۲۶ فروردين ۱۳۹۶ ۱۲:۱۹
کد خبر: ۷۸۴۶۷
lebas

نیاز به گفتن نیست که یکی از مهمترین مسائلی که می تواند دامنگیر اقتصاد یک کشور شود و گلوی آن را بفشارد، فقر است. فقر از دیرباز وجود داشته است اما با گذشت زمان نه تنها چاره‌ای برای ان اندیشیده نشد، بلکه روز به روز به روند آن نیز افزوده شده است که ایران نیز گرفتار این مشکل است. اما چند وقتی است که علی‌رغم کم کاری نهادهای دولتی و مردم‌نهاد برای کاهش این پدیده اقتصادی-اجتماعی، با ایجاد یک طرح فرهنگی، دیوارهای مهربانی از دل فرهنگ مردم سر بر آورد و توانست به خوبی جای خود را در بین آنها باز کند.


به گزارش عطنا، در زیر گزارشی را در مورد فقر و دیوارهای مهربانی، به قلم مسعود خدادادی می‌خوانیم که در روزنامه خراسان به چاپ رسیده است.


"عمو!؟ عینکتو بده. میای عوض کنیم عینکامونو؟" عینکش پلاستیکی بود. دختر بچه ای  تقریبا 9 ساله. عینک پلاستیکی می‌فروخت. "لباسای بچه گانه برای عید. حراج کردم‌ها. حرااااج." صدای مرد بی حوصله میانسال نشسته روی جعبه چوبی بود که بساطش را تبلیغ می‌کرد. "مامان از این عینکا می‌گیری برام؟ بگیر دیگه." پسر بچه ای چسبیده به مادری عصبانی. "به به چه دختر قشنگی. قیمت عینکت چنده؟ یه دونه میدی به من؟" زنی جوان با لباس مرتب.


چند روز مانده به نوروز؛ روی نیمکتی در یکی از خیابآنهای پایتخت نشسته بودم. دختر بچه‌ای کنارم نشست و با دستان کوچکش عینکم را از روی چشمانم برداشت. به شوخی گفتم: "بدون عینک نمی‌تونم جایی برم‌ها." گفت: "لباستو که نخواستم، چقد خسیسی! مثه دیوارا." گفتم: "دیوار؟" گفت: "همون دیوارای مهربونی که لباس کهنه روش آویزون می‌کردن دیگه." صدای بلندشده و لحنِ حالا معترض دستفروش، چشمم را به سمت بساطش برد: "خانما آقایون برای بچه تون لباس بخرین!"


پسر بچه کشان کشان و مادرش دوان دوان رد شدند. "صد بار گفتم جنسای اینا کثیفه. عینک از مغازه نزدیک خونه  برات می‌خرم." زن جوان تلفن همراهش زنگ خورد و فراموش کرد که برای چه ایستاده است."آخ آخ ببخشید دیر شد. الان می‌رسم دیگه. نزدیکم". سرم را که برگرداندم دخترک آن طرف خیابان بود. عینکم را روی نیمکت گذاشته بود. آخرین جمله‌اش چه بود؟ به من گفت مثل دیوارم! یادش بخیر. دیوار مهربانی. لباسی بر دیوار نمانده است. همه را برده‌اند. رخت‌آویزها را هم برده‌اند. دیوارها اما؛ هستند هنوز. دیوارها همه جا هستند. همه جای شهر پر از دیوار است. دیوارهای خسیس. مثل فقر.




 فقر یک دیوار خسیس است که همه جا هست. چرا فقر همه جا هست؟ چرا فقر همیشه هست؟ اصلا این پرسش‌ها پاسخ دارند؟ مثل زمانی که این شعار دیوار مهربانی را دیدم "نیاز داری بردار، نیاز نداری بذار"، کمی‌گیج شده‌ام. از چه کسی باید پرسید که آن دیوار مهربانِ لطیف و ظریف برای فقر چه کار کرد؟ دیوار مهربانی که نمی‌توانست فقر را ریشه‌کن کند؛ تنها کاری که از آن دیوار بر می‌آمد این بود که فقط لباس رویش آویزان کنند. 



دیوارِ ساختاری


"برای روشن کردن جایگاه و نقش سازمان‌های حمایتی مردم‌نهاد و مشخصا در اینجا پدیده دیوار مهربانی؛ در مواجهه با مسئله فقر، ابتدا باید به دو پرسش چیستی و چرایی فقر پاسخ دهیم. تعریف سطحی و تک‌بعدی فقر تنها متوجه جنبه مادی آن است، یعنی فقر درآمدی که میزان مشخصی از درآمد را مد نظر قرار می‌دهد. اما تعاریف امروزی، فقر را پدیده‌ای چند بعدی می‌دانند که به قابلیت‌ها و فرصت‌های افراد برای رسیدن به اهدافشان اشاره دارد و ابعاد و حوزه‌های مختلفی از جمله آموزش، بهداشت و... را شامل می‌شود.


درباره چرایی فقر نیز به طور اجمالی می‌توان به دو گونه تبیین، اشاره کرد. تبیین‌های فردنگر که فقر را متوجه خود افراد، استعدادها، توانایی‌ها، هوش و تلاش آنها می‌داند. به این معنی که افراد را مقصر اصلی فقیر بودن‌شان می‌داند. اما در مقابل، تبیین‌های ساختاری، ساختارهای کلان جامعه را علل فقر موجود می‌داند. برای نمونه می‌توان به نظام بازار کار و نحوه توزیع فرصت‌های شغلی اشاره کرد. یعنی هنگامی‌که فرصت‌های شغلی برابر برای همه افراد جامعه موجود نباشد، ما با یک مانع ساختاری روبرو هستیم.


یک نظام بهداشت و درمان ناکارآمد نیز به واسطه نبود برنامه‌ریزی صحیح برای بیماری‌های پر هزینه، می‌تواند به عنوان یک مانع ساختاری  افراد جامعه را در چرخه فقر گرفتار کند. در مجموع به نظر می‌آید که تبیین‌های ساختاری در توضیح علل فقر موجه ترند و از آنجایی که سمن‌ها و به خصوص در اینجا دیوار مهربانی در حال حاضر آن چنان که باید نقشی در تغییر ساختارهای ایجاد کننده فقر ندارند، نمی‌توان آنها را چیزی فراتر از مُسَکن برای احساسات جریحه‌دار شده متولیان‌شان دانست." آویز اول؛ یعنی آغاز گفت و گو با دکتر علی اکبر تاج مزینانی، رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی از این قرار بود. توضیح اینکه مُسَکن احساسات جریحه‌دار شده یعنی چه و اینکه چرا دکتر تاج مزینانی سمن‌ها را در تغییر ساختار‌ها ناموفق می‌داند، در آویزهای بعدی مطرح می‌شود.


 تب دیواری


 "کار از اول اشتباه بود. این گونه رفتارها، سوءاستفاده از احساسات افراد خیر است که بیشتر شبیه یک تب فرهنگی است. حمایت از محرومان باید با حفظ آبرو و عزت نفس آنها همراه باشد. اکثر افرادی که به این دیوارها مراجعه می‌کنند، گدای حرفه‌ای هستند چراکه نیازمندان واقعی جامعه هرگز به خود اجازه نمی‌دهند که عزت نفس خود را زیرپا گذاشته و به این دیوارها مراجعه کنند.


مستعمل بودن پوشاک قرار داده شده بر این دیوارها که نوعی اهانت به نیازمندان واقعی است، خود عزت نفس آنها را لگد مال می‌کند. یکی دیگر از دلایل فروکش کردن تب دیوار مهربانی، مشخص نبودن مخاطبان آن بود یعنی مرز نامشخص میان نیازمند واقعی و گدای حرفه ای که البته باید برای حل مشکلات هر دو گروه، راهکار‌های اصولی و اساسی در پیش گرفت. باید سازمان‌های مردم نهاد با برنامه‌ریزی دقیق به سمت حل مشکلات پیش روند." آویز دوم؛ گفت و گو با حسین قاسمی‌متولی مجموعه خیریه شمس الشموس.


