گزارش یکی از هنرهای روزنامهنگاری است برای تشریح و تبیین ابعاد مختلف یک مسأله و تجزیه و تحلیل آن به شکل موضوعی. این تعریف دانشگاهی یا بهتر میتوان گفت یکی از تعاریف روزنامهنگاری در علم روزنامهنگاری است.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه شهروند، هیچکدام از فرمتهای روزنامهنگاری همچون خبر، مصاحبه، یادداشت و... به اندازه گزارش تعاریف و تفسیرهای متفاوتی ندارد. این تعریف در گزارش علاوه بر معایبی که دارد اما نشان میدهد چقدر این حوزه از روزنامهنگاری توان حمل اخبار، اطلاعات و تحلیلها را دارد و به نوعی میتوان ماحصل همه دیگر فرمتهای روزنامهنگاری را در گزارشنویسی دید.
یکی از بحثهای چالشی در گزارشنویسی مربوط به قضاوت نویسنده گزارش در متن خود است. بیشتر اوقات مشکل است که چگونه بنویسی، برای مثال زمان تعطیلشدن یک کارگاه، آیا بهتر است بیشتر در مورد کارگران بنویسی و از آنها حمایت کنی یا از صاحب کارگاه؟ درصورتی که صاحب کارگاه در این بین دچار خسارت هم شده باشد یا در مورد دیگر رویدادها، اولویت باید با چه کسی یا چه چیزی باشد؟ درحقیقت، روزنامهنگار نباید از هیچکدام حمایت و برای آنها تبلیغ کند.
به دنبال انتشار گزارشی در روزنامه شهروند با عنوان «زندگی در گور» که گزارشی از گورخوابهای نصیرآباد و حکایت زندگی ٥٠ زن، مرد و کودک است که شبها در گور میخوابند، هنرمندان کشور به واکنش نسبت به این گزارش پرداختند.
یکی از مهمترین این پیامها که واکنش رئیسجمهوری را نیز در پی داشت مربوط به اصغر فرهادی بود که در نامهای سرگشاده و تند خطاب به حسن روحانی؛ رئیسجمهوری نوشت و در آن از فقر حاکم بر زندگی بخش وسیعی از مردم کشور گلایه کرد. در کنار هنرمندان، مسئولان کشوری هم به واکنش نسبت به این گزارش پرداختند.
مهمترین این واکنشها، واکنش حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران بود که اظهار داشت چه کسی میتواند در جامعه ایران، ببيند عدهای از همنوعانش آسيب اجتماعی دیدهاند و به خاطر بیپناهی به قبر پناه بردهاند. محمدباقر قالیباف، شهردار تهران دیگر مسئولی بود که پس از انتشار این گزارش اظهار کرد: «گزارش دیروز درباره بیخانمانهایی که در گورستان اطراف شهریار میخوابند، آنقدر تلخ و گزنده بود که فکر و ذهن هر هموطنی را به خودش مشغول میکند. مردم ما حق دارند که مسئولان خود را در این زمینه بازخواست کنند و مسئولان باید شرمگین وجود چنین حقایقی باشند.
روزنامهنگاری با ورود رقبای جدی در دورههای مختلف ازجمله تلویزیون، رادیو و امروزه شبکههای اجتماعی خبررسان، همواره با نجواهایی همچون زمان مرگ روزنامهنگاری فرارسیده و دیگر کارکردی در دنیای امروز ندارد، روبهرو بوده است.
با وجود همه این نجواها اما روزنامهنگاری همواره زنده مانده و در بزنگاههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نقش خود را در جامعه ثابت کرده است. در کنار این موضوع اما نباید روزنامهنگاری و خانواده آن به تغییرات زمانه بیتوجه باشند.
روزی که کاظم معتمدنژاد، پدر علم ارتباطات ایران با راهاندازی نخستین خبرگزاریهای کشور خبر از تغییر وظیفه روزنامهها میداد و معتقد بود روزنامهنگاری در دنیای اینترنت باید به سمت روزنامهنگاری تحلیلی برود، برخیها شاید این پیشبینی را غیرعملی میدانستند.
در دنیای امروز و با گذشت دو دهه از این سخن اما در بزنگاههایی همچون گزارش روزنامه شهروند از زندگی گورخوابها نشان داده شد که روزنامهنگاری اگر به جایگاه خود واقف باشد، هنوز هم میتواند در میان رسانههای پرسرعت و رنگارنگ امروزی صدای صداهای خفهشده در بمباران اطلاعاتی شبکههای مجازی باشد.
محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده ارتباطات دانشکده علامهطباطبائی که نویسنده کتاب «چشم عقاب» درباره ژانر گزارشنویسی است و این حوزه جزو یکی از دروس تدریس شده توسط وی است با اشاره به وضع گزارشنویسی در ایران و خاطرنشان کردن اینکه گزارش پشتمیزی هیچوقت گزارش خوبی از آب درنمیآید، معتقد است: «یکی از آسیبهای اصلی گزارشنویسی امروز کشور، انحصار منابع رسمی و دولتی در گزارشهای خبری است و خبرنگار اغلب هر آنچه منابع رسمی میگویند منتشر میکند بدون اینکه صحت و سقم مطلب را جستوجو کند.
اکتفا به نقلقول از منابع رسمی و عدمجستوجوی میدانی گزارشگر، همچنین عدم مقایسه دادهها و اطلاعات یکی دیگر از آسیبهای اصلی این حوزه به شمار میآید. گزارش بیش از هر چیزی در گرو این جستوجوها و کندوکاوهاست که توسط گزارشگر باید صورت بگیرد. آسیب دوم نیز وضع اجتماعی و سیاسی است؛ خیلی وقتها این وضعیت، روزنامهنگار را از کندوکاو و جستوجوهای اضافه باز میدارد، اجازه این جستوجو یا انتشار نتایج آن را به دلایل مختلف نمیدهد.
آسیب سوم نیز این است که در سالهای اخیر بخشی از به اصطلاح رسانههای ما عملا نارسانه شدهاند، یعنی بیشتر از آنکه دنبال کشف حقیقت و آگاه کردن مخاطب از واقعیت باشند، دنبال جعل، ساختن و تحریف حقیقت هستند که در نگاه پستمدرنیستی جدید تحت عنوان وانمایی از آن یاد میشود که همان جعل واقعیت است.»
نویسنده کتاب «چشم عقاب» درخصوص دلایل کمشدن گزارشهای میدانی و به قول معروف غیرپشت میزی در فضای امروز مطبوعات کشور گفت: «این موضوع دو علت عمده دارد؛ بخشی از آن ضعف شاخصهای حرفهای و نداشتن نیروهای کارآمد حرفهای است که از پس این کار بربیایند و دوم بیثباتی رسانهها و مشکلات روزمره آنهاست که در این حوزهها هزینه و سرمایهگذاری نمیکنند، زیرا برخی از این گزارشها زمانبر و هزینهبر هستند.
البته موقعیت اجتماعی و سیاسی نیز در این میان دخیل است. در بسیاری از موارد کندوکاو در واقعیتهای اجتماعی نیازمند افشاگریها و بیان واقعیتهای تلخی است که گاهی به مذاق صاحبان قدرت و سیاست خوش نمیآید، در نتیجه روزنامهنگار را با خطر یا تهدید روبهرو میکند.
یکی از کارهایی که در کیهان بنیان آن را گذاشتم هویتبخشی و هویتسازی برای گزارشهای اجتماعی بود. بهعنوان مثال صفحه پنج روزنامه کیهان در سالهای پایانی دهه ٦٠ و نیمه نخست دهه ٧٠ سرشار از موضوعات و مضامین اجتماعی بود که بسیاری از مواقع با انتقادات گزنده و تندی همراه بودند اما از آنجایی که گزارشها مستند، تحقیقی و عینی بودند، آسیبپذیری روزنامهنگار و روزنامه کم بود، زیرا میتوانستیم آنچه را بهعنوان دستاورد تحقیق گزارش عرضه کردهایم، اثبات کنیم و معترضی هم نداشتیم.»
مهرداد خدیر، روزنامهنگار در واکنش به این گزارش نقش گزارشنویسی در دنیای امروز رسانهای را یادآور شد و گفت: «گزارش اخیر روزنامه «شهروند» با عنوان «زندگی در گور» که در تارنماهای خبری و تحلیلی بازنشر شد و در شبکههای اجتماعی نیزبازتاب گستردهای داشت، همچنان در کانون گفتوگو و تحلیل قرار دارد و واژه «گورخواب» را به فرهنگ واژگان و اصطلاحات افزوده و در کنار «کارتنخواب» قرار گرفته است.
