مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی به سلبریتی به عنوان یک فرآورده و محصول تولید شده توسط شبکهها در فضای مجازی اشاره کرد و گفت: رفتن سلبریتیها به سمت نوعی ابتذال، سطحی شدن، زیرزمینی شدن و امثال آن نگرانکننده است اما در مقابل حضور آنها در فرهنگ زنده، منتقد و آزاد میتواند بخشی از آن فرهنگ و ویژگیهای جامعه شبکهای شود و اثرات مثبتی در جامعه داشته باشد.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست تخصصی«سلبریتیگری؛ منطق دنیای امروز» با حضور هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، سید محمد مهدی خویی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و صادق پیوسته، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، دوشنبه، 17 اردیبهشتماه به همت انجمن علمی ارتباطات با همکاری پژوهشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در سالن همایشهای دانشکده ارتباطات برگزار شد.
در این نشست، هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی به دو بحث پیش از سلبریتی پرداخت و گفت: بحث اول جریان چندمرحلهای انتقال پیام یا گروههای مرجع است که به خصوص در ارتباطات سیاسی سال 1942 بسیار جدی گرفته میشود، بعد از آن لازارسفلد مطرح میکند که افکار عمومی به صورت یکپارچه و واحد ساخته نمیشود بلکه توسط گروههای مرجع (دارای تعریفهای سیاسی و اجتماعی) شکل میگیرد.
او ادامه داد: پیمایش ارزشها و نگرشها نشان میدهد که در جامعه ما گروههای مرجع یعنی گروههایی که بیشترین تاثیرپذیری را دارند سخت جابهجا شدهاند، گروه اول مرجع، معلمان و پایینترین گروه هم کاسبان هستند البته گروه اول مرجع به این معنا نیست که هر اتفاقی در جامعه ما با نظر معلمان میافتد.
فرهنگ غیر رسمی در جامعه در بسیاری از زمینهها تاثیرگذارتر از فرهنگ رسمی است، در فرهنگ رسمی معمولاً هر سیاستگذاری فرهنگی به دنبال تعیین الگو و ترویج آن است اما در فرهنگ غیر رسمی که حتی به فرهنگ پست نیز نزدیک میشود، قدرت سلبریتیها بیشتر میشود.
خانیکی بحث دوم پیش از سلبریتی را نظریه ستارهگی در مطالعات سینما دانست و اظهار کرد: در ایران میتوان جابهجایی ستارهها را مشاهده کرد، اتفاقاً چند نفر که با من پایاننامه داشتند موضوعشان در این رابطه بود که ستارههای مرد یا ستارههای زن در دهههای مختلف تحت تاثیر چه کسانی بودهاند و چه ویژگیهایی داشتهاند و چطور در فیلمهای سینمایی بازنمایی میشدند.
وی با اشاره به اینکه سلبریتی از پیامدهای رسانهای شدن فرهنگ است، گفت: اگرچه سلطه صنایع فرهنگی قدمتی طولانی دارد اما بحث سلبریتیها با ظهور و گسترش شبکههای اجتماعی و مهم شدن فرهنگ غیررسمی در برابر فرهنگ رسمی اهمیت پیدا کرد.
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه ادامه داد: فرهنگ غیر رسمی در جامعه در بسیاری از زمینهها تاثیرگذارتر از فرهنگ رسمی است، در فرهنگ رسمی معمولاً هر سیاستگذاری فرهنگی به دنبال تعیین الگو و ترویج آن است اما در فرهنگ غیر رسمی که حتی به فرهنگ پست نیز نزدیک میشود، قدرت سلبریتیها بیشتر میشود.
او افزود: از منظر ارتباطی نتایج نشان میدهد فعالیت سلبریتیها در اینستاگرام دیده میشود، انتشار عکسهای شخصی و غیررسمی، اشتراکگذاریها، درددلها و ساختن نوعی فرهنگ عمومی، مسئله سلبریتیها را مهم کرده است البته ذیل پدیده سلبریتیها، میکرو سلبریتیها هم اهمیت پیدا کردهاند و سلبریتیهای غیررسمی و رواج سیاست مشهور شدن به هر قیمتی و بحثهای مارکتینگ و تجاری شدن جزء بحثهای مطرح شده است.
