انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری پر حادثه و پرماجرا به پایان رسید و امروز باید از همه حواشی آن درس گرفت، ملکوتیان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، ضمن آسیبشناسی فضای حاکم بر انتخابات دوازدهم بر جای خالی اتاقهای فکر در میان اصولگرایان تأکید دارد.
به گزارش عطنا، گفتوگوی مصطفی ملکوتیان با روزنامه صبحنو که 8 خرداد به چاپ رسیده است، به شرح زیر است:
*مهمترین اشتباه جریان اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
به نظر میرسد اگر آقای دکتر قالیباف کنار نمیرفت این احتمال که انتخابات به دور دوم برود و آنگاه شرایط جدیدی ظهور میکرد که در این شرایط ممکن بود که اصولگرایان پیروز بشوند اما این مهمترین اشتباه نبود در واقع اصولگرایان میتوانستند خیلی زودتر برای رقابت آماده شوند و در صورتی که برنامههایی مدون و زمان دار برای اداره امور در حل مسائل و مشکلات کشور در زمینههای مختلف فرهنگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آماده کرده بودند میتوانستند موفق تر در صحنه حاضر شوند آنچه آنها بیان کردند بیشتر رویکرد بود و کمتر برنامههای اجرایی در آن وجود داشت البته این رویکردها امکان اجرایی خیلی خوبی داشت منتهی شاید به دلیل کمبود زمان و سرعت عمل برنامههای اجرایی آن خیلی آماده نشده بود و البته بیان رویکرد لازم است ولی کافی نیست. به طور کلی باید اشاره کنم دولت مستقر به هر حال امکاناتی را در اختیار دارد که همیشه میتواند سریعاً راه حلهای رقبا را اجرایی کند و در نتیجه تأثیربخشی برنامههای پیشنهادی آنها را در آینده و در صورت کسب پیروزی اجرا خواهند کرد، کاهش بدهد.
*آیا اصولگرایی به پایان خود رسیده است ؟
اصولگرایی هیچ وقت به پایان نمیرسد؛ یعنی توجه به اصول بنیادین اعتقادی و سیاسی شرط لازم برای ساختن جامعه ایدهآل است. اصولگرایی در ذات خود اصلاحطلب نیز هست یعنی خواهان وصل انحرافها و مشکلات در اندیشه و عمل سیاسی دولتمردان وگروه های سیاسی درتودهها ست ازطرف دیگر حیطه اصلاحطلبان در پست ریاست جمهوری نه دائم است و نه قبلاً همیشه بوده و نه همیشه خواهد بود و نه همه ساختار قدرت در کشور است و ریاست جمهوری تنها بخشی از ساخت قدرت نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
*اصولگرایان چه بازنگری باید در خود صورت دهند و به کدام سمت بروند؟
اصولگرایی از نیروهای ارزشی و با ایمان برخوردار است اصولگرایان زمینه خوبی برای استحکام پیوندها و وحدت اثربخش دارند محور شعارهای آنها را عدالتطلبی حول محور ولایت مطلقه فقیه تشکیل میدهد که منتج از اصول مبنایی اندیشه اسلامی است ، آنچه مورد نیاز است تشکیل و تداوم مراکز وحدت بخش عملی است.
بحث بازنگری در نیروها و در شعارها لازم نیست بلکه آنچه که لازم است این است که در واقع اصولگرایان رقبای خودشان رو از یک طرف در واقع مبتنی بر همان آرمانها و شعارها و با همان نیروهای مخلصی که در اختیار دارند با برنامه حرکت کنند و در زمینههای مختلف برنامههای آماده داشته باشند چیزی مثل دولت در سایه یعنی نه اینکه دولت در سایه جنبه عملی نداشته باشد ولی هر لحظه آمادگی باید داشته باشد که در واقع بر مبناها و اصول اسلامی در شرایطی که امکان دست یابی به قدرت برایشان وجود داشته باشد به قدرت برسد و به اجرای اصول بپردازد ولی ایرادی به بازنگری به آن معنی ندارد.
