عطنا - حضرت آیتالله خامنهای در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله) اینگونه فرمودند: «این اجتماع بزرگِ هرساله دارای یک هدف مهم و مورد نیاز ملّت ایران است، و آن عبارت است از تجدید یاد امام بزرگوار و بهرهگیری از درس امام بزرگوار برای پیشرفت کشور و ادارهی کشور و تعقیب اهداف بلند انقلاب؛ یا از درس امام استفاده کنیم که در بیانات ایشان و در نوشتههای ایشان در دسترس ما و در اختیار ما است، یا از ابعاد شخصیّت امام بهرهمند بشویم که خود این ابعاد شخصیّت برجستهی بینظیر امام بزرگوار، هر کدام درسی است برای ما.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله) در یادداشتی از آقای دکتر ابراهیم برزگر، استاد علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، مهمترین ویژگیهای شخصیتی امام خمینی (ره) را بازخوانی و مرور کرده است.
توصیف شخصیت امام از زبان خود امامتوصیف ویژگیهای شخصیت امام خمینی کار دشواری است. از این جهت، شاید بتوان به توصیف امام از زبان خودِ امام پرداخت. این کار با تحلیل محتوای میانبر یا زیرکانه و کنش گفتاری میتواند انجام شود؛ جاهایی که امام در گفتار و نوشتار یا در خاطرات شخصی به توصیف حال خود پرداخته است، یا در مواردی که شخصیتی، بهویژه غیرمعصومی همچون آیتالله مدرس را ستایش کردهاند، بهنوعی گویی خود را توصیف میکنند. وقتی ما رفتاری را تأیید میکنیم، در واقع میگوییم اگر ما در چنان موقعیتی قرار بگیریم، ما نیز اینگونه عمل میکنیم و دوست داریم اینگونه باشیم. حُسنی که در دیگران میبینیم، اگر در خودِ امام نباشد، قابل ادراک نخواهد بود.ای بسا حسنی که بینی در کسانخوبی تو باشد در ایشان ای فلان بهنوعی بر تجربهی زیستهی مشترک آنان از لحاظ پدیدارشناسی دلالت دارد. فراتر از آن، امام از جمله کسانی بودند که به کاری که خود انجام نمیدادند توصیه نمیکردند، و این رفتاری بود برگرفته از آموزهای قرآنی. اسوهسازی امام برای نسل جوان و مدیران آیندهاین خوانش از شخصیت امام را میتوان معطوف به دو موضوع در نظر گرفت: الف) نیاز به اسوهسازی برای تربیت سیاستمداران و مدیران ارشد با ویژگیهای امام خمینی، و در واقع، تکثیر امام خمینی در برنامهی انسانسازی برای کشورداری. ب) نیاز به اسوهسازی برای نسل جوان با ترسیم ویژگیهای امام خمینی به زبان روز و با روایتی صراطی و آسانفهم. ما نیازمند تکثیر و تولید انبوه امام خمینی و مکتب امام خمینی هستیم؛ یعنی راهی پررهرو. سیر و سلوک شخصی و سیاسیمیتوان زندگی امام را در قالب صراطی و سفر تصویر کرد. امام در طول عمر مبارکشان دو نوع سفر داشتهاند: سفر اول، سیر و سلوک شخصی، و سفر دوم، سیر و سلوک سیاسی و جمعی امام با ملت ایران. این دو سفر از منطق صراطیِ واحدی تبعیت میکنند. در سفر اول و سیر و سلوک شخصی، امام به دنبال تهذیب نفس و تبدیل قابلیتها و استعدادهای بالقوهی خود به انسان متعالی بودند. سفر اول، سفر خودسازی پیش از جامعهسازی و ورود به سیاست است. انسان، پس از خودسازی است که قدرت تأثیرگذاری بر دیگران را پیدا میکند. جهاد اکبر، تهذیب نفس، و اتحاد صراط و سالک اگر تحقق پیدا کند، آنگاه میتواند هدایت یک امت، یک ملت، و میلیونها نفر را به صراط مستقیم ممکن سازد. در این حالت، یک فرد میتواند به ده نفر، صد نفر، هزار نفر، و چهبسا یک ملت تبدیل شود. «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا»(۱) همانطور که امام دربارهی شهید بهشتی گفت: شهید بهشتی یک امت بود. امام در این مرحله به دنبال مسابقه با خود بودهاند. مسابقه با خود، نوعی فلسفهی زندگی است؛ انسان بهجای آنکه با دیگران مسابقه دهد، با خودش مسابقه میدهد. میکوشد تا امروزش بهتر از دیروزش باشد. یک معمار ایرانی میگوید: فرزند خردسالی داشتم که از حیث بدنی، در مسابقهی دو با بچههای بزرگتر از خودش همواره بازنده میشد و ناراحت میگردید. یک روز گفت: «پدر، من میخواهم با خودم مسابقه دهم؛ مثلاً به سوی درختی بدوم و برگردم و هر بار این زمان را کوتاهتر کنم.» این معمار میگوید: من این نکته را از فرزندم آموختم و آن را فلسفهی زندگی خود قرار دادم. منطقِ تلاش برای اینکه «هر روز بهتر از دیروز باشم»... «مَنِ استَوى یَوماهُ فهُو مَغبونٌ»(۲)؛ یعنی روزبهروز از منزلِ هوای نفس و حیوانیت فاصله گرفتن و وارد صراط مستقیم انسانیت و اسلام شدن، و حتی پیمودن مسافتی بیشتر در این مسیر تا آنجا که انسان به مقامِ «اصحاب صراط مستقیم» برسد و فاصلهی بودن و شدن را طی کند. اعتقاد به انسانسازی در برنامه درازمدتامام، خود این انسانسازی را بهعنوان برنامهی درازمدت خود در سفر اجتماعی اعلام میکنند: «برنامهی درازمدت ما این است که انسان تربیت کنیم...» فناوری انسانسازی در آموزههای سهگانهی اعتقادی، اخلاقی و رفتاری اسلام وجود دارد. در اسلام، همهی امور مقدمهی انسانسازیاند. امام، اسلام را کارخانهی انسانسازی معرفی میکنند. این تربیت انسانهای کارآمد، اخلاقی و معنوی به تعبیر رهبر معظّم، «فتحالفتوح امام خمینی» است. این فناوری اکنون در اختیار ماست؛ معجزهی قرن ۲۱ و زمانهی حاضر، همین توان و فناوریِ انسانسازی است. این فناوریِ امام، هم برای تربیت نسل جدید سیاستمداران و مدیران ارشد، و هم برای نسل جوان، بسیار الهامبخش و راهگشاست. با این فناوری انسانسازی، انسان مالک نفس خود میشود؛ مسلط بر مملکتِ وجود خود میگردد. فعالیتهای تدبیری بر فعالیتهای التذاذی او غلبه دارد. محرکهای بیرونی او را از خود بیخود نمیکند و به طغیان نمیکشاند. مستیِ تملق دیگران، مستی علم، مستی مقام، مستی ثروت، و مستی شهرت و منزلت اجتماعی، او را منفعل نمیسازد. حال او در روز شکست، ناامید و پست نمیشود و در روز پیروزی و قدرت، مغرور نمیگردد:گر به دولت برسی مست نگردی، مردیگر به ذلّت برسی پست نگردی، مردی امام، در نصیحت به بنیصدر هنگام تصدی ریاستجمهوری، همین نکته را متذکر میشوند که: کوشش کنید حال شما قبل و بعد از ریاستجمهوری فرقی نکند. در مقابل، امام هنگام توصیف سیاستمداران منحرف از صراط، همین مسئله را بیان میکنند: آنان در روز قدرت، متکبر و مغرور، و در روز شکست و بیقدرتی، زبون و حقیر میشوند. امام هوشمندانه، به میزانی که قدرت، مقام، موقعیت و احترام پیدا میکردند، متواضعتر میشدند و تعریف و تملق دیگران را بهشدت نکوهش میکردند؛ مانند تعاریف و ستایش مرحوم فخرالدین حجازی و آیتالله مشکینی.بخشی از این فناوریِ «مالک نفس بودن» را میتوان در عبارت امام سجاد علیهالسلام یافت: «و لا تَرفَعْنی فی النّاسِ دَرَجَةً إلاّ حَطَطتَنی عِندَ نَفسی مِثلَها» یعنی، به میزانی که نزد مردم احترام، شهرت و منزلت فرد افزایش مییابد، در درونِ فرد، احساس کوچکی نیز باید افزایش یابد تا به این ترتیب، توازن شخصیتی، یا همان «مالک نفس بودن»، حفظ شود. سعهی صدر و بزرگی روحسعهی صدر و بزرگیِ روح امام، چشمگیر است. ابزار ریاست، سعهی صدر است؛ هر مسئولیتی، سعهی صدرِ همسنگِ خود را میطلبد. به میزانی که مسئولیت بالاتر میرود، سعهی صدر بیشتری نیز لازم است. سعهی صدرِ امام، همچون اقیانوسی بود که حوادث روزگار و رفتارهای ناخوشایند، همچون جویبار یا رودخانهای به آن ملحق میشد، اما گویی این الحاق را احساس نمیکرد و دچار تلاطم نمیشد. نمونهای از سعهی صدر امام را میتوان در اختلافات بنیصدر با دیگر ارکان نظام مشاهده کرد. سیاست دوستی با مردمسیاستِ دوستیِ مدنیِ امام در سفر اجتماعی، و قدرتِ حیرتآورِ بسیج سیاسی، از دیگر ویژگیهای شخصیتی امام بود. سیاستِ «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، بسیار درسآموز است. سیاستسازیِ امام و خروج تدریجیِ امر سیاسی از قوه به فعل، در گام نخست با سیاستِ دوستی و همراهسازی مردم محقق میشود. امام در اینجا از استعارهی تولید مثل در حرکت اجتماعی استفاده میکنند. امام، عارفی واصل بودند و توحید افعالیِ ایشان در اوج قرار داشت؛ با اینحال، بارها این گزاره را تکرار میکردند که: «مردم در صحنه باشید، که بی شما هیچکس هیچ کاری نمیتواند بکند.» تبدیل سیاست به فعلیت را جز با مشارکت مردم ممکن نمیدانستند و این قاعده را در همهی حوزههای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تسری میدادند. اعتماد به خدا، اعتماد به مردم و اعتماد به نفس، اعتمادهای سهگانهی امام بود. بهنظر امام، با همراهی و وحدت مردم قدرت پدید میآید. با این قدرتِ تولیدشده میتوان سیاستسازی کرد و تحولات اساسی در سیاست رقم زد. برعکس، تفرقه و خودخواهی، موجب سلطهی دشمنان میشود. «قیام برای نفس (ضد قیام برای خدا) است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را طوری از هم متفرق و جدا کرد که طعمهی مشتی شهوتپرستِ پشتمیزنشین کرده است.» (یادداشت تاریخی امام، ۱۳۲۳) مهارِ خودِ منفی و فراموشیِ منِ سافل و اولیه در ادبیات قرآنی با دو توصیف مثبت و منفی از انسان مواجهایم. استاد مطهری از آن با عنوانِ «منِ مثبت» و «منِ منفی» یاد میکند. واژهسازی علامه محمدتقی جعفری نیز «خودِ انسانی» و «خودِ طبیعی» است. خودِ منفی باید مهار شود، و خودِ مثبت باید پرورش یابد و شکوفا شود. این «خودِ منفی» در متون دینی با عنوان «نفس اماره»، «هوای نفس» یا «نفس شیطانی» معرفی شده است. در روانشناسیِ سیاسی نیز از آن با اصطلاحاتی چون «خودشیفتگی»، «خودخواهی افراطی» و «خودپرستی» یاد میشود. خودشیفتگی باعث میشود که فرد تنها به غایت و منافع شخصی خود بیندیشد و آن را بر منافع ملی و جمعی ترجیح دهد. خودخواهی نیز موجب میشود که «خودِ دیگران» را نبیند؛ در نتیجه باعث اختلاف، درگیری، و تضعیف قدرت یاران و همراهان میشود. عبارت بسیار پرمغز امام چنین است: «باید همه بدانند و دولتمردان بیشتر بدانند که تا در خود فرو میروند، انسان نیستند. وقتی که خود را فراموش کردند و در مقصد عالی انسان فرو رفتند، انسانی بزرگاند... این غایت خلقت است و غایت مقصد انبیاست.» (صحیفهی امام، ج ۱۴، ص ۱۵۶، ۱۳۵۹/۲/۷) سیاست دشمنی با ظالمانسیاست دشمنیِ امام در قبال قدرتهای ظالم و استکباری، ملهم از «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» و از دیگر وجوه شخصیتی امام بود. امام در برابر سهگانهی دشمنان یعنی اغفال، تطمیع و تهدید، قاطع بود. امام اغفالشدنی نبود. او با تجربهی زیستهای نزدیک به نود سال سیاستورزی، خود تاریخِ مجسمِ نود سال ایران بود. این تجربه، در کنار این واقعیت که امام خمینی باسوادترین سیاستمدار و حاکم چند هزار سال اخیر ایران است، موجب میشد که از حیث بینش سیاسی، هرگز در شطرنج سیاست، بازی را به حریف واگذار نکند؛ بلکه برعکس، همواره آنان را مغلوب میساخت. امام از نظر گرایشی نیز تطمیعناپذیر بودند. «مالک نفس» بودن ایشان باعث میشد که وعدههای ثروت، مقام، شهرت و امثال اینها نتواند ایشان را منفعل کند. از لحاظ کنشی نیز تهدیدناپذیر بود. شجاعت و نترسیِ امام ضربالمثل دوران بود. وقتی رژیم شاه تهدید میکرد که دربارهی سه موضوع سخن نگویید، اتفاقاً امام بیشتر دربارهی همان سه موضوع سخن میگفتند: «اسلام در خطر است»، «شاه»، و «اسرائیل».زمانی که در بزرگراه قم–تهران پس از دستگیری، ماشین توقف میکند، امام تصور میکنند که میخواهند ایشان را به قتل برسانند. خودشان میگویند: «دست روی قلبم گذاشتم، دیدم هیچ اضطرابی ندارم و ضربان قلبم عادی است.» امام با این ویژگی سهگانه -علوّ در بینش، گرایش و کنش- همواره در مصاف با دشمن، فعال بودند نه منفعل. خودِ امام در توصیفِ آیتالله مدرس در مواجهه با رضاخان نیز بر همین سه ویژگی تأکید میورزند. (کشفالاسرار، ص ۹) حمیت ایرانی در سیاست دشمنیدر سیاست دشمنی، امام اوج «حمیّت ایرانی» را نیز داشتند. با آنکه شاه دشمن سیاسی امام بود، با اینحال، در جایی اشاره میکند که عکسی یا فیلمی ایشان را بسیار اندوهگین میکند و هرگاه آن صحنه را به یاد میآورند، کامشان تلخ میشود. آن صحنه، لحظهای است که رئیسجمهور آمریکا در دیدار از شاه ایران، پشتش را به او کرده است. امام از اینکه به شاه ایران توهین شده، ناراحت میشوند. در جنگ تحمیلی هشتساله، با وجود مشارکت و حمایت همهی قدرتهای بزرگ ــ آمریکا، شوروی، فرانسه، آلمان، انگلیس ــ و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی از صدام، حتی یک وجب از خاک ایران واگذار نشد. حساسیت به زمان و نظم شخصیحساسیت به زمان، در زندگی شخصی و سیاسی امام خمینی، از دیگر ویژگیهای ایشان است. نظم امام، که از سیرهی عملی و خاطرات زندگی ایشان به دست میآید، بسیار آموزنده است. مثلاً زیارت روزانهی ایشان در نجف، در زمان معیّنی انجام میشد. اثر وضعیِ حساسیت به زمان، در موفقیت، قطعی و تجربهشده است. حتی میان ساعت ۸ و ۸ و ۳۰ ثانیه باید تفاوت قائل شد. «زمان» در صراط پیمایی، یکی از ارکان مهم «اصحاب صراط مستقیم» است. جهتگیری واحد و خلوصیکی از ویژگیهای برجستهی امام خمینی، داشتن جهتگیری واحد در همهی حرکات و سکنات، و فعالیتهای عبادی، سیاسی و آموزشی در طول عمر نودسالهی مبارکش بود. این جهتگیری واحد، همگی «از اویی» و «به سوی اویی» بود. چنین جهتگیریای با فطرت درونی الهی و با جهتگیری کل هستی هماهنگ بود. این هماهنگی، حرکت او را پربرکت میکرد و دستاوردهای او همواره فراتر از مقدار تلاشهایش بود؛ زیرا ابر و باد و مه و خورشید و فلک، در کنار نیکوکاران و محسنین و مؤمنان، همسو با جهتگیری کل هستیاند. همانگونه که آب رود نیل مأموریت نجات حضرت موسی را بر عهده میگیرد و او را به ساحل امن میرساند، و دغدغهی مادر حضرت موسی را برطرف میکند. پروین اعتصامی در شعری مأموریت آب را چنین شرح میدهد:ما به دریا حکم طوفان میدهیمما به سیل و موج فرمان میدهیمقطرهای کوه جویباری میروداز پیِ انجامِ کاری میرود این خلوص و جهتگیری واحد، به امام آرامش میداد. سرانجام، این عارفِ واصل، به «نفس مطمئنه» رسید و در وصیتنامهی سیاسی الهی خود که در سال ۱۳۶۱ ــ هفت سال پیش از ارتحال ــ نوشته شد، با دل آرام و قلب مطمئن خبر میدهد. شوخطبعی فاخرشوخطبعیِ امام نیز جلوهای کمتر گفتهشده از جاذبهی شخصیت ایشان است. شوخطبعیهای فاخر و حکیمانهی ایشان، لبخند را بر لب مخاطبان مینشاند، بیآنکه خودشان بخندند. قضیهی اوریانا فالاچی و دستشویی رفتن صدام در اجلاس سران کشورهای عربی، قضیهی ادعای اسلامشناسیِ کارتر، شوخی امام با نصیری، قهرمان وزنهبرداری جهان، و نیز نقلِ شوخی مدرس با رضاخان دربارهی دعا برای بازگشت سلامت او از سفر، از جمله این مواردند. جمع اخلاق و سیاستامام خمینی معمای «جمعناپذیریِ اخلاق با سیاست» را حل کردند. در حالیکه ماکیاولی در کتاب شهریار جمع این دو را ناممکن میداند، امام خمینی در نظریه، و بهویژه در سیرهی عملی خود، این دوگانگی و جمعناپذیری را حل کردند. حل معمای سنت و تجددامام معمای حلنشدهی یکصد و پنجاه سالهی سنت و تجدد را نیز در حوزهی تمدنی و سیاسی حل کردند و نشان دادند که اسلام میتواند معمار و کارگزار تغییرات اجتماعی در مقیاس انقلاب باشد. این کار را نه تنها در سطح نظری، بلکه در عمل نیز به انجام رساندند؛ و در ایران، نظامسازیِ جمهوری اسلامی را تحقق بخشیدند؛ آنهم نظامی ماندگار که بیش از چهار دهه استوار مانده است. امام همهی این کارها را در عصر حاکمیت چهارصد سالهی سکولاریسم و حذف دین از قلمرو عمومی انجام دادند. این انقلاب میتواند گونهای متفاوت از تمدن را به بشریت عرضه کند؛ تمدنی که، فراتر از منزل حیوانیت و مادیت، معنویت و عدالت را در کنار توسعه و پیشرفت پدید آورد. متأسفانه، مزاحمت ساختاری تمدن غرب ــ با پیشبینی چنین فرآیندی ــ میکوشد تا مانع از تحقق آن شود. این کار، جنایتی حدأکثری علیه بشریتِ حال و آینده است. جنایت غرب و اسرائیل تنها آنچه در غزه میگذرد نیست؛ بلکه این محرومساختنِ تمدن بشری از دستاورد جدیدی در تمدنسازی، جنایتی بزرگتر است. البته به فضل الهی و با تلاش مردم ایران و منطقه، آنان به هدف شوم خود نخواهند رسید.
(۲ امام کاظم علیه السلام : هر که دو روزش برابر باشد ، مغبون است.