جامعه تماشایی «گی دبور» از قویترین مبانی نظری کمککننده به مسئله سلبریتیها
خانیکی یکی از قویترین مبانی نظری کمککننده به تبیین ارتباطی مسئله سلبریتیها را بحث جامعه نمایش یا جامعه تماشایی «گی دبور» دانست و گفت: از نظر من از این زوایه میتوان تا حد زیادی به بحث سلبریتیها ورود کرد.
وی خاطرنشان کرد: میتوان از ویژگیهای شبکهای شدن جامعه و رسانهای شدن سیاست، فرهنگ، اقتصاد و حتی در این اواخر تلگرامی شدن سیاست، فرهنگ و اقتصاد صحبت کرد، در اینجا نقطه کانونی بحث نظری مفهوم نمایشی شدن اهمیت پیدا میکند.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه به 10 نکته براساس نگاه «گی دبور» اشاره کرد و گفت: نکته اول توجه به مفهوم نمایش به عنوان منطق دنیای ارتباطی امروز است یعنی نمایشی شدن یا پررنگ شدن نمایش، منطق ارتباطات امروز و نقطه کانونی آن است.
او ادامه داد: نمایش در نگاه دبور مجموعهای از تصاویر نیست بلکه یک رابطه اجتماعی بین اشخاص است که براساس تصاویر شکل میگیرد بنابراین تصاویر بیشتر با هم صحبت میکنند حتی عمدتاً در عرصه سیاست مخصوصاً در ایران میتوان آن را به طور واضح دید، انگارههای ساختهشده از واقعیت بزرگتر میشوند و آنچه که دیده میشود اهمیت داشته و اولویت پیدا میکند.
خانیکی با اشاره به نکته سوم، اظهار کرد: نمایش به عنوان ممتازترین حس انسانی به حس بینایی که انتراعیترین و فریبخوردهترین حس منطبق با واقعیت است، رسیده است یعنی به میزانی که شنیده حذف و دیده پررنگ میشود به همان دلیل هم انتزاعی شدن برجستهتر میشود.
وی بحث مواجه شدن با جدایی بین واقعیت و بازنمایی یا ترجیح نمود به بود را به عنوان نکته چهارم مطرح کرد و گفت: در شرایط اکنون جامعه ما به درستی گفته میشود، تصور از امنیت مهمتر از خود امنیت است؛ تصور ما از جامعه ناامن و بیآینده به ناامنی و بیآیندهگی منجر میشود به عبارتی نمودها اهمیت بیشتری از بود دارد و این یک ویژگی مهم در سلبریتیها است.
مدیرگروه ارتباطات ادامه داد: وقتی قضیه مرحوم پاشایی رخ داد بعضی از جامعهشناسان برجسته ما واقعاً عصبانی شده بودند که سهم آقای پاشایی در موسیقی ایران چقدر است که باید اینقدر به آن پرداخت، آیا جامعهای که شجریان دارد میتواند تا این حد درگیر پاشایی شود.
سلبریتیگری محصول صنایع فرهنگی است
او در مورد نکته پنجم، اظهار کرد: از نظر من سلبریتیگری محصول صنایع فرهنگی است که نمیتوان خیلی به آن انتقاد کرد؛ این اهمیت نمود نسبت به بود است. در رسانه به وجوه اقتصاد و رابطه بین اقتصاد توجه کمی داریم در حالی که سلبریتی محصول نوعی تسلط اقتصاد بر زندگی است و به عبارت دیگر اینجا ترجیحِ داشتن بر بودن است یعنی اصلاً به فلسفه و منطق آن کار نداریم، دارندگی برازندگی است و به اختصار نوعی تنزل در اقتصادی شدن زندگی روزمره دیده میشود.
