بدون تردید، محتوای مذهب تشیع همان اسلام است که بر پایه معرفت و عقل و اندیشه استوار است. اما، دریغا که ما این مذهب را به تدریج به صورتی درآوردهایم که جنبه آیینی آن بیشتر شده است.
به گزارش عطنا به نقل از مهر، متن زیر یادداشت یحیی یثربی، استاد بازنشسته فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی با موضوع «عاشورا» است که از نظر میگذرد؛
همه سرزمینها کربلا و همه روزها عاشوراست. عاشورا، یک جریان همیشگی در تاریخ زندگی بشر است. عاشورا، یعنی مبارزه با ظلم و ستم و تبعیض و تمامی عوامل و بنیادهایشان! عاشورا، یعنی حضور حق در میدان مبارزه با باطل. عاشورا، یعنی ایمان به حق و حقیقت و پاسداری از حریم آن. تا ستمی هست، تا تبعیض و محرومیتی هست، تا فریب جاه و مال در کار است، تا فقر با همه مشکلاتش در یک طرف و ثروت با تمامی لوازم و آثارش در طرف دیگر قرار دارد، تا اشک و حسرت سهم عدهای و عیش و لذت نصیب عدهای دیگر است، عاشورا هست و کربلا هست!
ما شیعیان که پرچمدار عاشورا هستیم، نخست باید خود را عاشورایی کنیم. عاشورایی باشیم، نه این که مراسم عاشورا برپا کنیم. برپا کردن مراسم از هرکسی برمی آید، اما عاشورایی شدن کار کسانی است که از آگاهی و پرهیز و شجاعت لازم برخوردار هستند. ضمن تسلیت به عزاداران عاشورای حسینی، چند نکته را در ارتباط با خطر انحراف و تحریف مسئله عاشورا، برای غفلت زدایی از عدهای یادآور میشوم:
امام حسین (ع) به عنوان یک سرمشق، برای مبارزه با باطل، در میدان مبارزه، به شهادت رسید. اما ما این شهادت را با تحریف برخاسته از تجلیل بی جا و احساس عشق و علاقه به امام حسین اینگونه تحریف کرده ایم که او با خواست خدا و راهنمایی جدش، رسول خدا(ص) خود را به کشتن داد تا وسیلهای باشد برای بخشش گناهان امت!
در حقیقت، چنین تحلیلی از عاشورا، همانند دیدگاه نادرست و تحریف شده مسیحیان است که میگویند همه انسانها با خطای آدم گناهکار شده و لعنت شدند! و یا این که حضرت عیسی(ع) به خاطر آن بر صلیب کشیده شد تا کفارهای باشد برای گناهان طرفدارانش!! در این نگاه خرافی، امام حسین را پناهگاه گناهکاران میسازیم و شهادتش را وسیله بیمه گنهکاران در برابر کیفر خدا میشماریم! امام حسین(ع) که باید سرمشقی باشد برای مبارزه با باطل و زور و ستم و امر به معروف و نهی از منکر، اینک وسیلهای شده است برای نادیده گرفتن خطاهای ما که اشکی بریزیم و آمرزیده شویم! هم اکنون در مجالس عاشورایی، به جای ابلاغ پیام امام حسین و حرکت در مسیر امام حسین و زنده نگه داشتن جریان عاشورا برآن میکوشیم تا اشکی بریزیم و بر سر و سینه خود بکوبیم!
جریان عاشورا که باید سرمشق مادر مبارزه با ستم و باطل باشد، به گونهای که هرروزمان عاشورا و همه سرزمین هایمان کربلا باشند، روز به روز بیشتر به آن سو میرود که با هر وسیلهای از مردم اشک بگیریم! با عروسی ساختگی قاسم! درگیری علی اکبر با مادرش لیلا! بازگشت اسراء بر سر قبر شهیدان در اربعین! داستان زعفرجنّی! عطش امام و اهل بیت و التماس به خاطر آب و صدها موضوع مشابه دیگر!
با اینگونه تحریف، ما به جریان عاشورا، دو آسیب زدهایم؛ یکی آنکه، این جریان را از حالت یک مبارزه با ستم درآورده، کفارهای برای بخشش گناهان مردم قرار دادهایم. دیگر اینکه، این جریان را به صورت یک جریان مخصوص به امام حسین(ع) مطرح کرده ایم که دیگر نمیتواند سرمشق انسانهای دیگر باشد. یعنی، شهادت امام حسین به خاطر آن بود که خدا و پیامبر(ص) از او خواسته بودند که این کار را بکند. بنابراین، چنین اقدامی به مردم دیگر ربطی ندارد.
