به گزارش عطنا به نقل از تسنیم به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا؛ عباس کاظمی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در مقالهای با عنوان «چرایی برونسپاری پایاننامههای دانشجویی» سعی کرده به پرسشهایی نظیر "چرا دانشجویان کارهای خود را برونسپاری میکنند؟ چرا پایاننامههای خود را به افراد دیگر میسپارند؟" پاسخ دهد.
کاظمی در مقدمه این مقاله آورده است «بهجای اینکه این پدیدهای را که امروز فساد علمی نام گرفته است یکسویه مورد نقد قرار دهیم، بر آن شدیم تا دلایل این کار را از زبان دانشجویانی که خود پایاننامههایشان را به دیگران سپردند جویا شویم؛ برای این منظور حدود 30 مصاحبه با دانشجویان و فارغالتحصیلانی که از دفاعشان بیش از سه سال نگذشته است انجام دادهایم؛ پرسش ما این بود "دلایلی که دانشجو برای برونسپاری برای ما برمیشمرد چیست و چه عواملی موجب گرایش وی به این وضعیت شده است؟ اگر دانشجو بهدلایل مختلفی به دانشگاه آمده چرا پایاننامه خود را برونسپاری کرده است؟ آنها عمدتاً چهدلایلی را برمیشمرند و چگونه وضعیتی را که پدید آوردهاند توجیه میکنند؟"، در مجموع هفت دلیل از زبان این دانشجویان استخراج شده است که شنیدن آنها میتواند بخشی از واقعیت حول این پدیده را برای ما روشن سازد؛ در این مقاله همچنین بهدلیل محدودیت فضا بسیاری از نقلقولهای دانشجویان که بهعنوان شاهد مثال در متن گزارش است حذف شده است».
علل و انگیزههای دانشجویی
دسته اول دلایل را میتوان ذیل پدیدهای به نام ناتوانی و ضعف درک کرد؛ ناتوانی و ضعف به مجموعهای از دلایل اشاره دارد که شامل فقدان اعتماد به نفس، بیسوادی دانشجو و ناتوانی به دلیل عدم آموزش صحیح در دانشگاه است؛ برخی از دانشجویان که بعد از مدتها به تحصیل روی آوردند با توجه به اینکه میان دوره لیسانس و ارشد خود شکاف و فاصله احساس میکنند، دچار عدم اعتماد به نفس و در مرتبه بعد احساس ناتوانی در انجام پایاننامه میشوند؛ بنابراین یک شکل از ناتوانی، احساس ضعفی است که دانشجو به طور کلی در نوشتن چیزی احساس میکند؛ فرد بیش از اندازه احساس بیسوادی میکند و این توان را در خود نمیبیند که پایاننامه را بتواند بنویسد.
دلیل اول: عدم تبحر
«خیلی در کار پایاننامه تبحر نداشتم، چون تبحر نداشتم یک وقفه طولانی در آن افتاد و همین طور گرفتاریهای شخصی برای خودم هم پیش آمده بود؛ من حاضرم 10 تا کتاب بخوانم ولی 10 تا کتاب ننویسم چون خیلی تبحر نوشتن ندارم؛ در پایاننامه باید یکسری چیزهایش را خودت بنویسی؛ من نقطه ضعفی که تو این قضیه دارم این است که شاید خیلی چیزها را بدانم، ولی روی کاغذ آوردن برایم سخت هست، تبحر در نوشتن ندارم.» (کد 20)
یکی از دلایل ناتوانی که در نقل قولهای بالا آمده نشان دهنده ضعفی است که دانشجو در خود احساس میکند؛ بخش دیگر این ناتوانی را میتوان ذیل تغییر رشتهایها فهم کرد؛ برای بسیاری که رشتههای دیگر به مقطع کارشناس ارشد آمدهاند با توجه به کیفیت آموزش و دانشگاههای ایران، احساس ضعف در انجام کارهای درسی و علمی میکنند؛ به همین دلیل کار پایاننامه معمولا طولانی میشود و در نهایت آنها ناچار به سپردن کار به فرد دیگری میشوند اما از مهمترین دلیل ناتوانی میتوان به «ضعف آموزشی» اشاره کرد.
