۱۸ خرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۱۵
کد خبر: ۸۸۴۱۵
kashi (8)

نظام سیاسی اینک موجودیت خود را وامدار وجود نیرومند این مای جمعی است. این مای جمعی به خودی خود سرشتی ایدئولوژیک ندارد. به خودی خود نه اسلامی است نه ایرانی است نه غربی، نه مدرن است نه سنتی. با این همه اسلام و ایرانیت و سنتی بودن و مدرن بودن، هر یک ذخائر و سرمایه‌هایی برای تقویت این مای جمعی دارند. از یک قطره این سرمایه‌ها هم نباید به سادگی گذشت.


عطنا؛ هنوز بیست و چهار ساعت از عملیات تروریستی در تهران نمی‌گذرد. هرگونه تحلیل در باره چند و چون، دلایل و پیامدهای این حادثه زود هنگام است. هیچ کس به درستی نمی‌داند آنچه روی داده، تا چه حد تداوم خواهد یافت و تا چه اندازه عمق و گستره خواهد داشت. با این همه، طی همین چند ساعت محدود سه صدا شنیده شد. هر یک از این سه صدا، مبتنی بر تحلیلی از عمق و گستره این رویدادهاست.
صدای اول، صدای کسانی است که اصولاً تلاش می‌کنند این رویداد را کم اهمیت جلوه دهند. رئیس مجلس نخستین کسی بود که با سبک خواندن این حادثه، آن را تخفیف داد. بنابر این صدا، اتفاق مهمی نیافتاده است. بنابر این هیچ کس نگران نباشد. همه چیز به روال سابق تداوم خواهد یافت. قابل درک است که نظام سیاسی با توجه به ابعاد گسترده روانی که این حادثه بر می‌انگیزد، و پیامدهای ناشی از آن، چنین واکنشی از خود نشان دهد. برای کنترل اوضاع و پیامدهای محتمل آن، باید آن را کم ارزش نشان داد.
صدای دوم، به نجواهایی مربوط می‌شود که از میان حامیان دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب شنیده می‌شود. این نجواها در صدد تسویه حساب‌های جناحی عمل می‌کنند. نجواهای اصولگرایانه تلاش کردند این حوادث را نشانه‌ای بر کذب مدعیات حسن روحانی قلمداد کنند. او گفته بود در جهت کاهش تنش و جنگ عمل کرده و در صورت رای نیاوردن کشور دچار بحران و جنگ خواهد شد. حال بوی نگران کننده بحران و جنگ در شرایطی به مشام می‌رسد که او خود بر مصدر نشسته است. نجواهایی نیز از طرف مخالفین و شاید برخی از اصلاح طلبان به گوش رسید مبنی براینکه این رخدادها نمایشی است. آنها از خطر یک کودتا توسط جناح شکست خورده در انتخابات اظهار نگرانی کردند.
صدای سوم اگرچه خفیف است اما در متن جامعه قابل شنیدن است. در میان مردم در تاکسی و اتوبوس. از چهره به شدت امنیتی شده شهر. از این واقعیت که مردم با اطمینان قبلی به مترو و میادین و مراکز مهم شهری نمی‌نگرند. ترسی البته کم دامنه میان مردم جریان دارد. مردم می‌ترسند نکند ماجرا تداوم پیدا کند. این ترس، در بطن خود، احساسی عمومی و جمعی نهفته دارد. احساسی که دولت و نیروهای امنیتی و جناح‌های مختلف سیاسی، و موافق و مخالف را در وضع تازه‌ای قرار می‌دهد. در بطن این صدا، توجهی تازه وجود دارد. توجه به آنچه هست و نیست ما در آن نهفته است. به شرط وجود آن است که ما هستیم و قادریم با هم موافقت یا مخالفت کنیم. توجه به آنچه نه من است نه تو، کلیت و تمامیت ماست.
روزهای آینده نشان خواهد داد که کدام صدا، بر صداهای دیگر غلبه خواهد کرد. نگارنده امیدوار است این اولین حادثه آخرین نیز باشد. آنگاه با اطمینان می‌توان گفت حادثه‌ای جزئی و کم اهمیت و سبک و نمایشی بوده است. در آن صورت باید منتظر فراموشی سریع آن باشیم. به سرعت امواج نگران کننده فعلی فروخواهد نشست و همه دوباره به مسائل متعارف و پیشین بازخواهند گشت.
اگر یکی دو بار دیگر این حوادث تکرار شود، اما چندان تداوم پیدا نکند، احتمال غلبه صدای دوم بیشتر خواهد شد. آنگاه هر یک از دو جناح تلاش می‌کنند از فرصت ایجاد شده برای تسویه با دیگری استفاده کنند.
اگر دامنه حوادث بیش از این‌ها باشد، نوبت به صدای سوم می‌رسد.
امید که بسترهای عینی برای غلبه صدای سوم فراهم نشود. اما این مانع از آن نیست که به این صدا، در همین شرایط توجه نکنیم. به گمانم این صدا همان صدای مبارکی است که دهه‌هاست تضعیف شده است. احتمال اندک گسترش خشونت و تروریسم، به طور جدی، تمامیت هستی ما را نشانه می‌رود. ما در پرتو این نگرانی، قادر می‌شویم به تمامیت خود توجه کنیم. درک کلیتی که ما همه در پرتو آن هستیم و قادریم با هم رقابت و ستیز کنیم، امکان مهمی است و نباید از نظر دور داشته شود.
درک این تمامیت، با آنچه رسانه‌های رسمی تحت عنوان صفوف همبسته مردم تبلیغ می‌کنند تفاوتی بنیادین دارد. صفوف همبسته و وحدت یافته مردم، آنچنان که در تبلیغات رسمی گفته می‌شود، فی الواقع تثبیت نمایندگی تام نظام سیاسی است. صفوف همبسته مردم، گرداگرد تصمیمات و جسم نظام سیاسی شکل گرفته است. نظام سیاسی تجلی تام و تمام اراده عمومی است. صدای او صدای مردم است و مردم خود هیچ صدا و کلامی ندارند. در این روایت، مردم همه در یک دیگ جوشیده‌اند، و تمایز و تشخصی ندارند. اگر هم صدا و سخن و چهره‌ متفاوتی دیده می‌شود، از سنخ خس و خاشاک است.
در مقابل این الگو از تمامیت، یک روایت معکوس هم وجود دارد. این روایت را رسانه های معارض با نظام جمهوری اسلامی تبلیغ می‌کنند. در این روایت معکوس، مردم یکصدا و یک سخن، با نظام سیاسی مخالفند. جمهوری اسلامی به هیچ رو نماینده مردم نیست. اگر هم هست و استقرار دارد، تنها با واسطه زور و خشونت قابل توضیح است.