 مُسَکن دیواری



 " تحلیل رفتارهایی مانند دیوار مهربانی را می‌توان در ارتباط با مفهوم رفاه نیز در نظر گرفت. در معنای کلی، در تعریف رفاه به دو سطح آن باید توجه کرد. سطح عینی رفاه که با مسائلی ملموس مانند درآمد، بهداشت، مسکن، آموزش و... ارتباط دارد و دیگری سطح ذهنی رفاه که درک افراد از وضعیت دیگران را مورد توجه قرار می‌دهد.


می‌توان گفت دیوار مهربانی واکنشی است در قبال فقدان رفاه ذهنی طبقه‌ای خاص در جامعه یعنی لایه‌های بالایی طبقه متوسط. طبقه‌ای که از نظر معیشتی در وضعیت مطلوبی قرار دارند و جنبه‌هایی از رفاه عینی مانند اشتغال، مسکن و... را دارا می‌باشند، هنگامی‌که در خیابان‌ها با چهره فقیر شهر روبرو می‌شوند، احساس رفاه ذهنی یعنی آرامش ذهنی نسبت به وضعیت اقتصادی سایر ساکنان شهر را از دست می‌دهند.


 در نتیجه برای کسب آرامش، واکنش‌هایی مانند پویش دیوار مهربانی را از خود بروز می‌دهند. البته چنین حرکت‌هایی جدای از تسکین موقتی و تقویت احساس نوع دوستی می‌تواند همبستگی اجتماعی را افزایش دهد." آویز سوم؛ آغاز گفت‌وگو با دکتر علی اصغر سعیدی مدیر گروه برنامه ریزی اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران این گونه بود.


دو طرف دیوار


"  نه مخالف حضور دولتم و نه موافق آن. سمن‌ها نباید تنها به کمک‌های دولتی چشم داشته باشند. حتی می‌توانند با یک برنامه مناسب به دولت کمک کنند. به عنوان نمونه، مجموعه ما با راه‌اندازی پویش جمع‌آوری در بطری هم به سازمان‌های پسماند دولتی در کاهش هزینه‌هایشان کمک کرد وهم به افراد محروم.


کاملا روشن است که برای انجام این گونه حرکت‌ها همبستگی و همکاری میان مردم با یکدیگر و میان مردم با مسئولان مورد نیاز است. در صورتی که افراد جامعه به سودمندی حضور در سمن‌ها برای محرومان پی ببرند، به مشارکت اجتماعی ترغیب خواهند شد. به عبارتی دیگر باید چگونگی فرایند یاری‌رسانی به فقرا برای افراد مشارکت‌کننده کاملا روشن شود." آویز چهارم؛ پرهام جعفری یکی از متولیان مجموعه خیریه زامیاران.


دیوارِ مطالبه‌گری


"مادامی‌که پویش‌هایی این چنینی، سازمان‌یافته نباشد و حمایت نهاد‌های دولتی شامل آنها نشود، نه تنها کمکی به فقرا نمی‌کند بلکه باعث نهادینه شدن فقر در افراد محروم و گرفتاری بیش از پیش آنها در چرخه فقر خواهند شد چراکه آنها را به کمک‌های موقتی وغیر مولد وابسته می‌کند. در مقابل، اقدامات سازمان‌یافته که به توانمندسازی و افزایش توان خودیاری افراد محروم از طریق مهارت‌آموزی به آنها منجر می‌شود، می‌تواند به رفع دائمی ‌فقر و خروج محرومان از چرخه فقر یاری رساند.


به عنوان نمونه صرف هزینه برای آموزش مهارت شغلی به محرومان، یقینا از کمک‌های موقتی برای تهیه لباس کهنه موثرتر خواهد بود." نکته‌ای که در ادامه دکتر تاج مزینانی به این سخنان دکتر سعیدی اضافه می‌کند هم قابل تامل است و هم به نوعی می‌تواند پاسخی باشد برای پرسش موجود در آویز اول یعنی چرایی ناکارآمدی سمن‌ها در تغییر ساختارها: " یکی از ظرفیت‌های مغفول مانده  سمن‌ها این است که آنها می‌توانند علاوه بر آموزش مهارت، مطالبه‌گری را نیز به افراد محروم بیاموزند.


