۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
کد خبر: ۵۰۵۲۹
vahid-motamednejad

سال تحصیلی جدید را در شرایطی شروع مي‌كنيم که نظام آموزشی کشور هنوز بر مدار رشد و توسعه سیر نکرده و با کاستی‌هایی همراه است.


آن‌چنان‌که می‌دانیم نظام آموزشی کشور ما در تونل زمان با تنگناهای خاصی همراه بوده و در صورت معنایی خود کمتر «مکتب‌خیز» و «مکتب‌پرور» قلمداد شده است. از آن جهت که در بستر آموزش، مکاتب علمی ادبی و هنری رشد نکرده تا راه و روش فراگیری علوم در شکل و شمایل رقابتی بر صفحه تعلیم و تربیت نقش ببندد و بیشتر در سایه رقابت‌های «نام‌گرایانه» و با منافع سودجویانه به‌ویژه در سالیان اخیر بوده است. از یک مقایسه کوچک با دارالفنون که مکتب را ساختارمند به جوامع تاریخی معرفی کرده تا مدارس غیرانتفاعی امروز که فاقد هرگونه مکتب‌گرایی هستند، پی به نبود شالوده‌ای محکم در بسط و گسترش ریشه‌های توانایی و دانایی در نظام آموزشی کشور می‌‌بریم و این، خود به مفهوم نقض سریع باور «توانا بود هر که دانا بود» است.


چنانچه آموزش بر پایه تعریف روش‌ها و استفاده از ابزار صحیح در یادگیری و پیشبرد اهداف آموزشی نباشد، هیچ‌گاه تأثیر مستقیم و ماندگاري از جانب «آموزش‌گر» بر «آموزش‌گیر» نداشته و بیشتر جنبه «کلام‌ورزی» آن، برجسته‌نمایی می‌کند. ازاین‌رو آموزشی که نفوذ در آن ذهن را به تعمق واندارد گاه از مسیر اصلی خود منحرف شده و فقط از آن به عنوان «تلنبار شنود» یاد می‌شود؛ ‌نتیجه‌ای که امروز شوربختانه در روند آموزشی کشور بر مراکز آموزشی سایه انداخته است.


هدف این یادداشت ارائه‌دادن نمایه‌ای است از ابتدای آموزش به سبک کلاسیک آن از مکتبی که به دارالفنون مشهور است تا کسب دانشی که امروزه در بسیاری از مراکز آموزش علمی با پراکندگی روش‌ها روبه‌روست. از زمانی که نیاز به آموزش در گستره جامع عالی و پیشرفته به سبک کشورهای اروپایی و روسی در ایران به تشخیص میرزا تقی‌خان امیرکبیر در عهد ناصرالدین شاه قاجار احساس شد، پیگیری مکتب آموزش همه‌جانبه‌نگر در رشته‌های گوناگون به‌ویژه طب، نظام آموزشی در ایران را وارد مرحله جدیدی کرد که پایه و بنای تأسیس مدرسه‌ای عالی به نام دارالفنون شد.


دارالفنون به معنای واقعی مرکزي آموزشی‌ بود که در آن تعریف مکتب آموزش‌گرایانه در سطح وسیع و جامع علمی پایه‌گذاری شد و بنایی بود بر تأثیر مثبت و روشن در آینده ایرانی که بعدها در تاریخ، نظام آموزشی آن تغییرات بسیاری را تا‌به‌امروز به خود دیده است. ازآنجایی‌که آموزش به سبک ترقی‌خواهانه می‌تواند دانش جهانی را در کشور نهادینه کند این موضوع در ایران با ضعف ساختاری شدید درگیر است که مهم‌ترین عوامل آن نبود ساخت هویتی توسعه‌مدار، بی‌توجهی به تاریخ مکتوب و سلسله‌وار ایران، ضعف شخصیت‌گرایی و شخصیت‌پروری، انطباق‌نداشتن اصول و روش‌های آموزشی همسو با سبک و مکاتب مشهور جهانی که دراین‌بین «آموزش‌گیر» خود را منفک و بی‌ارتباط با سطوح گوناگون و مترقی دانش جهانی دانسته و سعی مي‌كند آن را جبران كند و این خود باعث فرار نخبگان از کشور می‌شود.


ازدیگر‌سو موضوع تمرکزگرایی در مراحل گوناگون یادگیری به سبب پراکندگی روش‌های آموزشی در ایران کمتر به وقوع می‌پیوندد و شخص در حین آموزش با مسائل پیچیده دیگری ازجمله معضلات و مشکلاتی که جامعه برای او به بار می‌آورد، دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. اهتمام به کسب‌وکار، خارج از دانشی که فرد از آن برخوردار شده از دیگر مصائبی است که از همان ابتدا آموزش‌های متوسطه بر آن متمرکز می‌شوند و از این طرق به «کنارگذاشتن مدرک احتمالی» کمک شایانی می‌شود.


مدرک‌گرایی نیز مهم‌ترین عاملی است که شالوده آموزشی ایران از آن رنج می‌برد. ازاین‌رو بدیهی است نظام آموزشی ایران تازمانی‌که از چنبره عوامل مذکور خلاصی نیابد به دوران شکوفایی خود نرسیده و همچنان حول محور رقابت‌های آموزشی و قرابت‌های سیاسی در مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی خواهد چرخید و هیچ توسعه‌ای از آن‌-که ارکان اجتماعی در تحقق پیشرفت سیر کند- به بیرون راه نخواهد يافت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار