17 مردادماه به مناسبت روز خبرنگار مراسمی در دانشکده خبر با حضور اصحاب دولت و رسانه ها برگزار شد. در این مراسم که با جشن فارغالتحصیلی دانشجویان این دانشکده همراه بود از علیاکبر قاضیزاده، استاد و مترجم حوزه روزنامهنگاری به پاس نیم قرن فعالیت در این حوزه توسط معاون اول رئیس جمهور تجلیل بهعمل آمد.
ایوب قادری-عطنا؛ فریدون صدیقی، مهدی فرقانی، علیاکبر قاضیزاده، محمود مختاریان، هادی خانیکی، مجید رضاییان، یونس شکرخواه، حسن نمکدوست تهرانی، سید فرید قاسمی و مرحوم حسین قندی جزو شناخته شده ترین های تاریخ روزنامه نگاری معاصر هستند.
حالا بهانه برای یاد کردن از مترجم کتابهایی چون تالار گرگ، گزارشگران نامی و اخلاق حرفهای پیدا شده است. کسی که اسمش در رده بزرگان این حرفه به چشم می خورد؛ علیاکبر قاضی زاده.
علیاکبر قاضی زاده، استاد و مترجم شناخته شدهای در بین چند نسل از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی و سایر مراکز آموزشی این رشته در کشور است که در طول زندگی حرفهای خود با بیمهریهای زیادی هم از طرف دانشگاه و هم از طرف همکاران مواجه بوده است.
شاید حالا که چند روزی از تولد این مترجم بزرگ حوزه روزنامهنگاری تحقیقی می گذرد (یعنی 15 مرداد 1328) مروری بر زندگی و آثار این مدرس دانشگاه که یکی از محبوبترین استادان علوم ارتباطات دانشگاههای تهران محسوب می شود، خالی از لطف نباشد.
قاضی زاده در یادداشتی در روزنامه همشهری دوران دانشجویی خود در سالهای دور را اینگونه وصف میکند: «بسیاری از سینماگران، نقاشان، هنرپیشگان، اهالی انواع هنرها و همچنین روزنامه نگاران مدعی هستند که از همان خیلی بچگی و حتی پیش از آن که زبان بگشایند یا تاتی تاتی کنند، آثاری از نبوغ در رشتۀ خود را به نمایش گذاشتهاند. کاش من هم میتوانستم چنین ادعایی کنم. راستش این که من غیر از پرداختن به این حرفه، چارهای نداشتم. من از همان سال اول سه هزار و صد تومان پول ثبت نام دانشکده را از بانک وام گرفته بودم و باید هر ماه قسط میدادم. میخواهید معیاری از سنگین بودن این حق ثبت نام را به دست بدهم؟ در سال 49 خانۀ سرآسیاب را به 39 هزار تومان فروختیم! به پول سال 91 باید سر به پنج یا شش میلیون تومان بزند. متصدی بانک نشانی خانه را بلد بود و روز پرداخت طلبکار میشد. باید درآمدی میداشتم و چه بهتر از رشتۀ تحصیلی خودم باشد».
او در ادامه می گوید: «کیهان همکار تمام وقت میخواست؛ صبح تا شب. بخصوص در اول کار نمیشد توقع داشت رعایت من را بکنند. امتحان ترم سوم از راه میرسید و من هم غیبت زیادی داشتم و هم درس را پشت گوش انداخته بودم. کار کیهان را کمی لنگ کردم تا سامانی به درس بدهم. شدنی نبود. آخر، دکتر سمسار صدایم کرد و بعد از شنیدن مشکل، پیشنهاد کرد: کیهان هست. برو به درس برس، بعد برگرد».
مدرس گزارشنویسی برای مطبوعات اما در این راه همیشه قدردان همسفر همیشگی خود بوده است و در توصیف همسر و همراه خود می نویسد: «من در کیهان خبرنگار موفقی بودم. گزارش اجتماعی مینوشتم و به تقریب هر روز کاری از من چاپ میشد و گاهی در یک شمارۀ روزنامه دو یا سه کار هم داشتم. در دی ماه 1354 با یکی از دانشجویان دانشکده که دو سال پس از من وارد شده بود، خانم مهرناز یمینی ازدواج کردم. این آقای هیچی که امروز علی اکبر قاضی زاده است، اگر او نبود، از هیچ هم هیچ تر از کار در میآمد».
روزنامهنگاری در ایران هرگز برای انسانهای شرافتمند دستآوردهای مادی چشمگیری به همراه نداشته است. فارغ از تن ندادن به زد و بند های سیاسی و اقتصادی و عدم قلمفروشیها، آنچه روزنامهنگاری را همیشه تهدید میکرده و امکان سلب انگیزه از اهالی این حرفه را فراهم می ساخته حقوق و مزایای کم این شغل در قبال امنیت پایین و ریسک پذیری بالای آن بوده است.
استاد می نویسد: «هرگز خاطرۀ آن روزها و فشاری را که روی دوشم هوار شده بود، فراموش نمیکنم. بچههای کیهان که میشناختمشان توصیه کردند به روزنامه بر نگردم. باز هم جست و جوی کار و غم نداری، به زندگیم سرک کشید. با این تفاوت که حالا تنها هم نبودم. در همین دوره بود که نخستین کار ترجمه را سامان دادم: سرزمین خون، سرگذشت ایدی امین، دیکتاتور اوگاندایی. فضای بهشدت سیاسی شدۀ روزگار، من را واداشت تا بیشتر بخوانم. تاریخ معاصر و تاریخ مطبوعات. بی رحمانه میخواندم و به چند مجلۀ هنوز در حال انتشار مطلب میدادم».
قاضی زاده که از اولینهای ترجمه آثار در حوزه «اخلاق روزنامهنگاری» بوده است از بی مهری روزنامهنگاران و مدرسان نسبت به آثار خود گلایه میکند: «دربارۀ کتابهای روزنامهنگاری من نکتۀ جالبی وجود دارد: همکاران گرانقدر من، با بزرگمنشی تمام این کارها را نادیده گرفتهاند. دست کم دو عنوان از این کتابها در فضای روزنامهنگاری کشورمان بیسابقه بود. کتاب اخلاق روزنامهنگاری یک متن تحقیقی و آموزشی در خود انگلستان است که نویسندۀ آن را به تمام دنیا دعوت میکنند تا در این عرصه سخن براند. در کشور خود من و پس از سه دهه معلمی در این رشته، یکی این کارها را لایق اعتنا ندانست».
قاضی زاده بعد از انقلاب نزدیک 6 سال، خبرنگاری جنگ را در سنگرهای دفاع مقدس از اشنویه تا شلمچه تجربه کرد. فارغ از همکاری با گل آقا و پرداختن به آثار ترجمه، دهه های 70 و 80، دهه های شلوغی در کار روزنامه نگاری او بودند. در این رابطه استاد مینویسد: «بر شمردن نام و تعداد روزنامههایی که از نیمۀ دهۀ 70 تا نیمۀ دهۀ 80 در آنها کار کردم تنها به اندوه من میافزاید. در جامعه و توس، دبیر اجتماعی و در روزنامههای نشاط، عصر آزادگان و اخبار اقتصادی (هر پنج در یک مجموعه) معاون سردبیر بودم. کاری غیر از روزنامهنگاری نمیدانستم و ناچار حتی پس از تعطیل پیاپی روزنامههایی که در آن کار میکردم، باید در همین حرفه سرنوشتم را میجستم. در سال 83 دبیر تحریریۀ مجلۀ صنعت حمل و نقل شدم و حدود یک سال نیم آن جا مشغول بودم».
سالهای اخیر اما استاد بر تدریس و گرفتن دست جوانترها چه در محیط کار و چه در محیطهای آکادمیک تمرکز کرده است: «از سال 85 در روزنامههای شرق، اعتماد، همشهری و روزنامههای دیگر، کارهایی از من به صورت مرتب و نامرتب چاپ شد. از سال 88 با همشهری و در بخش آموزش و سپس استانها کار کردهام که بیشتر کار من به کمک به همکاران جوانتر برای کار حرفهای بهتر محدود میشود».
اینکه روزنامهنگاری یک سبک زندگی است و حال و هوای مختص به خود را می طلبد بر کسی پوشیده نیست. در لابهلای حرفهای علی اکبر قاضی زاده به این جمله می رسم که «نمیدانم اگر از من بپرسند: از روزگاری که بر تو گذشته، راضی هستی؟، چه پاسخی باید بدهم. نوشتم که این رشته انتخاب آگاهانۀ من نبود. نه این که ادعا کنم از راهی که رفتهام پشیمانم؛ اصلاً نیستم. اما روزنامهنگار شدم و ماندم، چون کار دیگری از دستم برنمیآمد. اما وقتی آن را پذیرفتم، کوشش کردم بر این حرفه اثر بگذارم». یاد حرفهای خودم می افتم؛ وقتی می گفتم «رشته خوب و بد و جود ندارد بلکه این دانشجوی خوب و بد است که تفاوت ایجاد می کند». و یا لحظاتی که به خود امید میدهم «این روزنامهنگاری است که تو را انتخاب کرده است» و همیشه روی لفظ «ما برگزیده ایم» ایهام می ساختم. شاید این راه حرفه ای شدن از همین گذرگاه بزرگان می گذرد و کاش من هم میتوانستم چنین ادعایی را بکنم. راستش این که من غیر از پرداختن به این حرفه، چارهای نداشتم.
آری علی اکبر قاضی زاده، در کنار غول های مدرسه عالی روزنامه نگاری ایران یکی دیگر از «برگزیده»های این حرفه است که کتابخانه علم روزنامهنگاری به پاس سالها تلاش، تدریس و ترجمه آثار گرانقدر، همیشه مدیون امثال او خواهد ماند.
جان باختگان روزنامهنگار، تجربههای ماندگار در گزارش نویسی (ترجمه از جان کری به علاوۀ تألیف)، گزارشگری خوب (ترجمۀ نخستین از سالومۀ ابطحی از متن آبراهام آمیدور)، گزارش نگاری (تألیف)، تالار گرگ ( ترجمه از هیلاری منتل)، گزارشگران نامی (ترجمه از دیوید رندال) را می توان جزو آثار شاخص و مهم در حوزه روزنامه نگاری تحقیقی برشمرد.
وی علاوه بر این، کتابهایی چون ویراستاری و مدیریت اخبار، نوشتن برای رادیو، گزارشگری در رادیو، روزنامهنگاری حرفهای، مهارتهای نوشتن برای مطبوعات و اخلاق روزنامهنگاری را ترجمه و تالیف کرده است.