خانیکی تمایل پیدا کردن داشتن بر بودن را نکته ششم دانست و گفت: سلبریتی بودن یک جریان خیلی عادی و طبیعی نیست بلکه جریانی است که سعی میکند در درون خود با مکانیسمهایی خود را به نوعی بر سبک زندگی مسلط کند.
وی نکته هفتم را چنین تشریح کرد: نکته هفتم جزء ویژگی فناورانه سلبریتی در حوزه ارتباطات است، اگر تا پیش از عصر شبکههای اجتماعی، سلبریتیها محصول کمپانیهای بزرگ فیلمسازی یا صنایع فرهنگی یا وضعیتهای ورزشی و هنری بودند امروزه خودِ پدیدههای ارتباطی مانند اینستاگرام میتوانند خلق منزلت و برازندگی کنند یعنی سلبریتی میسازند و دوباره آن را بازتولید میکنند.
این استاد ارتباطات در ادامه با اشاره به نکته هشتم اظهار کرد: سلبریتیها استاندارد شده نیستند مثلاً اگر بخواهیم براساس زبانی انتخاب کنیم میبینیم که کسی وضعیت سلبریتیک پیدا میکند که خیلی خوشقلم نیست، هر امر روزمرهای میتواند به سلبریتی در دو سوی تولیدکنندگی و بینندگی تبدیل شود.
او افزود: به این ترتیب سلبریتی ساخته و پرداخته دو طرف و غیر استاندارد است و مسئله ازخودبیگانگی تماشاگر را هم به موضوع اضافه کرد، یعنی ما در حوزه سلبریتی باید به مخاطبان و کاربران توجه کنیم چراکه مخاطب و کاربر هم هرچه بیشتر نظارهگر سلبریتیها میشود کمتر از جنبههای واقعی زندگی لذت میبرد به عبارتی نوعی شکل گرفتن از خود بیگانگی است که سلبریتی و مخاطب را درون خود قرار میدهد.
نمایش به عنوان ممتازترین حس انسانی به حس بینایی که انتراعیترین و فریبخوردهترین حس منطبق با واقعیت است، رسیده است یعنی به میزانی که شنیده حذف و دیده پررنگ میشود به همان دلیل هم انتزاعی شدن برجستهتر میشود.
خانیکی به نکته نهم اشاره کرد و گفت: نقد ساختاری به عنوان محصول تولید و محصول سرمایهداری در ایجاد ستاره کالاها نقش دارد و نوعی مبتذلسازی است که در نقد فرهنگ سرمایهداری و صنایع فرهنگی مطرح شده و وفور کالا به وفور سلبریتی منجر میشود، در نتیجه امکان انتخابهای کاذب را به وجود میآورد.
وی در خصوص آخرین نکته گفت: با سرعت و شدت تغییر و حتی افشایی که در جریان سلبریتیسازی و اشاعه سلبریتیها به وجود میآید امکان حاکمیت یک نوع فرهنگ نیست یعنی شتاب و شدت تغییر مرتب باعث کاهش شدت نگرانیها در مورد اشاعه سلبریتیگری شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه گفت: اگر بخواهیم در نسبت بین سلبریتی به عنوان یک فرآورده و محصول تولید شده توسط شبکهها در فضای مجازی صحبت کنیم، وجود سلبریتیها در غیاب فرهنگ مدنی و نهادهای مدنی میتواند یک تهدید برای جامعه محسوب شود اما اگر جامعه فعال باشد خود سلبریتیها نیز به عنوان بخشی از فرهنگ مورد نقد قرار گرفته میشوند.
خانیکی در پایان اظهار کرد: سیر کردن سلبریتیها به سمت نوعی ابتذال، سطحی شدن، زیرزمینی شدن و امثال آن نگرانکننده است اما در مقابل حضور آنها در فرهنگ زنده، منتقد و آزاد میتواند بخشی از آن فرهنگ و ویژگیهای جامعه شبکهای شود و اثرات مثبتی در جامعه داشته باشد.