دانشجویانی که به دلیل ناتوانی برونسپاری کردهاند بیشتر آموزش و دانشگاه را هدف انتقاد خود قرار دادهاند، آنها معتقدند که در دوره تحصیل خود چیز زیادی یاد نگرفتهاند.
«فقط از ما پول گرفتند و یک دهم آن چیزی که از ما میگرفتند نه به ما خدمات ارائه میشد و نه هیچ چیز دیگری؛ اساتید هم میآمدند یکسری مطالب را خیلی کلیشهای و روتین تکرار میکردند و تقریبا خیلی تفاوتی با دوره کارشناسی نداشت؛ به همین خاطر که دیدم دانشگاه از من پول میگیرد تا صرفا مدرک بدهد، گفتم بگذار پایاننامهاش هم باشد در کنار بقیه کارها... من تا الان 15-10 میلیون برای ارشدم هزینه کردم و هیچی در ازای آن نگرفتم... گفتم این دو میلیون هم روی آن 15 میلیون که هزینه کردم.» (کد 25)
دلیل دوم: دانشجویان قدرتمند
دسته دوم دلایل نه از سر ضعف و ناتوانی بلکه از سر «قدرت» باید درک شود؛ فرد به دلیل داشتن قدرت زیاد از موقعیت خود سوءاستفاده میکند و خود را از انجام تکلیف درسی و نوشتن پایاننامه بینیاز میبیند؛ بخش قابل توجهی از مدیران و صاحبان قدرت که به دانشگاه میآیند از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند و نه تنها در کلاسهای درس شرکت نمیکنند، تکالیف درسی خود را نیز برونسپاری میکنند.
«طرف مدیر اداره هست و دانشجو هم هست و اصلا سر کلاس نمیآید و غیرحضوری میگیرد و تمام استادها هم همکاری میکنند و پایاننامهاش بیرون انجام میشود مثلا من مدیری میشناسم که از یک سازمان دولتی بزرگ بود و پایاننامهاش را بیرون داده است؛ علیرغم اینکه خیلی هم آدم مذهبی هست ولی پایاننامهاش را داده کسی بیرون برایش انجام داده و استادها خیلی هم استقبال میکردند و زود هم دفاع میکند و بورسیه میشود؛ میگویم همه این چیزها تاثیر میگذارد روی کاهش علاقهاش به تحصیل و ادامه تحصیل.» (کد 21)
دلیل سوم: مشغله و درگیری شغلی
دسته سوم از دلایل نه به دلیل ناتوانی و ضعف و نه به دلیل قدرت زیاد و موقعیت بالاست، بلکه بیشتر به دلیل مشغله و درگیری شغلی و سایر درگیریهای موجود در زندگی است؛ این دسته از دلایل را ذیل «مقوله عدم فرصت» جای دادیم؛ در اینجا دانشجو اذعان میکند که نوشتن پایاننامه کاری سخت نیست، اما تنها دلیل آن نداشتن زمان مناسب برای نوشتن است؛ این فقدان زمان مناسب ناشی از عوامل متعددی است؛ یک عامل در فرصت سنواتی است، به آن معنا که دانشجو زمان زیادی برای تحویل پایاننامه ندارد و اگر نتواند دفاع کند یا باید دانشگاه را ترک کند یا اینکه باید هزینه بیشتری به دلیل سنوات پرداخت کند؛ به دلیل نپرداختن شهریه بیشتر دانشجو ترغیب میشود با هزینه کمتری کار را به فردی بسپارد و سریعتر فارغالتحصیل شود.
«شرایطم ایجاب کرد که مجبور شدم؛ زمانم داشت میگذشت، ترمم بالا میرفت، دوباره باید هزینه میدادم؛ از طرفی هم میخواستم بیایم تهران و رفت و آمد برایم سخت بود مجبور شدم دادم این خانم نوشت و عاقبتش را هم که گفتم».(کد 24)
آنچه که موضوع فقدان فرصت را معنادار میکند زنجیرهای است که نام آن را شفت گذاشتهایم که مخفف 3 کلمه «شاغل، فرزند و تأهل» است؛ در بسیاری از مصاحبههایی که با این دسته از دانشجویان داشتهایم همزمان 3 عامل را با هم ذکر کردهاند؛ هر دانشجویی که در این دامن گرفتار شد، به سختی توان انجام پایاننامه و کارهای درسی خود داشته است؛ از میان این 3 زنجیره ما حلقه اول را ابتدا ذکر میکنیم؛ شاغل بودن که یکی از انگیزههای غیردانشگاهی آمدن به دانشگاه است، خود عاملی برای پایین آمدن کیفیت تحصیل شده است؛ در میان همه دلایل دیگری که میتوان برشمرد فقدان فرصت کافی در میان سخنان مصاحبهشوندگان اهمیت بیشتری داشته است.
