۰۳ دی ۱۳۹۳ ۱۳:۵۸
کد خبر: ۷۶۹


شما به‌عنوان فردی که در دانشگاهی تحصیل کرده که برای خیلی از پشت‌کنکوری‌ها یک آرزو به حساب می‌آید و همین‌طور به‌عنوان کسی که توانسته‌اید در یکی از دانشگاه‌های خارجی برای ادامه امر تحصیل پذیرفته شوید، چه عواملی را بر رواج پدیده مدرک‌گرایی موثر می‌دانید؟ اگر قرار باشد عوامل موثر بر پدیده مدرک‌گرایی در کشور ما بررسی شود، یکی از آنها اهمیت و اصرار خانواده‌ها به این مسأله است. به‌طور عامیانه هم که بخواهم بگویم، خیلی‌ها به «مدرک‌گرایی» به‌عنوان اهرمی برای پیش‌بردن امر ازدواج خود نگاه می‌کنند؛ این‌که وقتی خانواده طرف مقابل از ویژگی‌های او پرسید، فوراً سر خود را بالا بگیرند و در غیاب دیگر ویژگی‌های مثبت بگویند ما کارشناسی فلان رشته را داریم. البته دلایل دیگری مثل تأثیر رسانه‌ها بر رواج این پدیده را نیز نمی‌توان منکر شد؛ مثلا صدا و سیمایی که در فیلم‌های تلویزیونی و سریال‌های خود سعی می‌کند از لقب «دکتر» و «مهندس» برای عنوان قهرمان قصه خود نام ببرد و آنها را شخصیت‌هایی منطقی و همه‌چیز دان نشان دهد. اما نکته مهم آن‌جاست که این مدرک‌ها تا چه میزان باعث کسب مهارت در انسان‌ها می‌شود و در اصطلاح «مهارت‌آموزی» کجای این مدرک‌گرایی‌ها قرار دارد؟!

به گزارش عطنا ، تا چه‌حد می‌توان درس‌های ارایه‌شده در دانشگاه‌ها و کیفیت فضای آموزشی را در این زمینه دخیل دانست؟

نحوه ارایه درس‌های دانشگاهی در رشته‌های مختلف نشان‌دهنده همین مسأله است؛ این درس‌ها در بسیاری موارد در جهت مهارت‌آموزی دانشجویان تدوین نشده و آنها را تنها مدرک‌گرا بارمی‌آورد. قطعا کیفیت محیط آموزشی هم از موارد دیگر است؛ با رشد چشمگیر فضای آموزشی که تنها مسأله کمیت را مدنظر قرار داده می‌توان به این نکته پی برد. ما در ایران دانشگاه‌های بسیاری تأسیس کرده‌ایم و تنها به آمار دانشجویان و سرانه فضای آموزشی افزوده‌ایم؛ در صورتی که هیچ‌وقت به کیفیت آنها توجهی نکرده‌ایم.

خودتان چقدر با شرایط تحصیلی دانشجویان در داخل کشور در ارتباط هستید؟ از آنها خبری دارید؟

هروقت که با دوستان دانشجوی خودم در داخل ایران صحبت می‌کنم، متوجه می‌شوم که دیگر کسی علاقه‌مند به انجام یک کار شگرف و خارق‌العاده نیست و همه آنها تنها به این مسأله عادت کرده‌اند که با اخذ یک مدرک، 4 یا 8‌سال دانشگاه خود را بگذرانند و مدرک دریافتی خود را در اصطلاح قاب کنند و به‌دیوار اتاق خانه خود بچسبانند. خیلی‌ها را هم می‌شناسم که اصلا سر کار خود می‌روند و به استخدام رسمی یک سازمان درآمده‌اند و تنها برای کسب حقوق و مزایای بیشتر دنبال ادامه‌تحصیل آمده‌اند؛ به این ترتیب حضور این افراد در دانشگاه‌ها هیچ ارتباطی با علم‌پژوهی پیدا نمی‌کند و زمینه را برای رواج پدیده مدرک‌گرایی آماده‌تر می‌کند. من بارها با تصاویر و متن‌هایی روبه‌رو شده‌ام که خیابان انقلاب تهران را نشان می‌داد که با بروشور‌ها و اعلامیه‌های مختلف فروش پایان‌نامه تزیین شده بود. اینها همه نشان‌دهنده آمار تکان‌دهنده فروش پایان‌نامه است. حال با این وضع چطور می‌توان به مدرک‌های گرفته شده از دانشگاه‌ها امیدوار بود؟

 آیا می‌توان این پدیده را مختص کشور ما دانست؟ کشور‌های دیگر هم با پدیده مدرک‌گرایی روبه‌رو هستند؟

ادامه‌تحصیل در خارج از کشور تجربیات تلخ و شیرین بسیاری دارد. فرد دور از خانه زندگی می‌کند و تمام تلاش خود را بر آن می‌دارد که بتواند با شرایط حاکم بر کشور جدید مطابقت پیدا کند. البته کشور‌های دیگری هم با این پدیده روبه‌رو هستند که می‌توان اغلب آنها را جزو کشور‌های درحال‌توسعه به‌شمار آورد. موردی که باید در پاسخ به این سوال به آن اشاره کرد، این است که در کشور‌هایی مثل استرالیا، فرد متناسب با مدرکی که به‌دست می‌آورد می‌تواند جذب بازار کار شود.

از نظر شما روش پذیرش در دانشگاه‌های ایران، یعنی همان آزمون سراسری که با عنوان «کنکور» از آن یاد می‌شود، تا چه حد توانسته در راستای جذب نیرو‌های موثر و با مهارت و استعداد عمل کند؟

اصلاً همین روش برگزاری و انجام کنکور سراسری در ایران نشانه‌ای از عدم توجه به خلاقیت‌ها و استعداد‌های فرد است. حسابش را بکنید، فرد با استعداد و متفکری که ممکن است بنا به هر دلیلی در آن روز تمرکز خود را از دست بدهد و کنکور خود را خراب کند و نتواند در دانشگاه و رشته‌ای که شایسته اوست تحصیل کند؛ این مسأله واقعیت انکارنشدنی کنکور در ایران است. با روش‌های تستی مهارت‌های فرد به حاشیه رانده می‌شود و آنها نمی‌توانند آن‌طور که شایسته است، عمل کنند.

واقعیت آن است که در دانشگاه‌های ما خبر خاصی نیست؛  بنابراین مدارک بیشتر و حتی تنوع در آنها اصلا نشان از جامعه نخبه و دانشگاهی خارق‌العاده ما نیست.

این پدیده- مدرک‌گرایی- تنها مختص دانشجویان است؟ به‌نظر شما در دیگر اعضای جامعه دانشگاهی با چنین پدیده یا نظیر چنین پدیده‌ای روبه‌رو هستیم؟

شاید بتوان به‌طور دیگری این پدیده را بین استادان دانشگاه هم مشاهده کرد. در وضعیتی که استاد دانشگاه تنها به دنبال رتبه بهتر است و فقط سعی می‌کند به تعداد مقاله‌های«آی‌اس‌آی» خود بیفزاید؛ در این تصور، تنها تعداد مقاله‌ها می‌تواند برای او شأن لازم را ایجاد کند.

 چه راهکاری برای مبارزه با این پدیده، یعنی مدرک‌گرایی به ذهن شما می‌رسد؟

مردم عادت کرده‌اند که تنها برای به دست آوردن مدرک و بدون توجه به جنبه‌های مختلف مهارت، سراغ دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی بروند. بارها و بارها درمورد مدرک‌گرایی در ایران صحبت شده و مقاله نوشته شده است. ما هنوز به آن شکل که در مقطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد دچار شده‌ایم، در مقطع دکتری ظرفیت لازم را داریم. اگر دانشجویان و جامعه به این باور برسند که برای محک‌زدن میزان فهم و انسانیت دیگری به مدرک او توجهی نمی‌کنند، آن‌وقت می‌توان با پدیده مدرک‌گرایی به‌گونه حساب‌شده‌تری روبه‌رو شد.
پدیده مدرک‌گرایی در گفت‌وگو با یک دانشجوی ایرانی خارج از کشور

آنهایی که خود را «همه‌چیز دان» می‌دانند!

سفارت استرالیا برای ارایه ویزای تحصیلی به دانشجویان دست به تعریفی از دانشجوی واقعی زده است؛ تعریف سفارت به این شرح است: «یک دانشجوی واقعی، دانشجویی است که قصد دارد بازده آموزشی موفقی داشته باشد و دارای پیش‌‌زمینه‌های قوی زبانی، موقعیت اجتماعی مناسب و توان مالی نیز باشد تا شانس معقولی در رسیدن به این بازده آموزشی داشته باشد.» حال، جای این «بازده آموزشی موفق» در نگاه دانشجویان کشور ما به امر تحصیل کجاست؟ هر وقت که بحث «مدرک‌گرایی» پیش می‌آید، کارشناسان حوزه‌های مختلف، مثل جامعه‌شناسان دست به اظهارنظر می‌زنند. گروه دیگری هم که دراین‌باره صحبت‌هایی دارند خود«دانشجویان»‌اند.

