در دنیای پهناور امروز افراد مختلف با عقاید و اعتقادات گوناگون زندگی میکنند، گروهی از این افراد که روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشود، دانشجویان هستند، بسیاری از این افراد برای رسیدن به موقعیت اجتماعی بهتر و شغل مناسب و پردرآمد وارد دانشگاه میشوند اما بدون شک، این مسیر، فراز و نشیبهای زیادی دارد؛ گذر از سد کنکور و قبولی در رشتهی موردعلاقه، تأمین هزینههای دانشگاه، محل اسکان مناسب، همه و همه ازجمله مشکلاتی است که برای دانشجویان با آغاز تحصیلات دانشگاهی معنا پیدا میکند.
ساختار نظام آموزشی در کشور، پذیرش دانشجویان غیربومی را ایجاب میکند و این امر، باعث ایجاد محیطهایی به نام خوابگاههای دانشجویی میشود، زندگی در خوابگاه آسان نیست. دانشجوی جدید، وارد اتاق یا کاشانه کوچکی میشود که قرار است دستکم سه چهار سال آینده زندگیاش را در آن بگذراند، بیتردید او با هجوم احساسات مختلفی مواجه خواهد شد و برای جوانی که تازه روزهای دبیرستان را تمام کرده، سختترین تجربه جدایی از خانواده است. بسیاری از دانشجویانی که برای زندگی دانشجویی از شهر محل زندگیشان خارج میشوند تا قبل از آن تجربهی تنها زندگی کردن را ندارند. کارهای زیادی باید انجام دهند که تا قبل از آن به عهدهشان نبوده؛ مدیریت کردن برنامههای زندگی، تنظیم ساعت خوابوبیداری، انجام کارهای اداری دانشگاه، ثبتنام و خلاصه خیلی کارها. فشار این مسئولیتها ممکن است عوارض ناخواستهای در دانشجوهای خوابگاهی ایجاد کند که مهمترین شکل آن افسردگی و اضطراب است. بسیاری از دانشجوهای جدید به خاطر همین دلایل ممکن است دچار افت تحصیلی شوند و بیعلاقگی نسبت به رشته تحصیلی و محل تحصیل در آنها دیده شود. این تجربه را مریم که بهتازگی در رشتهی زبان و ادبیات فارسی دریکی از دانشگاههای تهران قبولشده است اینگونه شرح میدهد: هفتهی اول همراه پدر و مادرم برای ثبتنام و هماهنگی خوابگاه به تهران آمدیم، تصوری که از خوابگاه داشتم زمین تا آسمان با واقعیت فرق داشت، اتاق کوچکی با سه هماتاقی به من دادند، خوابگاه ما ساختمان مسكوني است كه توسط دانشگاه خريداري يا اجارهشده. براي همين هيچ فضاي تفريحي نداریم. به علت ديد از بيرون، پنجرهها توسط مسئولين پوشيده شده تا کسی مزاحمتي ايجاد نكند، عملاً تا وقتي در خوابگاه هستیم، بيرون را نمیتوانیم ببينيم. شب يكي میخواهد در اتاق درس بخواند اما ديگري میخواهد استراحت كند، يكي با تلفن صحبت میکند و خلاصه هركسي كارهايي دارد كه میخواهد انجام دهد و اين همهمهها، روحيه و اعصاب آدم را خراب میکند...
خوابگاه و دانشگاه گرچه در درون یک ساحت علمی معنا میشوند اما دو فضای جغرافیایی و آموزشی مجزا هستند. دانشگاه درواقع همان مدرسه، کلاس، معلم، میز و نیمکت است، با این تفاوت که تنها در فضای بزرگتر و با انسانهایی از جنس مخالف تشکیل میشود اما خوابگاه گسترهی جدیدی است که با اولین تجربهی دوری از خانواده وزندگی مستقل گره میخورد.
گروهی از دانشجویان خوابگاهی بخصوص آنهایی که اهل درس و مطالعه هستند محیط خوابگاه را بهسختی قبول میکنند و عواملی مثل عدم وجود حوزهی فردی و علاوه بر این همزیستی اجباری، کمرنگی فردیت، تداخل حوزهی خصوصی و عمومی، عدم رعایت بهداشت، سروصدای موجود در محیط خوابگاه، شکلگیری روابط و هویتهای جدید، همه و همه از عواملی هستند که دشواری این نوع از زندگی را بخصوص برای گروهی از افراد به تصویر میکشند.
یکی از دانشجویان خوابگاهی میگوید: فرد وقتی نزدیک خانواده و در زادگاه خود باشد، خیلی راحتتر میتواند در زندگی پیشرفت کند، چون اکثر موفقیتهای افراد از آرامش و سکون ذهنی نشأت میگیرند که این آرامش باوجود 8 نفر در یک اتاق و مشکلات و تنشهایی که به وجود میآید، تقریباً غیرممکن است، او در ادامه افزود: ما در خوابگاه زندگی نمیکنیم فقط ادای زندگی کردن را درمیآوریم. یکی دیگر از دانشجویان میگوید: در بسياري از نقاط دنيا دانشگاهها براي دانشجويان، خوابگاههایي با شرايط مناسب طراحي و احداث ميكنند. بهطوریکه فضاي تفريح و هواي آزاد داشته باشد تا فرد دچار افسردگي نشود و بتواند به رسالت و هدف اصلیاش برسد.
در خوابگاه افراد با قومیتها، فرهنگها، رشتههای تحصیلی و طرز فکرهای مختلف زندگی میکنند وزندگی دانشجویی وقتی در محیط خوابگاهی رقم میخورد، درعینحال که آسیبهایی دارد، زمینهساز رشد فردی نیز خواهد شد به این معنی که یک عده به خودکفایی میرسند وعدهای هم که قادر نیستند با محیط هماهنگ شوند ضربه میخورند. در شرایطی که مشکل مسکن برای همه وجود دارد، اگر مکانی به نام خوابگاه نباشد، دانشجو باید هرسال مقدار زیادی وقت جهت یافتن مکانی مناسب برای اقامت صرف کند و زیستن در خوابگاه هزینهی کمتری برای فرد و جامعه دارد و بهصرفه است.
خوابگاه میتواند بهطور مستقیم و غیرمستقیم برای آموزش دانشجو نقش کمکی داشته باشد؛ مستقیماً بهاینترتیب که خوابگاه امکاناتی چون سالن مطالعه و چهبسا یک کتابخانه را در اختیار دانشجو میگذارد و غیرمستقیم به این لحاظ که خوابگاه این امکان را فراهم میآورد که در کلیهی زمینههای درسی دانشجویان با یکدیگر به تبادل افکار بپردازند. آنچه زندگی خوابگاهی را شیرین و بینظیر میکند، علیرغم همه آسیبهایی که در خود دارد، همدلی هماتاقیها و دلسوزیهای مخلصانهی آنها برای یکدیگر است. در جمع خوابگاه کمکم میآموزیم که به گرفتاریها و گرههای زندگی هماتاقیمان حساسیت نشان دهیم و درصدد دلجویی و گرهگشایی برمیآییم. بهیکباره از پوستهی منیتها درآمده و ما میشویم، این ما شدن مثل سکویی فرد را بهسوی بزرگ شدن و بزرگ اندیشیدن پرتاب میکند و مهمتر از همه بچههای خوابگاهی ضمن اینکه مهارتهای اجتماعی مختلفی در رفتار با دیگران یاد میگیرند، صبر، حوصله و انصافشان بیشتر میشود.
باوجود همهی مشکلاتی که زندگی در خوابگاه دارد و بیشتر ساکنان خوابگاههای عمومی و نیمهخصوصی به آن اشاره دارند، بسیاری بعد از گذراندن این دوران سخت از آن بهعنوان شیرینترین و خاطرهانگیزترین دوران زندگیشان یاد میکنند. هرچند این اظهارنظرها، از روی احساسات است و معمولاً افراد بعد از گذراندن یک دوره از زندگیشان مثل دوران سربازی، دانشجویی، اجارهنشینی و... از آن دوران تنها خاطرات خوب را حفظ میکنند.
در پایان لازم به ذکر است که برای پیشرفت و توسعهی همهجانبهی یک کشور فقط افزایش ظرفیت دانشگاهها کافی نیست بلکه باید به تأمین امکانات دانشجویان بخصوص دانشجویان خوابگاهی توجه شود، هم باید برای بالا بردن امکانات زندگی در خوابگاهها تلاش کرد و هم با فراهم کردن حمایتهای مشاورهای و فرهنگی، کیفیت زندگی دانشجوها را در پربارترین دوران زندگیشان بالاتر برد.
گزارش: رؤیا خبازیان