عطنا؛ گروه رسانه ــ محمد صالح فرحبخش ــ از انقلاب صنعتی قرن هجدهم انگلستان انسان به طور گسترده با پدیده ای نو ظهور به نام تکنولوژی آشنا شد، به طوری که روزانه با آن بارها برخورد دارد و در بعضی موارد حتی تمام دغدغۀ زندگیاش میشود. شاید چندان اغراق آمیز نباشد که در میان اشکال مختلف تکنولوژی ادعا کنیم رسانه بیشترین تأثیر را بر انسان معاصر داشته است. در جریان سیر تکامل رسانه، پس از عصر اینترنت، شبکههای اجتماعی مجازی شکل گرفت که بسیاری معتقدند قدرت آن به مراتب از سایر رسانهها بیشتر است. با توجه به فراگیر شدن این نوع رسانه، شاهد ظهور نگرشهای منفی و مثبتی با این پدیده هستیم. برای شناخت دیدگاههای موجود در قبال این موضوع و شناخت بهتر این پدیده به سراغ دکتر وحید شالچی استادیار دانشگاه علامه طباطبائی رفتیم تا گفتوگویی راجع به کلیت تکنولوژی با تکیه بر رسانههای جدید بپردازیم.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی در گفتوگو با عطنا از نگاههای موجود در مواجهۀ با تکنولوژی گفت. او در این گفتوگو از دو دیدگاه بتسازی و اهریمن سازی یاد کرد و هر دو در را مورد انتقاد قرار داد. وی راه نجات از بندگی تکنولوژی را مواجهۀ فعالانه و منقدانه با تکنولوژی خصوصاً رسانه های اجتماعی جدید دانست. آن چه در ادامه میآید گفتگوی مفصل ما با دکتر وحید شالچی است که در معاونت فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی انجام شده است.
* آقای دکتر در کشور ما یک نگاه سلبی و دید انتقادی نسبت به تکنولوژی های جدید خصوصاً فضاهای اجتماعی مجازی از سوی فضای رسمی حاکم وجود دارد. آیا ریشه این نگاه را در رویکرد منفی به تمامیت تکنولوژی باید جستجو کرد؟
اینکه در سیاستگذاری فرهنگی چه مسائلی اتخاد میکنیم یک مسئله است؛ مشکل این است که دو نگاه به رسانه به عنوان ساحتی از تکنولوژی وجود دارد که در مورد بعضی از تکنولوژیها همچون هوا و فضا این مسئله وجود ندارد. چون انسان قابلیت کنترل و سیطره کامل بر آن را ندارد. اما در مورد تکنولوژیهای ارتباطی، نحوه استفاده از آن تعریف شده دولتی نیست، یعنی نمی شود با مقررات ملی لزوماً آن را کنترل کرد و به همین خاطر نگرانی وجود دارد. اما نکته مهم این است که این دو نگاه را در پیوستها نگریست.
به نظر من نه تنها این دو نگاه علمی نیستند بلکه با دغدغه های انسانی هم همراه نیستند، یعنی جامعیت لازم را ندارند.
ما به عنوان کسانی که می خواهیم رسانه را تحلیل کنیم، دو ساحت داریم؛ ساحت علمی و ساحت دغدغه های اجتماعی. ساحت علمی که روشن است، با معیار های علمی به آن نگاه میکنیم. به عنوان فردی که در جامعه هستیم باید به دغدغه های اجتماعی هم توجه کنیم، مثل اینکه این رسانه چه کاری در راستای عدالت اجتماعی می کند؟ آیا عدالت اجتماعی را بیشتر میکند؟این رسانه با آزادی چه میکند؟ با ایمان چه میکند؟ با اخلاق چه میکند؟ اینها پرسشهایی است که باید دغدغه کسی باشد که میخواهد رسانه را تحلیل کند یا می خواهد در حوزه رسانه سیاستگذاری کند. |
یک نگاه وجود دارد که شیفته هر "چیز تازه" است، از امر نو یک اسطوره میسازد؛ اسطوره یعنی یک چیزی که نشود نقدش کرد، نشود به آن نزدیک شد، یک بت که به آن تعظیم کرد و مورد اکرام قرار داد. در این نگاه بت سازانه رسانه یک نظام غیر قابل اجتناب است، جدا از اینکه ممکن است آفتهای منفی هم داشته باشد، ما باید آن را بپذیریم و با آن همراه شویم.