این گفتار را نه از منظر سیاست که دلمشغولی اول این قلم است یا اجتماع که در رتبه بعدی قرار میگیرد که از نگاه رسانهای مینویسم. چه، گزارش «گورخوابی» یکی از نمونههای درخشان ژانر «گزارش» در رسانهها در سالهای اخیر است که در یک روزنامه کاغذی به چاپ رسیده و گواهی است بر اینکه اگر کار خوب ارایه شود مورد توجه قرار میگیرد.
«شهروند» روزنامهای بیدغدغه نیست اما با گزارشهای اجتماعی، روزنامهنگاری ایران را ارتقا بخشیده است. مردم روزنامه میخرند یا به سایت مراجعه میکنند تا انگ و رنگ نویسندگان و گزارشگران آن را احساس کنند و ببینند و طبعا هر که گزارش یا تحلیل یا یادداشت اختصاصی خود را داشته باشد، حرفهایتر است.»
وی در ادامه اظهار داشت: «گزارش گورخوابی کاری است از خانم مریم روستایی و جا دارد از سردبیر این روزنامه هم یاد شود؛ افشین امیرشاهی. روزنامهنگاری که پویایی و شور زندگی را در فصل جدید این روزنامه به تحریریه تزریق کرده و حالا «شهروند» روزنامهای است که نگاهها را در دکه یا روی سایت به خود جلب میکند.
اگر رسانهها میخواهند مورد توجه مردم باشند باید در متن واقعه و بطن جامعه حضور یابند. صرف نشستن پای کامپیوتر یا گشت زدن در دنیای مجازی ما را با حاق واقع آشنا نمیکند، زیرا گاه زندگی در یک گور جریان دارد، منتها زندگیای که له شده...»
امین حقره، مددکار اجتماعی نیز از نظرگاه مددکاری، این گزارش «شهروند» را اینگونه تحلیل میکند: «به یقین گزارش «مریم روستایی» از گورخوابهای نصیرآباد از بهترین و کیفیترین گزارشهای حوزه اجتماع در رسانههای نوشتاری ما، در سالهای اخیر است.
اینکه او توانسته گروه هدف را هم سخت درگیر سوژه کند و هم وادار به عکسالعملی در این وسعت، خود گواه درستی کار خبرنگار «شهروند» است. مهمتر از این اما نحوه ورود روستایی، به داستان و تشریح منطقی و صادقانه فاجعهای است که در نصیرآباد میگذرد.
روستایی، با تعهدی که بایسته این حرفه است، همه جوانب ماجرا را در این گزارش تلخ دیده است. وقایع را بیپیرایه و دروغ تصویر کرده و با حضور بیواسطه در متن واقعه، ابزار کافی را برای حضور ذهنی در میدان و ادراک صحیح عمق فاجعه در اختیار خواننده گذاشته است.»
وی در ادامه خاطرنشان کرد: «حالا اما مسأله اینجاست که عموم مخاطبان این گزارش، تحتتأثیر جَو انگار، باز هم اصلا توجهی حتی به آنچه در متن آمده نداشتهاند. فرقی نمیکند، توده مردم، حاکمیت یا طبقه الیت (فعالان اجتماعی، کنشگران رسانهای، هنرمندان و...) همه با هم، در حرکتی همگون و هماهنگ و البته باز، سطحی و غریزی!
بیخیال منشأ فاجعه، تنها به تقاضای رسیدگی به وضع اسکان و تأمین سرپناه از مسئولان برای گورخوابها بسنده کردهاند و البته که فیالفور انگار نتیجه هم گرفتهاند! آقایان تند آمدهاند و سوژهها را جمعوجور کردهاند و به گرمخانهای بردهاند و عکس یادگاری و گزارش صوتی و تصویری هم گرفتهاند که یعنی همه چیز دیگر گُل و بلبل است و خلاص.
همانطورکه مریم روستایی به درستی در گزارش خود آورد، عموم گورخوابهای نصیرآباد «معتاد»ند. به گواه ارشادات و خطابههای کثیر منتشره در این روزها، قطعی میگویم اکثر کسانی که در مورد داستان گورخوابها فتوا دادهاند اصلا نه «اعتیاد» را میشناسند، نه آسیبهای ویرانگرش را و نه معتاد را و نه دردها و مصایب بیاندازهاش را.»
این گزارش نشان داد عکاسان خبری، روزنامهنگاران میدانی و آنهایی که دوربینها و قلمشان را با آگاهی از اینکه رسالتی دارند، در دست میگیرند، هنوز میتوانند در دنیایی که هر روز هزاران عکس در آن منتشر و به اشتراک گذاشته میشود و دربارهاش حرف میزنند، تاثیرگذار باشند.