کسانیکه شاغل هستند دائم دغدغه و اضطراب تحصیل و رسیدن به شغل خود را دارند، دائما در این وضعیت هستند که چگونه زندگی خود را در کنار شغل و درس خود مدیریت کنند، برونسپاری یکی از استراتژیهای مدیریت زندگی است؛ در چنین شرایطی بحث علمی اساسا موضوعیتی برای دانشجو ندارد، به همین دلیل میتوان گفت هویت کسانیکه برونسپاری میکنند قبل از آنکه دانشجو باشند، مادر، کارمند و نظایر آن هستند؛ در واقع ما با وضعیت تعارض هویتی مواجهیم و هویت دانشجویی در اینجا هویتی اضافی است که بر سایر هویتهای پیشین افزوده میشود؛ اما با توجه به گذرا بودن و موقعیتی بودن این هویت در مقایسه با سایر هویتهای از پیش موجود به سادگی نمیتواند جای خود را باز کند.
تأهل در کنار اشتغال
کاظمی در ادامه این مقاله که در ماهنامه فرهنگ امروز به چاپ رسیده، گفته است که از طرف دیگر چشمانداز فعالیت علمی و آیندهای که با یک کارخوب در پایاننامه برای این افراد وجود دارد چندان روشن نیست و در میان مقایسهای که از یک کار خوب و پایاننامه با کیفیت میبیند با گرفتاریهایی شغلی که در پیش دارد، کار کردن روی پایاننامه خردمندانه به نظر نمیرسد در چنین شرایطی دانشجویانی که با ما مصاحبه میکردند ضمن برشمردن دلایل برونسپای اغلب کارهای خود را توجیه میکردند؛ یکی از این توجیهات عدم علاقه به موضوعی است که کار میکنند یا سختگیری است که استاد میتواند روی کار داشته باشد است.
«به دلیل مشکلاتم وقتش را نداشتم؛ از یک طرف کارمند بودم، از یک طرف زن و بچه داشتم، خانواده داشتم و وقت آن چنانی نداشتم که دنبال کارهایی که مربوط به پایاننامهام هست، بروم یا تایپش کنم؛ الان کار اداری آموزشی دارم، در آموزش کار میکنم، خب دانشجویانی به من مراجعه میکنند، الان شما آمدید با من صحبت میکنید، دانشجو بیاید مجبورم جواب دانشجو را بدهم؛ پس من نمیتوانستم به طور کامل وقتم را بگذارم برای این کار؛ از یک طرف هم خانواده داشتم و آن مشکلات خاص خودش را داشت باید میرفتیم خانه بچه مشکل داشت، خانمم مشکل داشت، یا خریدی، کاری داشتیم؛ برای همین وقت آنچنانی نداشتیم که بخواهم دنبال کار پروژه یا این چیزها باشم، من مجبور شدم که بدهم بیرون» (کد 26)
در کنار شاغل بودن اگر مسئله تأهل هم قرار بگیرد، وضعیت بغرنجتر میشود برای فردی که هم در موقعیت شغلی درگیر است و هم ازدواج کرده است و تعهداتی برای زندگی دارد هویت دانشجویی جایگاه چندانی ندارد.
در اینجا شغل و تأهل به عنوان فاکتورهای مهم زندگی پیش از ورود به دانشگاه برای فرد وضعیت او را تعیین میکنند و دانشگاه چنان قدرتی در دادن هویتی متفاوت بدانها ندارد؛ تأهل مردان و زنان دو سنخ متفاوت است اگر زن متأهل دانشجو باشد کارهای خانه نیز بدان افزوده میشود و در نتیجه فرد فرصت بسیار کمتری برای خروج از تعهدات جاری زندگی دارد؛ جالب اینجاست که همان چیزی که باعث آمدن فرد (مثلا زن خانهدار) به دلیل کسالت و تکراری شدن زندگی به محیط دانشگاه میشود، همان دلیل صرفا فرد را در محیط دانشگاه نگاه میدارد و البته مانع عمیق شدن فرد در فضای علمی میشود.
خانهداری زنان دانشجو
در ادامه نمونههایی از مشکلات زنان خانهدار دانشجو آمده است.
در این گفتوگوها پی میبریم که برخلاف مردان زنان بیشتر درگیر مثلث کار در اداره، کار در خانه و درس خواندن در دانشگاه و نگهداری فرزند میشوند؛ «من برای اینکه وقت کافی نداشتم، هم بچه کوچک داشتم و هم خانهدار بودم، درسهای ترم آخر هم سنگینی خودش را داشت و واقعا وقت نمیکردم؛ بعضی از دوستانم به من پیشنهاد دادند که از بیرون بگیرید، من اولش مخالفت کردم ولی بعد دیدم به علت کمبود وقت باید این کار را بکنم.» (کد 21)
در واقع در چنین شرایطی جا برای هویت دانشجویی تنگتر هم میشود؛ در کنار هویت شاغل بودن که هویتی رسمی و اداری است و هویت همسر بودن، وقتی پای هویت مادر بودن و البته پدر بودن به وسط میآید جا هر چه بیشتر برای دانشجو ماندن تنگ میشود؛ زنان عمدتا هویت مادر بودن خود را در برابر سایر هویتها در مصاحبههایی که ما داشتهایم ترجیح دادهاند؛ در چنین شرایطی است که عاطفه دانشجوی فوقلیسانس روانشناسی در دانشگاه پیام نور است و مادر بودن را انتخاب میکند.
«آن زمان بچههای من خیلی کوچک بودند، من این قدر حس میکردم باید مادر باشم حس نمیکردم تا به فکر پروپوزال و این مسئلهها باشم.»(کد 38)
دلیل چهارم: کیفیت ارتباط استاد راهنما
دسته چهارم عوامل به استاد راهنما و مشاور و کیفیت ارتباط با دانشجو برمیگردد به این معنا استاد راهنما و شیوه ارتباط با دانشجو خود یکی از دلایلی است که دانشجویان برای واگذاری پایاننامههایشان عنوان کردهاند؛ استاد راهنما از چند بعد میتواند خود عامل برونسپاری دانشجویان شود؛ اول، مشغله زیاد استاد و عدم راهنمایی لازم به دانشجو.
در اینجا دانشجو به دلیل اینکه استاد را به هر دلیل در دسترس خود نمیبیند خود را به پایاننامهنویسی میسپارد تا کار خود را به سرعت و دقت بیشتری انجام دهد؛ گاهی اوقات به نظر میرسد دلیلی که این دانشجویان برای وقت نگذاشتن استادان عنوان میکنند به شکل دیگری خود را نشان میدهد؛ در برخی مواقع استاد به دلیل سختگیریهایی که روی پایاننامه اعمال میکند دانشجو برای فرار از این دشواریها راه چاره را در این میبیند که کار را به دست فرد دیگری بسپارد.
دوم، ناتوانی و ضعف علمی استاد موجب شده است که دانشجو احساس کند که نمیتواند چیزی از استاد یاد بگیرد به نظر میرسد اگر دلیل اول این بود که استادان وقت کافی برای راهنمایی نمیگذاشتند، دلیل دیگری که دانشجو در ارتباط با استاد مطرح میکند این است که برخی استادان سواد کافی در این حوزه مورد بحث هم نداشتهاند و حاضر نبودند خود را به روز نگاه دارند.
دلیل پنجم: بیاهمیت جلوه کردن پایاننامه
دسته پنجم دلایل به نگرشی برمیگردد که دانشجو اساسا نسبت به پایاننامه دارد که در مجموع به بیاهمیت فرض کردن پایاننامه منجر میشود از این منظر، مجموعهای از عوامل به هم پیوسته که میتوان آن را به شکل زنجیرهای فهم کرد، وجود دارد؛ فضای مبهم و ترس از یک امر ناشناخته همیشه میتواند یکی از توجیهاتی باشد که دانشجویانی که برونسپاری میکند ارائه کنند؛ اغلب این دانشجویان هیچ شناختی از چیستی پایاننامه ندارند.