در مقابل، نگاه دیگری وجود دارد که انتظار دارد هر امر تازهای به صورت صد در صدی در خدمت ارزش های جمعی قرار گیرد و اگر ساحاتی بود که این همخوانی وجود نداشت یا بخشهایی از جامعه از آن به گونه دیگری استفاده کرد، ما به خاطر آسیب هایی که این بخش ها به وجود میآورد بخواهیم کل رسانه را حذف کنیم؛ به نظر من هر دو نگاه معیوب است.
این دو نگاه در ایران کمی سیاسی هم شده اند؛ رسانه های جدید یک معنای سیاسی هم دارند، به این معنا که برای دو جناح اصلی سیاست کشور ظرفیت های متفاوتی ایجاد میکنند. طبعاً آن گروه سیاسی که می تواند رسانه های سنتی جامعه را داشته باشد آنچنان دغدغه ی حضور در این رسانه های اجتماعی جدید را ندارد، حتی افزایش سهم در این رسانهها را به ضرر خودش میداند.
جناح مقابل برعکس، موضوع را کاملا سیاسی میبیند، یعنی مسائل فرهنگی و اجتماعی برایش در حاشیه قرار میگیرد و دغدغه اش این است که اگر به رسانه ملی دسترسی کمتری دارد، رسانه های نوین به مثابه یک آلترناتیو در مبارزه و رقابت با جناح رقیب عمل کند، به همین جهت به دیدگاهی که به رسانه به عنوان بت نگاه میکند، نزدیک می شود. بنابراین این دو نگاهبت سازی و در مقابل آن اهریمن دیدن رسانه( تلاش برای هر آنچه دوست نداری حذف کنی) است که یک ساحت سیاسی هم پیدا میکند.
ساحت سیاسی همان پیوند دانش و قدرت است که در مواجهه با ابژه ای به نام "رسانه های اجتماعی جدید" است. اما اگر برای ما ارزشهای اجتماعی نظیر برابری، عدالت، ایمان، اخلاق و غیره مهم است، از طرف دیگر نگاه علمی داشته باشیم؛ من شخصاً هیچ کدام از این دو نگاه را ندارم، نه نگاه اهریمن سازی و نه نگاه بت سازی، مواجهه با هر گونه از این نگاهها به رسانه های اجتماعی جدید مسئله دار است.
* از آنجا که تکنولوژی ماحصل مدرنیته است، نگاه انتقادی به مدرنیته شامل هر آن چیزی که از مدرنیته است میشود. ریشه نگاه منفی به تکنولوژی از نگاه انتقادی به مدرنیته است، یا از چیز دیگری ناشی می شود؟
بله. هم از نگاه فلسفی و هم به لحاظ امر ظهور یافته مرتبط است، به این دلیل که رسانه های جدید ماحصل تکنولوژی است و این نگاه به تکنولوژی و حتی ارجحیت تکنولوژی به علم، محصول دنیای جدید است و با این ترجیح یک نگاه فلسفی خاص شکل میگیرد.
وقتی پدیده ای اجتماعی می شود، پدیده ای در انتخابات، در گزینش سبکهای زندگی، در ترویج گفتمانهای رقیب فرهنگی در جامعه وارد میشود، دیگر صرفاً یک امر فلسفی نیست؛ بلکه یک امر اجتماعی است و امر اجتماعی یعنی منازعه قدرت، یعنی باید به این امر توجه کنیم که این رسانههای اجتماعی جدید احتمالا در مجموع به کدامین گروههای اجتماعی بیشتر کمک میکنند و رقیب رسانه ای کدام گروه هستند.
نکته این است که ما قدرت تأثیرگذاری بر تکنولوژی داریم؛ نقد اساسی بر شیفتگان تکنولوژی این است که تکنولوژی باید در خدمت ما باشد نه ما در خدمت تکنولوژی. تکنولوژی با همه قدرت و تأثیرگذاریش، به این معنی نیست که ما اسیر تکنولوژی قرار بگیریم، تکنولوژیهای مختلف پاسخهای مختلفی به مجموعه ارزشهای ما میدهد.
* چرا ما با همه توانمندی هایمان در مقابل تکنولوژی مرعوب و مغلوب ایم؟
ما باید تکنولوژی را به پرسش بطلبیم که چقدر به ارزش های ما پاسخگو است، نه اینکه مرعوبش بشویم و به عنوان یکی از ابزارهایی که نمیشود تغییر داد به آن نگاه کنیم.
تکنولوژی باید مورد پرسش قرار بگیرد؛ چیزی که متفکرین مکتب انتقادی در جهان مطرح کردند. منطق رشد تکنولوژی تا حدودی منطق اقتصادی است، اما تکنولوژی و تولیدکنندگان آن باید پاسخگوی نیازهای جامعه هم باشند لزوماً مسیر ما و مسیری که تکنولوژی می رود یکی نیست؛ نه اینکه لزوماً تباین و تناقضی وجود دارد ولی باید همواره از تکنولوژی های پیشرفته(هایتک) سؤال کنیم که چقدر در خدمت نیازهای ما است.
ما همیشه مغلوب نبوده ایم، یک منازعه همیشگی بین اینکه تکنولوژی باید در خدمت ثروت و قدرت باشد به معنی اینکه میتواند برای تولید بیشتر پول خرج کرد یا نه، و دیگر اینکه در خدمت نیازهای جامعه قرار بگیرد. جامعه هم ابزارهای خود را دارد، به همین خاطر در خیلی از اوقات تکنولوژیهای رسانه ای جدید برای اینکه بتوانند تأثیر گذار باشند سعی می کنند نیازهای مخاطب را برآورده سازند؛
هم جریان نیازسازی و هم جریان تن دادن به نیازهای اجتماعی، از سوی رسانه اتفاق می افتد.
کار ما به عنوان یک انسان دانشگاهی این است که وزنه "تن دادن به نیازها" تغییر کند، یعنی اینکه رسانه را وادرا سازیم که به ارزشهای جامعه تن بدهد. در این مورد ما میتوانیم در "سواد رسانه ای" تأثیر گذاریم،بنابراین باید به نقش خودمان عمل کنیم.
* به نظر شما منازعۀ ما با تکنولوژی برای ما هزینه داشته یا فایده؟
هردو، برای ما از این لحاظ هزینه داشت که باعث تضعیف قدرت اقتصادی ما در رقابت با سایر دنیا شد که حتی گاهی از بین میبرد، مثل زمانی که بازارهای جهانی شکل گرفت و ما وارد آن شدیم مثلاً صنایع ابریشم سازی کاشان و نساجی اصفهان دیگر قدرت رقابت با صنایع منچستر را ندارند. یا این موضوع برای ما هزینههای سیاسی داشت، یکی از ساحتهای آن این است که تکنولوژی در خدمت ارتش قرار میگیرد و وقتی ما نمیتوانیم از تکنولوژی برتر استفاده کنیم، بنابراین قدرت ضعیف تر شده و قفقاز و بخشهایی از آسیای میانه و خراسان بزرگ و امثا آن را از دست میدهیم، ساحتهای دیگر هم دارد، بسیاری از ارزشهای فرهنگی را نتوانستیم بازسازی کنیم، اینها هزینههای آن است. فواید آن این است که ما کمتر از قبل میمیریم، میتوانیم دایره ارتباطات انسانی خودمان را گسترش بدهیم، میتوانیم در سایۀ تکنولوژی سنتهای فرهنگیمان را فراتر از سرزمین خودمان گسترش داده و همچنین فرصت گسترش سطح رفاه زندگیمان را پیدا کردیم. به همین دلایل هزینهها و بهره های زیادی داشتیم.
* آیا تکنولوژی صرفاً ابزار خنثی است یا دلالتهای ایدئولوژیک به همراه دارد؟
حتماً دارای دلالت های ایدئولوژیک است.
* اگر دلالت های ایدئولوژیک به همراه دارد، نظر شما درباره امکان یا امتناع بومی سازی تکنولوژی خصوصاً درباره رسانههای جدید چیست؟
تکنولوژیهای جدید بومی میشوند همچون حوزۀ زیست فناوری که این کار را کرده ایم. تکنولوژی امری نیست که نتوانیم در آن نفوذ و تغییر ایجاد کنیم. اگر بتوانیم مواجهۀ عالمانه و در عین حال منتقدانه داشته باشیم امکان اینکه بتوانیم آن را درخدمت خود بگیریم هست. اتفاقاً همان دو نگاه که ذکر شد و بنده منتقد هر دوی آن هستم، امکان اینکه ما بتوانیم تکنولوژی را مطابق بستر فرهنگی و مقطع تاریخی که در آن هستیم را از ما سلب میکنند، ما نیازمند مواجهۀ فعال با تکنولوژی هستیم که در عرصه رسانههای جدید را شامل میشود ولی این دو نگاه جلوی تأثیرگذاری ما را گرفته است، یک جا منفعلیم و در جای دیگر آن را طرد میکنیم. چیزی که بین این دو نگاه متضاد مشترک است این است که ما را منفعل میکند ولی اگر مواجهۀ انتقادی داشته باشیم قدرت تأثیرگذاری در آن خصوصاًدر رسانه های جدید پیدا میکنیم.
* این نگاه اهریمن سازی باعث کنجکاوی و جذب بیشتر عامه مردم به تکنولوژی نمیشود؟
بله جهت گیری تکنولوژی به سمت خلاءهایی است که در زندگی ماست و گاهی به نیازهای واقعی ما هم جواب داده است، همین رسانههای نوین گاهی نیاز به ارتباط با نزدیکان را جواب می دهد، حال اگر بخواهید تکنولوژی را نفی و کاملاً طرد کنیم نمیتوان سیاست موفقی پیش بگیریم، اهریمن سازی از باب اینکه نمیتواند زمینه را برای مقابله فراهم کند اتفاقاً آسیب پذیری را هم افزایش میدهد.
* شما از دو نگاه بت سازی و اهریمن سازی یاد کردید، دلیل این نگاه صفر و صدی چیست؟
اگر مسئله ما علمی باشد، در زمینه نگاههای تئوریک ما مواجهۀ عمیقی با زمینه های دنیای جدید و تکنولوژی و خصوصاً رسانه نداشتیم و موضوع را به صورت سطحی دنبال کردیم. اما اگر موضوع را در ساحت اجتماعی تحلیل کنیم که هر دو مدنظر است و به هم ربط دارد، در ساحت اجتماعی رابط میان قدرت و دانش به وجود آمده است یعنی با ورود اکثر ساحت های تکنولوژی به ویژه آنجایی که رسانه وجود دارد به توازن نیروهای اجتماعی منجر میشود و آن وقت مسئله یک تحلیل صرفاً علمی هم نیست. مسئله این است که ورود رسانههای جدید، توازن نیروهای اجتماعی را چگونه به هم میزند و بر صورتبندی غالب و مغلوب چه تأثیری میگذارد. آن وقت نیروهای اجتماعی این موضوع به ضرر یا نفعشان تمام میشود دست به تحلیل سیاسی میزنند. و در جواب دست به اهریمن سازی یا بت سازی بزنند دیگر آنها دغدغه مواجۀ علمی با موضوع را ندارند. احزاب سیاسی منطقی دارند واینجا با همان منطق عمل میکنند.