الگوی رقیب چقدر قابل استفاده در جریان اصولگرایی است؟
یکی دیگر از نکات مثبت در الگوی رقیب داشتن اتاق فکر در مواقع لزوم است یعنی مواقعی مثل زمان انتخابات البته برخی از روشهای آنها مانند شعارهای ناسیونالیستی که گاهی داده میشود با ماهیت اصولگرایی در تعارض است. اصلاحطلبان مجموعه غیر منسجمی از نیروها هستند که اندیشه واحدی ندارند و بیشتر در برابر رقیب با یکدیگر متحد می شوند بنابراین اتحاد آنها نه دائمی و نه اصولی است و میتواند در مواقع شکست از رقیب به فروپاشی گروه بیانجامد .
در کل اتحاد در دو مدل ایجاد میشود یکی اتحاد در اثر اصول و اعتقادات است که این مدل بسیار ماندگارتر است و کمتر دچار فروپاشی خواهد شد و اگر که سایر شرایط با آن همراه شود می تواند خیلی موفقتر عمل کند ولی اتحادی که امروزه در بین اصلاحطلبان وجود دارد به دلیل پراکندگی نیروهایی است که در مجموعه اصلاحطلبان قرار میگیرند که البته نیروهای خیلی مخلص و خوب هم در داخل آنها زیاد است ولی نکتهای که وجود دارد این است که یکسری از نیروها گرایشهای ناسیونالیستی و گرایشات گاهی لیبرالی ازخودشان بروز میدهند وقتی که این همه تفاوت بین نیروهای تشکیل دهنده یک جناح باشد معلوم نیست که بتوانند خیلی تداوم داشته باشند به دلیل اینکه قدرت رقیب بالا است با همدیگر متحد میشوند و در زمانهای خاصی اعلام وجود میکنند ولی چون اتحاد آنها مبتنی بر یکسری اعتقادات مشترک نیست از یک نقص بنیادی رنج میبرند در حالی که اگر مبنای اتحاد اعتقادات با اصول مشترک باشد میتواند موفق تر عمل کند و ماندگارتر باشد.
*جبهه اصولگرایی در ارتباط با مردم چه بازنگری باید داشته باشد؟
در رابطه با مردم آنچه که مهم است کسب اعتماد عمومی است چون اعتماد یک سرمایه بزرگ اجتماعی است اما نباید در این راستا اصول ارزشی را رها کرد یعنی هدف وسیله را توجیح نمیکند . یک روش خوب پاسخگویی به شبهات و مسائل روزمره است نباید اجازه داد که یک مسئله که درابتدا کوچک بوده اهمیت پیدا کند و بزرگ و غیرقابل حل شود. روش دیگر ترسیم چهره مثبت توانا و عالمانه از خود در ذهن مردم است این چهره هم ازطریق عمل بر اساس ارزشهای عالی و هم بر اساس عملکرد و سابقه خوب ایجاد میشود. داشتن یک برنامه مدون هم در ایجاد تصویر مطلوب مؤثر است برنامههای منظم از پیش نوشته شده در شرایط امروز شبکههای اجتماعی و رسانهها در اختیار همگان قرار دارد و استفاده بهینه از آنها در ترویج و نشر افکار در برنامه توصیه میشود .
در انتها باید گفت در رابطه با آمد و رفت گروههای سیاسی در صحنه سیاسی کشور بایستی کلیتر بحث کرد خیلی شرایط مانند مسائل بین المللی در این بحثها مؤثر هستند و بنابراین خود اینکه از شرایط چگونه هنرمندانه استفاده شود میتواند یک عامل باشد بنابراین یک اصل اساسی بایستی بر مبنای اصول عالی ارزشی اقدام شود، بایستی در مقابل شبهاتی که ایجاد میشود بی تفاوت نبود و به آنها پاسخ داد بعد چهره مثبت و عالمانهای در ذهن مردم ایجاد شود . داشتن سابقه خوب هم بسیار مهم است و همه اینها مواردی هستند که بر آینده تأثیر میگذارد یعنی نمیشود در رابطه با بحث انتخابات صحبت کرد بالاخره تحقیقات جامع و عمیق میطلبد بایستی تحولاتی که اتفاق میافتد یک نردبانی برای پیشرفت هم تبدیل کنیم.