معمولا واحدهای درسی در دانشگاه چنان کاربردی معطوف به نوشتن پایاننامه نیستند، شاید همین امر وجود واحدهایی کاربردیتر را در کنار دروس روش تحقیق برای نوشتن پایاننامه ضروری نشان دهد؛ در چنین شرایطی پایاننامه «یک فضای فوقالعاده ناشناخته» و «شبیه یک غول» شکستناپذیر است، همین فضای مبهم برای برخی از دانشجویان توجیه برونسپاری را ممکن میکند.
میدانیم که همیشه دلایل دیگری و از جمله زنجیره شغل، تأهل و فرزند نقش دارند اما شاید اگر بتوان تصور از پایاننامه را به عنوان نوعی تمرین عملی و مفید در میان دانشجویان تصحیح کرد و دروسی را برای مهارت آموزی نوشتن پایاننامه قرار داد، روند برونسپاری را کمی کندتر کرد.
اگر بخواهیم تصورات شکل گرفته حول پایاننامه را ترسیم کنیم، میتوانیم مؤلفههای زیرا را به شکل متمایز از هم بیان کنیم.
1) ابهام معنایی و ناشناختگی پدیده پایاننامه قرار دارد؛ برای اینکه بفهمیم پایاننامه چیست، باید وقت بگذاریم و این مستلزم صرف زمان است؛ بخش قابل توجهی از ابهامی که در پایاننامه است ناشی از عدم آموزش در دوره تحصیلی است؛ برخی فکر میکنند وقتی واحد پایاننامه را أخذ میکنند این درس به کل برای آنها جدید به نظر میرسد و شناختی از آن ندارند.
2) پایاننامه پدیدهای کسلکننده و غیرجذاب است؛ دانشجو به دلیل اینکه درک درستی از پایاننامه ندارد آن را پدیدهای ملالآور میداند، ولی ترجیح میدهد چندین واحد درس بگذراند اما واحدی به نام پایاننامه نداشته باشد.
3) پایاننامه پدیدهای به کل بیفایده و بیارزش است و به معنای اتلاف وقت است؛ میتوان اینگونه گفت که تصور از پایاننامه مانع بزرگی در مواجهه با آن است؛ برخی تصور میکنند پایاننامه واحدی اضافی و صرفا اتلاف وقت است و اساسا کاری است که برای گرفتن مدرک باید انجام شود.
4) پایاننامه پدیدهای غیرکاربردی است؛ وقتی پایاننامه امری بیارزش میشود کاربردی هم نمیتوان بر آن متصور شد.
5) پایاننامه منبع درآمد استادان است و برای دانشگاه ارزش اقتصادی دارد؛ در نظر گرفتن پایاننامه به عنوان منبع مالی برای استاد یکی از کلیشههایی است که در دانشگاه رایج است و این امر خود عامل ایجاد تصور منفیتر در باب پایاننامه خواهد بود.
دلیل ششم: انگیزه دانشجویان
دسته ششم، این دسته دلایل به انگیزه دانشجویان برمیگردد؛ دانشجویان معتقدند که در دانشگاه صاحب انگیزهای نمیشوند و به آنها هم امیدی برای آینده کاری داده نمیشود؛ پدیده بیانگیزه شدن ممکن است نیاز به تحلیل روانشناسان داشته باشد اما زمینههای اجتماعی این بیانگیزگی نیز قابل توجه است.
ما در اینجا قرار نیست ریشههای این بیانگیزگی را بکاویم، بلکه صرفا آن را به عنوان عاملی جهت نگاه به پایاننامه و سایر وظایف دانشگاهی دانشجویان ذکر کردهایم؛ در نقلقول اول پی میبریم که دانشگاه و کیفیت اداره آن یکی از دلایل بیانگیزگی است مثلا پولی شدن دانشگاه یک نمونه قابل ذکر توسط دانشگاه است و نمونه دیگر برای بیانگیزگی فاصله میان تصورات که پیش از ورود به دانشگاه داریم و سپس این واقعیت است که این دسته از دانشجویان معتقدند که چیزی از دانشگاه یاد نگرفتهاند.
آنچه در برابر این بیانگیزگی رخ میدهد مقوله کار است وقتی دانشجو به کار میاندیشد، سودمندی و فایده را در کار میبینید و درس خواندن و پاس کردن را پدیدهای بیخاصیت و غیرمفید فرض میکند.
دلیل هفتم: معقول بودن برونسپاری
دسته هفتم معقول بودن برونسپای است. مجموعه دلایل و انگیزههایی که برای برونسپاری بیان شد، دانشجو را به عقلانی بودن برونسپاری میرساند؛ از یک منظر پای کنشی عقلانی در میان است به خصوص برای فردی که موقعیت کاری و زندگی خانوادگیاش او را در تنگنا قرار میدهد، برونسپاری باید نوعی استراتژی برای برون رفت از مشکلات زندگی شخصی دیده شود.
تقابل کار و درس خواندن به عنوان یکی از دوگانههای فهم دانشجویان جدید ذکر کردم، در اینجا نیز به کار ما میآید؛ در نقلقولی که ذیل کد 41 در سطور پایین ذکر میشود این عبارت میآید که محیط کار چیزهای بیشتری برای یادگیری برای ما دارد تا دانشگاه.
آیا همه اینها نشان دهنده افول موقعیت دانشگاه به عنوان منبع یادگیری است یا صرفا تفاوت دیدگاهی است که دانشجو شاغل در برابر دانشجویان جوان بیکار دارند؟ شاید این تلقی از دانشگاه و محیط کار نیاز به تحقیقات بیشتری در آتی داشته باشد تا فهم دقیقتری از آن برای ما به دست دهد.
«من برای سال اول ارشدم، آمدم مشغول به کار شدم، یعنی ترم دوم تمام شده بود؛ بعد هم که وارد کار شدم خب دیگر غرق کار میشود آدم، میفهمد که کار خیلی مفیدتر از دانشگاه برایت بوده، خیلی چیزهای بیشتری یاد میگیری در کار، بعد احساس میکنی اصلا وقتت را برای کار بگذاری خیلی بیشتر ارزش دارد تا مثلا دانشگاه بگذاری، حالا امیرکبیر بود.
ولی به هر حال در ارشد، ارشد یا لیسانس هم خیلی فرق دارد، واحدهایی که در لیسانس میگذرانید خیلی بیشتر به کارتان میآید تا ارشد؛ به هر حال چون بعد از ارشد هم باید بیایید کار کنید، یکی، دو سال جلوتر بیفتید خیلی جلوتر است؛ بعدش هم حالا فکرش را بکنید نهایتا 2 تومان، 3 تومان، 4 تومان میدهد بیرون پایاننامهاش را انجام میدهند؛ چون خودتان هم که دوباره انجام بدهید، نهایتش این است که یک مقاله میخواهید بدهید دیگر.
باز هم مدل را میتوانید بدهید دیگری انجام بدهد، مقالهاش را خودتان بدهید؛ یعنی میگویم خیلی عقب نمیافتید؛ مثلا حالا من اپن سیس را یاد نگرفتم چه میشود مثلا؟ شاید من خیلی بازاریتر به این مسئله نگاه کردم، شاید احساس کردم تو کار باشم، تو کار پیشرف کنم شاید خیلی بیشتر به نفعم است تا دو تا حقوقم را بدهم پایاننامه برایم انجام بدهند» (کد 41).
نتیجهگیری
ما در این مقاله تلاش کردیم از دریچه چشم دانشجویانی که برونسپاری میکنند یا کارهای علمی خود را خریداری میکنند به موضوع نگاه کنیم؛ سعی کنیم بفهمیم که آنها چه توجیهاتی برای کار خود دارند.
نشان دادیم که برونسپاری پایاننامه توسط دانشجویان دلایل متعددی دارد که تنها بخشی از آن به خود دانشجو برمیگردد؛ عواملی چون ناتوانی و ضعف دانشجو یا بیانگیزگی او بر خود دانشجو تاکید دارد اما عواملی که مربوط به دانشگاه یا استادان راهنما میشود هم قابل توجه است.
این امر نشان میدهد که بروز یک پدیده اجتماعی تک علّی نیست و باید نقش استاد راهنما، دانشگاه، سیاستهای آموزش عالی را در کنار فعلی که این دانشجویان متخلف انجام میدهند همراه با هم دیده شود.