ کرده بود و شايد از‌همين‌رو بود که مقامات شرکت هاپاگ، مالک کشتي سنت‌لوئيس به کاپيتان هشدار دادند: «وضعيت نامشخص است.»


در همين وضعيت بود که يکي از مسافران به نام «موريس وايلر» ۶۳ ساله که زماني استاد دانشگاه کلن بود بر اثر سکته قلبي درگذشت. جسد او شبانه در مراسمي به آب سپرده شد تا سفر به کوبا بابت اين مسئله با مشکل مواجه نشود اما آن‌گونه که کاپيتان بعد‌ها تعريف کرد مشکلات اصلي در راه بود: «هنوز مراسم به آب‌سپاري پايان نگرفته بود که يک مرد جوان ناگهان روي عرشه پريد و روي نرده‌هاي کنار تابوت ايستاد. من سريع مسير کشتي را تغيير دادم که البته کار بيهوده‌اي بود اما در همين حال متوجه شدم ناگهان همه منطقه با نورافکن‌هاي بزرگ روشن شده است.»


کشتي سنت‌لوئيس در صبحگاه روز ۲۷ می ۱۹۳۹ در اسکله هاوانا لنگر انداخت. گروه موزيک، آهنگ شادي مي‌نواخت و در همين حال اولين مسافران روي عرشه آمدند. اقوام آنها که قبلا به کوبا فرار کرده بودند در اسکله انتظارشان را مي‌کشيدند اما مأموران مسلح همه آنها را بازگردانده و ورودي اسکله را اشغال کردند.


تا به امروز نيز دقيقا مشخص نيست به چه علت دولت وقت کوبا چنين رفتاري نشان داد؛ البته در آن زمان صد‌ها هزار يهودي آلماني درخواست ويزا کرده و فقط اندکي از آنان موفق به کسب رواديد شده بودند. آيا آن ورقه‌هاي مجوز رسمي در قبال پرداخت پول و به‌صورت غيرقانوني صادر شده و اينک دولت جديد کوبا آن را غيرمعتبر ارزيابي مي‌کرد يا يکي از مأموران گشتاپو در کوبا موفق شده بود دولت اين کشور را به اين تصميم ترغيب کند؟


در همين حال کاپيتان شرودر با مقام‌هاي مربوطه مذاکره مي‌کرد و بار‌هاوبار‌ها التماس کرد و گاهی به تهديد روي آورد و ده‌ها تلگرام ارسال کرد اما هيچ‌يک از اين اقدامات نتيجه نداد و کاملا شکست خورد.


اگرچه کاپيتان شرودر قصد داشت با همکاري کميته‌اي متشکل از مسافران، اوضاع داخل کشتي را کنترل کند اما چيزي نگذشت که سوءتفاهم‌ها به خشم بدل شد. حقوقدان ۴۷ ساله‌اي به نام «ماکس لووه» رگ خود را زد و به داخل دريا افتاد و البته دو جاشو بلافاصله خود را به آب زده و او را نجات دادند.




کاپيتان شرودر هم بعد‌ها در يادداشت‌هايش نوشت که او نيز مانند مسافران «افسرده» شده بود: «تا به آن روز چنين سفر دريايي ماليخوليايي تجربه نکرده بودم. هنگامي که يک زن از من پرسيد حالا کجا مي‌رويم، براي نخستين‌بار بود که در زندگي‌ام پاسخي براي اين پرسش نداشتم.»



بااين‌حال، ماکس لووه آدم خوش‌شانسي بود زيرا نه‌تنها نجات يافت بلکه مقام‌هاي کوبا به نشانه همدردي او را به‌همراه ۲۸ يهودي ديگر پذيرفته و براي آنان ويزاي معتبر صادر کردند اما کشتي سنت‌لوئيس چاره‌اي به غير‌از ترک هاوانا نداشت. دوبلون مي‌نويسد: «انگار که همه مردم هاوانا همراه با هزاران خودرو به بندر آمده‌اند تا مانع از ورود ما شوند. ۱۲ تا ۱۵ قايق پليس نيز ما را براي خروج از آب‌هاي کوبا اسکورت مي‌کنند.»


کاپيتان شرودر هم بعد‌ها در يادداشت‌هايش نوشت که او نيز مانند مسافران «افسرده» شده بود: «تا به آن روز چنين سفر دريايي ماليخوليايي تجربه نکرده بودم. هنگامي که يک زن از من پرسيد حالا کجا مي‌رويم، براي نخستين‌بار بود که در زندگي‌ام پاسخي براي اين پرسش نداشتم.»


به‌اين‌ترتيب بود که کاپيتان شرودر نقشه يک ورود غيرقانوني را کشيد اما در همين حال متوجه شد هواپيماهاي گشتي بر فراز سنت‌لوئيس مراقب همه‌چيز هستند.


داستان غم‌انگيزي که در کوبا آغاز شد، البته پايان کار نبود و تکرار شد. در همين حال گزارش‌هاي ضدونقيضي به کاپيتان مي‌رسيد و او بين کوبا و فلوريدا سرگردان شده بود. ‌گاه خبر مي‌رسيد که جمهوري دومينيکن به سنت‌لوئيس اجازه ورود داده و کمي بعد خبر اجازه ورود به جزيره پينوزاي کوبا رسيد و سپس گفته شد اين کشتي مي‌تواند به نيويورک برود. در آن زمان دو کشتي ديگر نيز مانند سنت‌لوئيس سرگردان بودند.


اگرچه روزولت رئيس‌جمهوري وقت آمريکا خواهان پذيرش اين پناهجويان بود اما کوردل هال، وزير خارجه‌اش که بعد‌ها جايزه صلح نوبل گرفت، به‌همراه ديگر دموکرات‌ها به‌شدت مخالف اين مسئله بودند اما روزولت کاري از پيش نمي‌برد زيرا اين وضعيت پيامد غيرشرافتمندانه کنفرانس اويان بود؛ همان کنفرانسي که او در سال ۱۹۳۸ مديريت آن را برعهده داشت و به فاجعه انجاميد.


در آن کنفرانس که با شرکت نمايندگان ۳۲ کشور جهان برگزار شد، به غير ‌از جمهوري دومينيکن هيچ کشور ديگري حاضر به پذيرش پناهجويان نبود.


وضعيت در داخل سنت‌لوئيس ساعت‌به‌ساعت وخيم‌تر مي‌شد و اعضاي کميته و ناخدا بار‌ها با يکديگر درگيري لفظي پيدا کردند. هنگامي که ذخيره سوخت کشتي کاهش يافت و ناخدا عزم بازگشت به اروپا کرد، مسافران به وي گفتند: «ما از اردوگاه‌هاي مرگ بيشتر از خود مرگ مي‌ترسيم.» بعضي از مسافران آشکارا از خودکشي مي‌گفتند.


بااين‌حال، کاپيتان شرودر بهترين هم‌پيمان اين پناهجويان به حساب مي‌آمد و به صورتي خستگي‌ناپذير براي مشکل آنان به‌دنبال راه‌حل بود. هنگامي که از يافتن راه‌حل عاجز ماند، تصميم گرفت که کشتي را در برابر سواحل بريتانيا و البته براي فريب بريتانيايي‌ها به آتش بکشد تا آنها مجبور شوند به اين پناهجويان پناه دهند اما اين کار لزومي پيدا نکرد زيرا پس از چهار هفته سرگرداني، بالاخره و در آخرين دقايق کشورهاي انگليس، بلژيک، هلند و فرانسه موافقت خود با پذيرش اين پناهجويان را اعلام کردند و سنت‌لوئيس در ۱۷ ژوئن ۱۹۳۹ به بندر آنتورپ وارد شد.


ارکستر کشتي براي نخستين‌بار پس از چند هفته شروع به نواختن کرد. اريش دوبلون و خانواده‌اش هم به عرشه آمدند اما نمي‌دانستند که انتخاب کشور ميزبان مي‌تواند انتخاب ميان مرگ و زندگي باشد.


خانواده دوبلون نزد اقوامشان در بروکسل رفتند و يک سال بعد بود که نيروهاي آلمان نازي، خاک بلژيک را درنورديدند. به‌این‌ترتيب بود که اريش دوبلون در سال ۱۹۴۲ در آشويتس به قتل رسيد و ويلي، ارنا و دخترانش نيز در سال ۱۹۴۴ به همين سرنوشت دچار شدند.


داستان زندگي کشتي سنت‌لوئيس نيز در‌‌ همان سال به پايان رسيد و بر اثر اصابت يک بمب شليک‌شده از سوي هواپيماهاي متفقين در بندر هامبورگ، تکه‌تکه شده و به قعر آب‌ فرو رفت. در يکي از عکس‌هاي موجود، کاپيتان شرودر را در حال ترک ويرانه کشتي‌اي مي‌بينيم که زماني يک کشتي رؤيايي بود و البته در مقطعي از زمان نيز به تله مرگ شمار زيادي از پناهجويان بدل شد.


کابوس سنت‌لوئيس اما هرگز دست از سر کاپيتان شرودر برنداشت. او بعد از جنگ شروع به نوشتن خاطرات خود کرد و اين خاطرات را با اين جمله که امروز نيز صادق است، به پايان برد: «هيچ‌کس نبايد اين را فراموش کند که سرنوشت غم‌انگيز سرنشينان سنت‌لوئيس براي کل بشريت اهميت دارد زيرا به‌اين‌صورت است که مي‌توان از تکرار آن خشونت و سبعيت‌ها جلوگيري کرد.»

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (3)

مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟

چندین سال است که در امارات کلیه سرویس‌های انتقال صوت با پروتکل اینترنت ممنوع بوده و برنامه‌هایی مانند واتس اپ، وایبر، تانگو، فیسبوک مسنجر، ایمو، لاین، کیک مسنجر، تلگرام و فیس تایم مسدود هستند.
استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید
گفتگوی اختصاصی عطنا با هوندا فَن

استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید

دنیای کنونی نسبت به جهان 2006-2010 تغییرات زیادی کرده است؛ این امر بر توسعه برخی از روابط بین المللی هم تاثیر گذاشته است. من شخصا فکر می کنم بهترین نتیجه برای ایران این است که این مسئله را در اسرع وقت...
علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نوسانات وضعیت اقتصادی و نداشتن امید به حل مشکلات که دلیل مهاجرت است با جوان‌گرایی و به کارگیری نسل جوان در ساختار‌های نظام کشور باعث پویایی و کاهش مهاجرت می‌شود.»
در افغانستان چه خبر است؟
ملازهی در گفتگو با عطنا بررسی کرد

در افغانستان چه خبر است؟

يك کارشناس مسائل افغانستان معتقد است: «طالبان می‌کوشد تا با حملات نظامی سهم بیشتری از قدرت در افغانستان را به خود اختصاص دهد؛ در حالی که در ایران یک ارزیابی واقع بینانه از تحولات افغانستان وجود ندارد.»
پر بازدیدها
آخرین اخبار