این دو روایت اگرچه معارض یکدیگرند، اما در یک نکته مشترک‌اند: یک ما وجود دارد یکی آن را در این سو، دیگری در آن سو می‌بیند.
اما در بطن نگرانی مردم روایتی دیگر از تمامیت ما شکل گرفته است. در این روایت، ما یک ضرورت است که همه نگران هستند مبادا وجود نداشته باشد. همه در حال ارزیابی وجود و قوت و ضعف آن هستند. همه می‌دانند اگر آن ما به طور قوی وجود داشته باشد، هیچ خطر تهدید کننده‌ای وجود ندارد. اما اگر نباشد یا ضعیف باشد، همه چیز می‌تواند در نتیجه حوادث کوچک فروبریزد. میل جمعی برای وجود نیرومند یک مای قدرتمند در بطن حیات جمعی ما، یک فرصت استثنایی است. در میدان این چشمداشت جمعی ما، همه باید آماده بازسازی خود و موقعیت خود باشند.
نظام سیاسی اینک موجودیت خود را وامدار وجود نیرومند این مای جمعی است. این مای جمعی به خودی خود سرشتی ایدئولوژیک ندارد. به خودی خود نه اسلامی است نه ایرانی است نه غربی، نه مدرن است نه سنتی. با این همه اسلام و ایرانیت و سنتی بودن و مدرن بودن، هر یک ذخائر و سرمایه‌هایی برای تقویت این مای جمعی دارند. از یک قطره این سرمایه‌ها هم نباید به سادگی گذشت. این مای جمعی تنها به شرط گشودگی بر همه صداها امکان پذیر خواهد شد. نظام سیاسی در چنین وضعیتی در جستجوی آن نخواهد بود که خود را در کانون و مردم را در حاشیه و مطیع خود بیابد، بلکه تلاش دارد چتری برای موجودیت همه تفاوت‌ها بیانگارد.
طبیعی است که در بستر این گشودگی، مردم نیز در وضع تازه‌ای قرار خواهند گرفت. خود را نه در تقابل با سایر گروه‌های اجتماعی، و نه در تقابل با نظام سیاسی خواهند فهمید. به میدان مشترکی می‌نگرند و هر یک سهم خود را در احداث وضع تازه جستجو خواهد کرد.
می فهمم که رمانتیک و خیالاتی به مساله می‌نگرم. اما واقع است که هر یک از سه صدا، بر واقعی انگاشتن یک الگوی خیالی استوار است. الگوی نخست بر این خیال که هیچ اتفاق تازه‌ای نیافتاده است. در حالیکه در و دیوار می‌گویند که افتاده است. صدای دوم بر این خیال که فرصت تازه‌ای برای هجوم با رقیب داخلی پیدا کرده است. اما به نظر می‌رسد که فضای بین المللی و منطقه‌ای پیچیده‌تر از این سنخ خیالات است. البته صدای سوم هم بر این خیال که خویش جمعی از دست رفته بازیابی می‌شود. اگرچه کمتر نشانه‌ای در اظهارات مسئولان نظام و فضاهای تبلیغاتی شنیده می‌شود.
هر کس دلخوش به یک الگوی خیالین است و من هم دلخوشی خود را بیان کردم اگرچه آرزو می‌کنم روند حوادث به سمتی برود که با صداهای اول و دوم همسوتر باشد.
معمولاً مسئولان سیاسی کشورهای دیگر، از فرصت رویدادهایی اینچنین استفاده می‌کنند تا این صدای سوم را به منزله سرمایه‌ای برای هستی مشترک تولید و تقویت کنند. حادثه حتی اگر کوچک هم باشد، آن را بزرگ می‌کنند تا امکانی برای جوشیدن سرمایه کلیت و تمامیت ما فراهم شود. متاسفانه هیچ کس به این امکان در این فضای ملتهب جمعی توجه ندارد.


محمدجواد غلامرضاکاشی، استاد علوم سیاسی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار