گفتوگوی دکتر هادی خانیکی با دکتر ناصر فکوهی پیرامون «حال و روز کتاب در عصر اطلاعات» در روزنامه ایران 20 اردیبهشت 95 منتشر شد که در پی میآید:
وقتی فناوریهای جدید و رسانههای جدید را به عنوان یک «امکان» در نظر گرفتیم آنوقت میتوان قابلیتهای جدیدی را تعریف و همان قابلیتها را در جامعه ایجاد کنیم و به تعبیری «مطالعه» را به «کنشگری» بدل کنیم.
وضعیت کتاب و کتابخوانی ما، نه در شأن امروز و نه در شأن دیروز ماست. به هرحال، وضعیت و شکل کتاب و کتابخوانی تغییر میکند. این در حالی است که معتقدم نباید به این موضوع، نگاه «پاتولوژیستی» داشت. من با این تعبیر که پیشزمینه یک «جامعه کتابخوان» یک «جامعهپرسشگر» است، موافقم. اما این بدان معنا نیست که چون جامعه ما پرسشگر نیست، بنابراین مطالعه نیز وجود ندارد. اساساً من قائل به تک عاملی دیدن پدیدههای اجتماعی نیستم؛ بدین معنا که میتوان یکی از دلایل سرانه پایین مطالعه را «پرسشگر نبودن جامعه» دانست اما این امر، تنها و اصلیترین دلیل نیست.
مرز خاصی میان «کتاب الکترونیک» و «کتاب چاپی» وجود ندارد. همانطور که این مرز بین کتاب «چاپ سنگی» و کتاب «چاپ جدید» هم نیست. ما در هراس از تحولات جدید و ورود به زندگی مدرن از چیزهایی دفاع میکنیم که چندان قابل دفاع نیست و از چیزهایی میترسیم که خیلی ترسی ندارند. آنها که اهل مطالعه هستند، گروههای کتابخوان تشکیل میدهند و اتفاقاً فرآیند مطالعه را خیلی جدی دنبال میکنند و تا جایی پیش میروند که در این گروههای مجازی با نویسنده و مترجم مباحثی را طرح میکنند و با هم به مباحثه مینشینند. اینکه نشر الکترونیک به فرصت یا تهدید بدل شود به میزان کنشگری در جامعه بستگی دارد.
برای ارزیابی سطح مطالعه در جامعه، نقد ما باید فراتر از «شکل» و به سمت «محتوا» برود. متأسفانه در تغییر نظام ترجیحات ارزشی، مطالعه و کتابخوانی جایگاه خاصی را به خود اختصاص نمیدهد؛ چراکه این حوزهها پرسشی را ایجاد نمیکنند تا افراد به دنبال آن، به کنکاش و کتابخوانی متمایل شوند و به همین دلیل فرد هیچگونه خبری را هم پیگیری نمیکند و در نتیجه رسانه هم به دنبال اهداف سرگرمکننده و فراغت مخاطب میرود و سعی میکند این نیاز او را برآورده کند. اگر بخواهیم با توسل به آمار و ارقام «کمیگرایانه» نشان دهیم که جامعه در مقوله کتابخوانی تا چه حد آسیب دیده است، خواهناخواه به نتیجهگیریهای کمّیگرایانه کشیده میشویم و چنین اظهارنظر خواهیم کرد: «از آنجا که تیراژ کتاب پایین است، بنابراین میزان کتابخوانی پایین آمده است» در حالی که در نتیجهگیری خود، میزان مطالعهای را که افراد از طریق کتابهای الکترونیک، فضای مجازی و رسانههای اجتماعی داشتهاند لحاظ نکردهایم.
وقتی فناوریهای جدید و رسانههای جدید را به عنوان یک «امکان» در نظر گرفتیم آنوقت میتوان قابلیتهای جدیدی را تعریف و همان قابلیتها را در جامعه ایجاد کنیم و به تعبیری «مطالعه» را به «کنشگری» بدل کنیم. به این معنا که یک کتاب موضوعی شود برای یک گروه، تا دور هم جمع شوند و پیرامون آن گفتوگو کنند. به تعبیری، در چارچوب یک ژانر، فرصت تازهای فراهم میشود تا گروههای اجتماعی وارد کنشگری شده و با هم تعامل کنند. اگر هدف اصلی مطالعه را «انتقال مفاهیم سخت» بگیریم، فناوریهای جدید میتوانند به شکلگیری ابعاد تازهای از ساز و کارهای مطالعه کمک کنند؛ برای مثال، ارائه همزمان صوت، تصویر و متن.
اینکه آیا فعالیتهایی از جنس «نمایشگاه کتاب» میتواند در گردهم آوردن اهالی فکر و قلم نقش داشته باشد و به بالا بردن کیفیت کتاب و اندیشه کمک میکند، شدنی است و دور از ذهن نیست. از یکسو نمایشگاه کتاب در تبدیل کتاب به عنوان یک موضوع میتواند بسیار مؤثر باشد ولی ضعفهای دیگری که در جامعه وجود دارد، گاه بر این فضا سایه میاندازد و مانع از تبدیل شدن نمایشگاه به یک «مکان گفتوگو» میشود.
پدیدههایی نظیر کتاب، تولید اندیشه و بالا رفتن مطالعه، پدیدههایی اجتماعی هستند. نقاط قوت و ضعفشان از ضعف و قوتهای اجتماعیشان برمیخیزد. اگر نمایشگاه کتاب مبتنی بر ارتباطات افقی و مشارکتجویانه باشد، ظرفیتهای فرهنگی جامعه را بالا میبرد. ولی اگر مبتنی بر روابط یکسویه، عمودی و از بالا باشد، چندان نتیجه مثبتی حاصل نمیشود. واقعیت این است که تنها زمانی یک فعالیت به تحول منجر میشود که با «مشارکت» همراه باشد.