 این امر از طریق آگاه‌سازی افراد محروم به حقوق‌شان صورت می‌گیرد." آویز پنجم با این نکته به پایان می‌رسد که به نظر می‌رسد یکی از راه‌هایی که می‌توان از طریق آن به تغییر در ساختارهای ایجاد کننده فقر امید داشت، همین آگاهی افراد محروم ازحقوق خود و پیرو آن مطالبه این حقوق از نهادهای دولتی است. چگونگی نقش دولت در آویزهای بعدی مطرح می‌شود.


دیوار؛چو تخته پاره بر موج


"حیف شد. نه، حمایت نشد. رها شد. مثل موجی بود که باید هدایت می‌شد. چوب لای چرخ زیاد بود. با وجود اینکه شاید تعداد زیادی از مردم ما از لحاظ مادی وضعیت خوبی ندارند اما آن اوایل خیلی خوب دیوارمان پر می‌شد. ما حتی برای اینکه دیوار در زمستان قابل استفاده باشد، سقفی روی آن کشیدیم که بعد از چند وقت شهرداری به جای اینکه از ما حمایت کند آن را برداشت. سقفی که هیچ مانعی در پیاده رو ایجاد نمی‌کرد. فرایند طولانی و بازدارنده اخذ مجوز هم قصه ای است برای خودش.


کسانی هم که می‌گویند چرا به جای دادن ماهی، ماهی‌گیری را به فقرا یاد نمی‌دهید به دنبال بهانه ای هستند که به فقرا کمک نکنند. اولا بعضی افراد هستند که اساسا شرایط مهارت‌آموزی و توان اشتغال ندارند. مانند پیرمرد یا پیرزنی نیازمند که هیچ راهی برای درآمد ندارد. اینها را نمی‌شود رها کرد. دوما وقتی که تعداد زیادی از جوانان تحصیل کرده و آموزش دیده ما همچنان بیکار هستند، چگونه توقع دارید که یک فرد محروم بتواند جذب بازار کار شود." آویز ششم؛ حسین شریفی یکی از اعضای بنیاد حمایت از فرشتگان آسمانی.


سقوط از دیوارِ طبقه بالا



"در گذشته این خانواده یا گروه خویشاوندی بود که مسئولیت حمایت اجتماعی از اعضای خود را بر عهده داشت به این صورت که با ایجاد اشتغال برای اعضای خانواده از ورود آنها به چرخه فقر درآمدی جلوگیری می‌کرد. اما به تدریج دولت در حوزه‌های حمایتی ورود پیدا کرد و مسئولیت تامین اشتغال، بهداشت، مسکن و... را برای  اعضای جامعه بر عهده گرفت. در بدو انقلاب اسلامی‌ ایران، سیاست‌هایی که با شعار حمایت از مستضعفان اتخاذ شد بر همین نکته تاکید داشت.


 ورود دولت‌ها به حوزه‌های حمایتی و رفاهی واکنش‌های مختلفی را در پی داشت. در نگاه کلی، برخی مدعی اند دولت‌ها باعث اضمحلال نهادهای حمایتی عمومی ‌شده اند و عده ای نیز ورود دولت را همزمان ومصادف با اضمحلال نهادهای مذکور می‌دانند. امروزه هر دو نهاد یعنی نهاد مردمی‌ و نهاد دولتی و تعامل میان آنها از اهمیت بسزایی در برخورد با مسئله فقر برخوردار است. به این معنی که دولت باید در امر نظارت و سازماندهی سازمان‌های مردم نهاد حضور داشته باشد."


 از این گفته‌های دکتر سعیدی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، چنین بر می‌آید که دولت و ملت هر دو در برخورد با مسئله فقر مسئولند. اما دکتر تاج مزینانی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی نگران چگونگی ورود دولت به این زمینه‌هاست به طوری که معتقد است: " دولت‌ها در برنامه‌ریزی برای مواجهه با مسئله فقر، باید تمام دهک‌های درآمدی را مورد توجه قرار دهند. باید توجه داشت که فقر تنها در گروه‌ها و طبقات پایین اجتماعی وجود ندارد.