* در گذر زمان شاهد تغییر رویه اکثر کشورهای در حال توسعه در مواجهۀ با تکنولوژی بوده ایم که از آن برای افزایش مزیت نسبی خود استفاده میکنند، در سه دهه گذشته، جامعه ما نیز شاهد کوتاه آمدن فرهنگ رسمی در مقابل تکنولوژی بوده است. با توجه به این نکته، به نظر شما تکنولوژی در این منازعه پیروز خواهد شد یا فرهنگ رسمی؟
آن چیزی که مهم است نفع مردم و جامعه ماست، یعنی همان چیزی که مبنای تعهد ماست. اگر از این منظر بنگریم تکنولوژی نیرو و قدرتی در خود نهفته دارد که در بسیاری از موارد صددرصد در مقابل او قد علم کردن راه را به بیراهه رفتن است، همچنان که پذیرش آن برای ما قابل پیشگیری نیست. راهی که برای ما به عنوان انسان دانشگاهی وجود دارد این است که به گونه ای قضیه طرح بشود که امکان یا ایجاد یک همگرایی در مواجهه با رسانه های جدید خلق بشود. یک جامعه هیچوقت از یک مجموعۀ همگن تشکیل نشده است، اگر در گذشته تشکیل شده بود که نشده است در دنیای معاصر حتماً همین است.
در دنیای معاصر حتی یک خانواده با منافع یکسان مواجهه نمیشود. کار علم این است که این گفتمانهای متفاوت به یک وحدت رویه برسند، و اینکه دو نگاه متفاوت و متناقض با هم گفت وگو کنند. وقتی منازعه برای گروههای مختلف نفع یا ضرر سیاسی دارد به طور کلی به سمت منازعه میرود، کار ما این است که این موضوع به یک منازعۀ اجتماعی تبدیل نشود. باید به هر کدام از این گفتمانها نشان دهیم نقص هایشان کجاست و به هر کدام کمک کنیم دیگری را درک کنند تا متوجۀ دغدغۀ طرف دیگر هم بشوند. اگر جامعه با تنوعی که دنیای جدید قطعاً در همه جا نه فقط در ایران خواهد داشت هرکدام این موضوع را به منازعه تبدیل کنند در نهایت سیاست فرهنگی جامعه دچار یک چالشی خواهد بود که باعث ناتوانی در همراه کردن رسانههای جدید با نیازهای جغرافیای و فرهنگی خودمان خواهد شد.
* تأثیر شبکههای رسانه ای جدید از منظر«گفتگویی شدن»، «مشارکتی شدن»، «افزایش نهادهای مدنی»، «افزایش شکاف بین نسلی» و... ارزیابی می شود. به نظر شما کدام تحلیل صحیح است؟
در همۀ اینها ساده سازی وجود دارد یعنی رسانه های جدید به گفتگویی شدن جامعه منجر بشوند، اما اولاً باید توجه داشت رسانه های اجتماعی جدید همه چیز را تعیین نمیکنند یعنی یک جامعه ای که هنجار و گفت و گو در آن قوی هست از رسانه های جدید استفاده میکند تا گفت و گو را تقویت کند. در جامعه ای که هنجارهای مناسب برای گفت و گو وجود ندارد از رسانههای جدید استفاده میکند تا هر گفتمان دیگری را در لاک خود فرو ببرد و حرف دیگری را نشنود. بازی چند جانبه است، عوامل اجتماعی مختلفی در آن است که یک بازیگر رسانه است، یک بازیگر آن هنجارها و ارزشهای موجود است که گفت و گو را تغییر می دهد یا ماندنی میکند. تازه اینها دوتا هستند یک بازیگر سومی هم به نام چینش نیروهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد مبنی بر همگرایی و یا مبنی بر دمیدن رقابت تا حذف دیگری است، یعنی چینش سیاست بر کدام طرف است. یک آمیختگی بین سیاست، فرهنگ و یک بازیگر چهارم اقتصاد و بازیگر دیگر رسانه های جدید است. رسانه نه تنها مقصر است و نه تنها قهرمان، اگر حاصل رقابت بازیگرها باعث تقویت گفت و گو شود، رسانه یک بازیگر بوده که نقش مثبت خود را ایفا کرده است و اگر این رقابت باعث تخریب و شکست شده، رسانه تنها مقصر این بازی نیست. رسانه های اجتماعی جدید هم میتوانند باعث افزایش تنش و اهریمن سازی بشوند و هم میتوانند باعث کاهش تنش بشوند.