چنین فکری باعث میشود که جریان عاشورا ارزش خود را در تشویق مردم برای مبارزه، جهاد و یا امر به معروف و نهی از منکر از دست بدهد.
امروزه، ما مبنای عقلانی توجه به این جریان را که بر تحلیل مسائل سیاسی و درگیری حق و باطل و دسیسههای قدرت طلبانه امویان استوار بود، به یک مبنای عاطفی و عاشقانه تبدیل کرده ایم. بدین سان، به جای آنکه مردم را متوجه ارزش ایمان و عمل به تکلیف و ضرورت حضور در میدان مبارزه حق و باطل آشنا سازیم، آنان را با مسائل عاطفی درگیر کرده ایم. مسئله اصلی شیعه به جای تلاش در جهت استقرار نظام توحیدی، گسترش عدالت و ایمان و اصلاح مدیریت جامعه، آن است که بنشیند و اشک بریزد! گریه کند به یاد غربت امام حسین، مظلومیت، تشنگی، بی کسی و شهادت آن حضرت! گریه کند به یاد ناراحتی مادرش زهرا (س)، گرفتاری و بی پناهی اهل بیتش، دستهای بریده ابوالفضل و مرگ رقیه در خرابه کوفه!
بدون تردید، محتوای مذهب تشیع همان اسلام است که بر پایه معرفت و عقل و اندیشه استوار است. اما، دریغا که ما این مذهب را به تدریج به صورتی درآوردهایم که جنبه آیینی آن بیشتر شده است. ما محبت به اهل بیت را که یکی از نشانههای بارز مذهب تشیع است، از حالت یک جریان عقلانی اثرگذار در باور و رفتارمان در آورده و به آیینی گسترده و بی اثر تبدیل کردهایم! این کار چگونه انجام پذیرفته است، در جای خود قابل بررسی است، اما آنچه من میخواهم در اینجا یادآور شوم این است که اگر چیزی را آیینی کنیم، علاوه بر آنکه در غیرعقلانی کردن آن کوشیدهایم، آن را به جریانی زیانبار نیز تبدیل کردهایم.
تشیع باید به عنوان مذهبی معرفی شود که اسلام را با پیروی از اهل بیت(س) دقیق تر و بهتر از دیگران میشناسد و با سرمشق گرفتن از امامان معصوم(س)، بیش از دیگران، پایبند رفتار درست و تقوا و پرهیز است. این مکتب باید با تکیه بر عقلانیت و روشن اندیشی و دقت نظر شهرت یابد. چنانکه پیروان این مکتب، باید نماد دینداری و دلسوزی و مهربانی به مردم باشند.
دریغا که رفتار خرافی شیعیان در عاشورا، این مکتب و پیروان آن را به گونهای معرفی میکند که اثری از خردورزی و رفتار عاقلانه و تدبیرهای انسان دوستانه جهان شمول در آن دیده نمیشود. انصاف باید داد که در این روزگار که عصر ارتباطات است و نیز در این شرایط که به دلایل مختلف توجه جهانیان به جامعه شیعه زیاد شده است، ما با گریه، بر سر و صورت خود زدن، به هوا پریدن و افتادن، زنجیر و قمه زنی و خراشیدن و زخمی کردن بدنمان با تیغهای به زنجیر بسته، چگونه خودمان را به مردم جهان معرفی میکنیم؟ برداشت مردم جهان از ما چه خواهد بود؟ دریغا که این آداب و رسوم خودساخته یا به تقلید از هندیان و مسیحیان پدید آمده، شیعه را تحقیر میکنند!
جالب است که بدانیم با پیدایش اینگونه رفتارهای خرافی، علمای شیعه به اعتراض برخاستند. مرحوم محدث نوری، سید محسن امین، سید ابوالحسن اصفهانی و دیگران در این باره فتواهای شجاعانهای داده اند، اما عدهای از روحانیان یا سکوت کرده و یا به این فتواها اعتراض نمودند! سرانجام عوام، از سکوت علما بهره گرفته و به کار خود ادامه دادند، روز به روز هم بر کمیت و کیفیت این بدعتها افزودند.
بدین سان، شیعه، به جای آنکه آراینده مکتب اهل بیت باشد، آلاینده آن شد تا از این راه به شیعیان طعنهها زده، نکتهها بگیرند!
اینک بر متفکران و روشن اندیشان شیعه، لازم است که با شجاعت و شهامت در برابر این خرافات ایستادگی کنند و برای عبرت، علاوه بر دشمنانی که شیعه را مسخره میکنند، به رسانههای جهانی بنگرند که چگونه در دنیای مجازی، هرجا سخن از خرافه است، تصویرهای متعددی از عزاداریهای خرافی شیعه و دخیل بستن و رفتارهای عجیب و غریب آنان مشاهده میشود.