از آنجایی که فقر پدیده‌ای سیال است و آستانه متغیری دارد، یک سیاست دولتی نامناسب می‌تواند تعداد زیادی از افراد را دچار فقر کند. به عنوان نمونه اتخاذ یک سیاست بهداشتی نامناسب، می‌تواند هزینه‌های زیادی را به افراد جامعه تحمیل کند که همین هزینه‌های درمانی زیاد باعث می‌شود افراد به زیر خط فقر سقوط کنند.


این موضوع را می‌توان در آمارهایی که پیش از طرح تحول سلامت موجود بود یافت به طوری که سالانه نزدیک به 700 هزار نفر به خاطر هزینه‌های کمرشکن سلامت زیر خط فقر قرار می‌گرفتند. علاوه بر سیاست‌های نادرست، برخی مخاطرات طبیعی مانند زلزله می‌تواند سبب سقوط دهک‌های بالای درآمدی به دهک‌های پایین درآمدی شود. در نتیجه هرگونه سیاست‌گذاری و مداخله دولتی باید جوانب این چنینی مسئله فقر را در نظر داشته باشد." آویز هفتم. پایان گفت‌وگو با دو استاد دانشگاه.


 دیوارِ آخر



 " عمو؟! اینو ببین. این کلاهو دوستم پارسال از روی دیوار برداشته بود. ببین چقد قشنگه. حالا عینکتو میدی؟" دختر عینک فروش از آن طرف خیابان برگشته بود. دیگر صدایی از مرد دستفروش به گوش نمی‌رسید. سیگارِ نا امیدی دود می‌کرد. پسر بچه و مادرش هم به چشم نمی‌آمدند. گَرد فراموشی آن زن شیک پوش هم روی سنگفرش خیابان پاشیده بود. من مانده بودم و عینک وکلاه و دخترک. مثل دیوار خشکم زد.


کلاه را پس دادم و گره در ابرو دور شدم. گمان کردم دخترک هم خشکش زد. اما هنوز چند گامی ‌نرفته بودم که دوباره صدای دخترک را شنیدم ولی این بار از فاصله دور و کمی‌ضعیف تر: "عمو!؟ عینکتو بده. میای عوض کنیم عینکامونو؟ " مرد جوانی که روی نیمکت نشسته بود خشکش زده بود. لباسی بر دیوار نمانده است. همه را برده اند. رخت‌آویزها را هم برده‌اند. دیوارها اما؛ هستند هنوز. مثل فقر.


اگر نظرات علمای دانشگاهی با همان شکل خشک و اتو کشیده و نظرات عاملین خیریه ای با همان طبع دل نازک در این گزارش "آویزان" شدند، هدفم این نبود که نظراتشان را بی اهمیت جلوه دهم، فقط می‌خواستم این پرسش را مطرح کنم که چقدر این نظرها اهمیت دارند؟ چقدر می‌توانند جلوی فقر را بگیرند؟ شاید به اندازه همان لباس‌هایی که از آن دیوارها با آن شعار گیج‌کننده: "نیاز نداری بذار، نیاز داری بردار" آویزان بودند، موثر باشند. در طول تهیه و نگارش این گزارش چند نفر به زیر خط فقر سقوط کردند؟ چند نفر از بی نانی جان دادند؟ یا چند نفر اختلاس کردند و چند نفر زمین‌ها را خوردند؟ می‌خواهم بگویم آیا فرصت برای نجات هست هنوز؟


نویسنده : مسعود خدادادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
هنر و فرهنگ5
سبزترین گوشه دانشگاه
عشق به گل و گیاه در اتاق زهرا کمیجانی

سبزترین گوشه دانشگاه

عشق به گل و گیاه در امورمالی دانشگاه علامه طباطبایی، داستان زهرا کمیجانی و اتاقی پر از سبزی و طراوت، در قاب امروز دوربین خبرنگار عطنا قرار گرفت.
پر بازدیدها
آخرین اخبار