به‌خصوص آنها که برای تحصیل در یک دانشگاه با رتبه خوب زحمات زیادی کشیده‌اند و وقتی که حالا می‌بینند بسیاری از افراد به‌راحتی به مدارک کارشناسی و کارشناسی‌ارشد می‌رسند، مقداری ناخشنود می‌شوند.

گفت‌وگوی حاضر، مختصری از پیام‌های رد و بدل شده ما با آقای مطلبی، دانشجوی دکتری هوافضا در دانشگاه بریزبِن استرالیا است. فردی که در مدت زندگی خود در ایران در دانشگاه صنعتی‌شریف تحصیل می‌کرده و حالا چند سالی می‌شود که برای ادامه‌تحصیل به کشور استرالیا رفته است.

نحوه ارایه درس‌های دانشگاهی در رشته‌های مختلف نشان‌دهنده همین مسأله است؛ این درس‌ها در بسیاری موارد در جهت مهارت‌آموزی دانشجویان تدوین نشده و آنها را تنها مدرک‌گرا بارمی‌آورد. قطعا کیفیت محیط آموزشی هم از موارد دیگر است؛ با رشد چشمگیر فضای آموزشی که تنها مسأله کمیت را مدنظر قرار داده می‌توان به این نکته پی‌برد. ما در ایران دانشگاه‌های بسیاری تأسیس کرده‌ایم و تنها به آمار دانشجویان و سرانه فضای آموزشی افزوده‌ایم؛ در صورتی که هیچ‌وقت به کیفیت آنها توجهی نکرده‌ایم.
آفت 20 سالۀ ایرانیان؛ «جنگ است، جنگ مدرک»

مردم عادت کرده‌اند که تنها برای به دست آوردن مدرک و بدون توجه به جنبه‌های مختلف مهارت، سراغ دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی بروند. بارها و بارها درمورد مدرک‌گرایی در ایران صحبت شده و مقاله نوشته شده است. ما هنوز به آن شکل که در مقطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد دچار شده‌ایم، در مقطع دکتری ظرفیت لازم را داریم. اگر دانشجویان و جامعه به این باور برسند که برای محک‌زدن میزان فهم و انسانیت دیگری به مدرک او توجهی نمی‌کنند، آن‌وقت می‌توان با پدیده مدرک‌گرایی به‌گونه حساب‌شده‌تری روبه‌رو شد.

 اگر درس نخوانم پس چه کار کنم!
مهدی تقوی  استاد دانشگاه

زمانی که من به‌شخصه مدرک دکترایم را اخذ کردم، سطح علمی و دانش سطوح تحصیلات تکمیلی بسیار بالا بود. من در آن زمان با ١٠٥تالیف و ترجمه مدرک دکترا گرفتم به‌طوری که مدرک آن‌زمان من معادل مدارک دکترای دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی بود. در آن دوره پذیرش دوره‌های ارشد و تکمیلی دانشگاه‌ها بسیار اندک و سخت بود که امروز هم بسیاری از دانشگاه‌های برتر کشور همین رویه را دارند و به اصطلاح «خامه بچه‌ها» یعنی آن دسته که بالاترین بار علمی پژوهشی را دارند برای تکمیل هیأت علمی دانشگاه خودشان جذب می‌کنند. دانشگاه‌های دولتی هنوز هم فیلترها و آزمون‌های سخت برای دوره‌های تکمیلی و دکترا دارند. مثلا دانشگاه علامه جمعا ١٠ نفر برای دکترا می‌گیرد که درواقع هیأت‌علمی آینده خودش را تأمین می‌کند. بحث دانشگاه‌های غیردولتی و دانشگاه آزاد جداست. این دانشگاه آن‌قدر وسیع و گسترده شده است که از یک طرف برای درآوردن هزینه‌های خود و از سوی دیگر جهت تکمیل کادر تدریس دوره‌های کاردانی و کارشناسی خودشان پذیرش ارشد و دکترا را افزایش داده است. یعنی از میان فارغ‌التحصیلان خود برای دوره دکترا پذیرش می‌گیرند تا بعد از اتمام درس‌شان عضو هیأت‌علمی شوند و در واحدهای شهرستان‌ها تدریس کنند. اگر این پذیرش‌ها نباشد، استاد دانشگاه را از کجا می‌خواهد بیاورد.

با این کار درحقیقت هم اشتغالزایی و هم نیازهای خود را برآورده می‌کنند. طرف دیگر ماجرا این است که در چند‌سال اخیر وضع اقتصادی کشور باعث گرایش جوانان به ادامه‌تحصیل شده است.

