به گزارش عطنا و به نقل از روزنامه ایران، استاد فلسفه و رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه علامهطباطبایی در صفحه اندیشه این روزنامه نوشت؛
ماجرای برگزاری مسابقه فوتبال ایران و کره جنوبی در روز تاسوعا، میتواند ماجرایی آموزنده برای همه ایرانیان باشد. گاهی در زندگی روزمره، پدیدههایی رخ میدهد که به صحنههایی تمامنما برای «تماشای اندرونیات یک فرهنگ» تبدیل میشود. بازی فوتبال روز تاسوعا، اگر با مقدمات و حواشی و نتایج و تبعات آن دیده شود، میتواند پدیداری تماشایی و تأملبرانگیز برای ایرانیان و بویژه کسانی باشد که به رفتارهای تعارضآمیز فرهنگ ایرانی میاندیشند. برای تمرکز بر این ماجرا میتوان به طور خلاصه چنین پرسشی را مطرح کرد که «مشکل برگزاری مسابقه در روز تاسوعا چه بود؟ و برگزاری مسابقه در این روز چه چیزهایی را نشان داد؟»
قبل از بازی سخنان و نظراتی مشاجرهآمیز مطرح شد. این سخنان از سوی کسانی بود که بین فوتبال (و تبعات و لوازم آن) با تقیدات و اعتقادات سنتی مردم تعارض میدیدند. ماجرا تا آنجا بالا گرفت که پیشنهاد برگزارنشدن بازی به صورتی تهدیدآمیز داده شد. اما با وجود مخالفتها و تهدیدها بازی برگزار شد. هرکدام از این رفتارها، معانی و دلالتهایی دارد که در جای خود باید مورد تأمل قرار گیرد.
با این مقدمه، خوب است که به اساس تعارضی اشاره کنیم که «فوتبال در تاسوعا» نمودی از آن است. محرم زمان ظهور ریشهایترین شور و هیجان جمعی در فرهنگ ایرانی است. این شور و هیجان در تاریخ اسلام و ایران ریشه دارد،مهمترین نماد وحدت ایران شیعی است. عامل بقای این مراسم اعتقاد عمیق مردم به امام حسین(ع) و اهل بیت او است.
محرم هم کارکرد جمعی دارد و هم فردی. از سویی مهمترین نماد اسلام شیعی و پایه وحدت ایران معاصر است؛ و از سوی دیگر هر ایرانی با اندیشیدن به نحوه شهادت امام حسین(ع) و یارانش، سر و سری با عاشورا و محرم پیدا کرده است. ایرانیان قرنها است که با یادآوری ماجرای عاشورا، مهمترین بخشهای زندگی خود را معنا بخشیدهاند. زمان بروز استعدادهای این بخش از فرهنگ ایرانی، روزهای تاسوعا و عاشورا است.
اما این تمام ماجرای وضع کنونی فرهنگ ایرانی نیست. انسان امروز ایرانی «اندرونیاتی یکدست» مانند آبا و اجداد خود ندارد. مردم امروز ایران از سویی خود را وابسته به تاریخی دینی-اعتقادی مییابند و برآیند خواست جمعی آنها حفظ این تعلقات و نمادها است. اما از سوی دیگر، به عالَمی وابستهاند که لوازم و اقتضائات دیگری دارد. انسان ایرانی برای ادامه حیات بر متن عالم معاصر، باید تن به اقتضائات دیگری دهد. این عالم ریشه در تاریخ او ندارند. در این عالم آگاهی و شور و هیجانهایی شکل گرفته که ریشههایی دیگر دارد.
در شور و هیجان عاشورایی، انسانی حقطلب در مقابل انسانی باطل تصور میشود که با اعتقاد به حقایقی ثابت و جاودان، جان و هستی خود را میدهد. اما هیجانهای عالم معاصر که بالاترین صورت بروز جمعی آن در بازیهای فوتبال است، از سنخی دیگر است. بازی فوتبال از سنخ حق و باطل نیست. اصلاً فوتبال «ذاتیاتی» ندارد. اما همین امر بدون ذاتیات مهمل و سرگرمی! به مهمترین قالب بروز هیجان و ظهور احساسات ملی و قومی و گروهی تبدیل شده است.
کسانی که از بروز هیجانهای ناشی از بازی فوتبال نگران بودند، احتمالاً به صورتی ناخودآگاه، همین تعارض را احساس کردهاند. روز تاسوعا روز ابراز احساسات، برای شخصیت بزرگ شیعه، حضرت ابوالفضل(ع) است. آیا بازی فوتبال و ابراز شور و هیجان فوتبالی، با بروز شور و هیجانهای دیگر تعارض دارد؟ این پرسش مهمی است و ما را به تعارضات ریشهایتری سوق میدهد.
هیجانی که با ذکر مصیبتهای عاشورا به وجود میآید، ریشه در تاریخ و اعتقادات مردم دارد. در پس این تاریخ، اعتقاد به عالمی قرار دارد که همه امور آن به حقایق ثابت و خداوند جهان، بازمیگردند. اما در عالم معاصر پایه اندیشه و رفتار و مناسبات و نهادها و مقررات، بر اموری قراردادی و متکی بر «عقل جمعی خودبنیاد» است. علاقه و هیجان عاشورایی مبتنی بر اعتقادی سنتی به تعالیمی دینی و الهی است. اما علاقه و هیجان فوتبالی ریشهای دینی، اعتقادی ندارد. شاید نادرست نباشد اگر آن را هیجانی نهیلیستی بدانیم که محصول عالمی است که ارزشها در آن واژگون شده است. فوتبال در دنیای امروز هنجاری فراگیر با پشتوانه شدیدترین هیجانها است. اما همین هنجار پرهیجان که طبق میزانهای زندگی سنتی هیچ دلیل عقلی و منطقی ندارد، وارد زندگی ما هم شده و دیگر قابل حذف نیست.
فرهنگ کنونی ایران و مردم وابسته بدان، از سویی در ریشه و گذشته خود علاقه و احساسی عمیق به امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا دارند، ماجرایی که به نمادی برای بروز هیجانانگیزترین صحنههای زندگیشان بوده است. از سوی دیگر، فوتبال هم در زندگی این مردم به جزء و بخشی جداییناپذیر تبدیل شده است و هیجانآمیزترین صورتهای بروز علائق جمعی مردم در ورزشگاهها شکل میگیرد. روز تاسوعای 1395، ورزشگاه آزادی به صحنهای برای تماشای رفتار مردمی تبدیل شد که با دو گونه دلبستگی و شور و هیجان متعارض چه میکنند.
حضور در ورزشگاه آزادی در روز تاسوعا، میان چندین هزارنفر تماشاگر پرهیجان و البته چند میلیون نفر که با گیرندههای خود آن را تماشا میکنند، تجربهای کم نظیر است که واقعیتهایی از عالمی را که در آن زندگی میکنیم، آشکار میکند. جمعیتی شیفته فوتبال، برای تماشای پدیدهای که بر اساس اعتقادات سنتیشان از سنخ بازی و لهو و لعب و حداقل سرگرمی است، با تمام وجود تیم ملی خود را تشویق میکنند. کسی از اساس این علاقه و آنچه که بدان عشق میورزند، بر اساس دین و اعتقاد سنتی نمیپرسد. اما وقتی که در همین میدان، تشویق و ابراز هیجان فوتبالی در تعارض با اعتقادات سنتی قرار میگیرد، جمعیت در حد توان خود را کنترل میکند. با همین رفتار، جمع تعارضات آغاز میشود. پرچم ایران به عنوان نماد هویتبخش ملی، در کنار پرچم فیفا و پرچم تیم مقابل بالا میرود و مورد احترام قرار میگیرد. اما در کنار آنها پرچمهای عزاداری نیز بالا میروند و با هیجان و احساساتی متفاوت مورد تکریم قرار میگیرند. تیم ملی ایران که به وسیله مربی پرتغالی، به مثابه سرداری محبوب هدایت میشود، در تمام دقایق به صورتهای مختلف مورد تشویق قرار میگیرد. اما تعارضات دیگری در این تشویقها روی میکند. توپ چرمی که به گردش در میآید، با توجه به اینکه کدام سو رود، موجب ابراز احساسات مختلفی میشود. شعارهای پرهیجانی که در طول بازی بر زبانها رانده میشود، بسیار متفاوت و شگفتند. این شعارها نه بر اساس معانیشان که بر اساس دلالتهایی که در این میدان دارند، بر زبانها جاری میشوند. یکی از ائمه جمعه کشور گفته بود که اگر ایران گل زد، یاحسین بگویید. این پرسش میتواند تأملبرانگیز باشد که بین توپی که از خط دروازه میگذرد، با گفتن «یاحسین» چه رابطهای وجود دارد؟
برای درک تعارضات عمیقی که بسیاری از فرهنگهای معاصر بدان دچارند باید عمیقتر به پدیدار فوتبال بیندیشیم. گفته شد که فوتبال به معنایی که در تفکرات گذشته سراغ داریم «ذاتیاتی» ندارد. اما در زمان ما همین پدیدار اعتباری بیبنیان! به جزئی جداییناپذیر در زندگی همه مردم جهان تبدیل شده است. فوتبال تنها پدیدهای است که با وجود اهمیت آن در حوزه سیاست، میگوید که سیاست نباید در حوزه من وارد شود. میبینیم که دولتها با همه تنوع و تفاوتهایشان، به فوتبال اهمیت میدهند و به قواعد جهانی آن تن دادهاند؛ چنانکه ما هم تن دادهایم. برخی میگویند فوتبال به بهترین صورت، بنیان زندگی جمعی مردم امروز ساکن کره زمین را بازنمایی میکند.
ملتها با فوتبال احساس هویت میکنند و وارد رقابت با دیگران میشوند. با فوتبال یاد میگیرند که با تبعیت از قانون و مقررات فراگیر جهانی، زندگی کنند. با فوتبال، زندگی کردن در رقابت و در عین حال ارتباط مبتنی بر دوستی و مسالمت را تمرین میکنند. اما این پدیده فراگیر، با پارههایی دیگر از برخی فرهنگها در تعارض است. مردم در هنگام مواجهه با این تعارضات چه میکنند؟
نمیتوانیم نپذیریم که در دنیای معاصر، مردم و ملتها به زیستن با اجزا و عناصر ناساز خو گرفتهاند. زمان زیستن در عوالم یکدست به پایان رسیده است. مردم از کنار هم قرار دادن عناصر فکری-رفتاری متعارض حتی اگر رنج ببرند، پرهیز نمیکنند. زمان ما، زمان زیستن با تعارضات است. مردم زمان ما به اقتضای زیستن در عالم متکثر و متنوعی که محصول تاریخهای مختلف و متعارض است، با هم تلاقی پیدا کردهاند و درصدد جمع میان تعارضهای گذشته و حال خویشاند. باید بپذیریم که دیگر ملتی با فرهنگی ناب و یکپارچه که ریشه در تاریخ واحدی داشته باشد، وجود ندارد. اما سؤال مهمی که در این شرایط پرسیدنی است، میزان توان فرهنگها و ملتها برای جمع تعارضات و ایجاد تألیف و سنتز میان آنها است.
بازی فوتبال روز تاسوعا نشان داد که مردم ایران استعداد جمع و تألیف عناصر به ظاهر ناساز با یکدیگر را دارند. شاید در زمانهایی یک جزء از اجزای مقوم زندگیشان، بیش از بقیه اجزا نمود و بروز داشته باشد، اما در مجموع مسیر فرهنگ ایرانی بر منهج جمع و تألیف است. این ویژگی، میراثی گرانبها از تاریخ ایران است. تاریخ طولانی ایران، این فرهنگ را به فرهنگی مجرب برای فرار وی از تعارضات و کنار آمدن با واقعیات تبدیل کرده است.
فرهنگ ایرانی، فرهنگ جمع میان کهنه و نو، خود و دیگری، غم و شادی و حتی خوب و بد است. ناخودآگاه جمعی ایرانی، همواره در حال مزه مزه کردن و حتیالامکان جذب و هضم پدیدههای نو بوده است. کسانی که در صدد فهم و توصیف رفتار این فرهنگ و احیاناً تأثیرگذاری در آن هستند، بهتر است که اصل این رفتار و مرام را پاس دارند. بازی روز تاسوعا نمودی از مرام و منش تألیفگرای فرهنگ ایرانی بود. از سویی بر اساس قواعد بینالمللی و اصولی که قوام زندگی معاصر بر آن است، اجازه داده شد که شب عاشورا بازی حساس فوتبال برگزار شود؛ از سوی دیگر، شاهد بودیم که رفتار خلاف سنتها و شعائر دینی-اعتقادی شکل نگرفت. این پدیدار نشانه تمایل جمعی مردم به وفاق و رفتار معتدل و کوشش برای جمع «آیینها» با «واقعیات» پیشرو بود.
در سرزمین ایران امروز مردمی زندگی میکنند که با آبا و اجداد خود از نظر اندرونیات تفاوتهای بسیاری دارند. اجزا و عناصر متکثر زندگی این مردم، نشانه اندرونیات متنوع آنها است. اما رفتار آنها مثل گذشته، تمایل به پرهیز از چالش و جمع بین تعارضاتی دارد که در مسیر زندگی روی میدهند.