امروز کسی که لیسانس دارد به سختی می‌تواند کار پیدا کند، پس ترجیح می‌دهد ادامه‌تحصیل دهد تا شاید موقعیت‌های شغلی بهتری داشته باشد. چون اساسا سیستم استخدامی ادارات و سازمان‌ها هم مدرک‌گرا شده است. در دوران ما همه‌جا با دیپلم هم کارمند استخدام می‌کردند، اما استخدام‌های این دوره اکثرا کارشناسی‌ارشد را به‌عنوان تحصیلات پایه عنوان می‌کنند. جوانان هم وقتی می‌بینند با مدارک بالاتر فرصت‌های شغلی بیشتری دارند چرا به دنبال مدرک نروند؟ درحقیقت پاسخ بسیاری از کسانی که ادامه‌تحصیل می‌دهند نیز همین است، اگر درس نخوانم، پس چه کار کنم!

نکته دیگری که باید مدنظر قرار دهیم، جمعیت کشور است که بیش از ٢ برابر شده است. ‌سال ١٣٥٠ جمعیت ما ٣٥‌میلیون بود؛ الان این رقم به نزدیک ٨٠-٧٠‌میلیون رسیده است. من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم وضع دانشگاه‌ها و میزان پذیرش آنها را بررسی کنیم باید شرایط اقتصادی و اجتماعی این دوره را در نظر داشته باشیم. متاسفانه ما ٥-٤‌ سال گذشته به‌واسطه موضوعات اقتصادی مثل هدفمندی یارانه‌ها رشد منفی در اشتغال داشتیم و  نیروی تحصیلکرده بیکار به‌شدت افزایش پیدا کرد. همین عاملی برای گرایش به تحصیل محسوب می‌شود. درمورد محتوای علمی و دانشی هم باید گفت امروز اصطلاحا کمی آب قاطی این قضایا می‌شود. در دوره‌ای که ما از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدیم مثلا خود من که از بیرمنگام انگلستان دکترا گرفتم وقتی برگشتم دانشگاه‌ها کمبود نیرو داشتند و مرا سریع جذب کردند؛ اما امروز اگرچه مدرک کارشناسی‌ارشد و دکترا خیلی زیاد شده ولی این‌طور نیست که همه بتوانند استاد دانشگاه شوند. این دوره هم خوب‌ها یا همان «خامه»‌ها را می‌گیرند. بسیاری از دانشجویان خود من امروز استاد شده‌اند چه در دانشگاه‌های دولتی و چه آزاد، البته بچه‌هایی که جزو بهترین‌ها بودند واقعا تلاش کردند و درس خواندند.

البته قبول دارم که عده‌ای هم در این میان بی‌محتوا جلو آمده‌اند؛ اما در کل سطح علمی آموزشی کشور پایین نیامده است. همان‌طور که رشد دانش در غرب بسیار سرعت داشته و ما هم از منابع آنها استفاده می‌کنیم، کتاب می‌نویسیم و ترجمه می‌کنیم. در دوران دانشجویی ما به‌ندرت برای هر واحد درسی کتاب داشتیم و اغلب جزوه‌های زیراکس شده در اختیارمان بود. اکنون اما می‌توانیم برای هر درس دست‌کم ٥ کتاب و منبع معرفی کنیم. پس همین پیشرفت امکانات سطح علمی دانشگاه‌ها را افزایش داده است.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که نمی‌توان سطح سواد و دانش افرادی که وارد بازار کار می‌شوند را با سطح سواد و دانش دوره قبل مقایسه کرد. آن زمان یکی با نهم دبیرستان کارمند دولت می‌شد ولی قرار گرفتن در همین موقعیت امروز، مدرک فوق‌لیسانس نیاز دارد، پس مطمئنا سطح علمی افراد بالاتر رفته است. درحالی‌که این حجم عظیم مدرک‌گرایی در کشور شاید بیشتر به دلیل مسائل اقتصادی و اشتغال باشد ولی سطح سواد افراد هم به مراتب بالا رفته است؛ بالاخره کسی که وارد دوره تحصیلات تکمیلی می‌شود، مجبور است کتاب بخواند و تحقیق و پژوهش داشته باشد. پس این موضوع را نمی‌توان منفی دید. به نظر من با بالا رفتن سطح سواد جامعه، سطح شعور و آگاهی عمومی مردم هم بیشتر می‌شود و می‌تواند تاثیرات مثبتی در زندگی فردی و اجتماعی افراد داشته باشد.
منبع: روزنامه شهروند





ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار