عطنا - ارزیابی عملکرد چیست؟ شما چقدر با این مفهوم آشنایی دارید؟ خوب است بدانید ارزیابی عملکرد عبارت است از فرایندی برای تعیین عملکرد موفق یا ناموفق کارکنان با شاخصها و استانداردهایی که از پیش تعیین شده است. بر اساس این تعریف، ارزیابی عملکرد جزئی از فرایند مدیریت عملکرد است. ارزیابی عملکرد به صورت دورهای (معمولاً سالانه) انجام میشود و در مقایسه با مدیریت عملکرد، پویایی لازم را ندارد. این روزها به دلیل افزایش دورکاری ارزیابی عملکرد در سازمان ترکیبی (هیبریدی) بسیار اهمیت دارد.
حال که به سوال ارزیابی عملکرد چیست پاسخ دادیم، باید بگوییم در فرآیند ارزیابی عملکرد کارکنان، اهداف در ابتدای دوره به کارکنان ابلاغ میشوند و یک سال بعد، میزان تحقق آنها بررسی میشود. در این مدت طولانی، کارکنان هیچ بازخوردی از عملکرد خود دریافت نمیکنند و در نتیجه هیچ معیاری برای اصلاح عملکرد در اختیار آنها نیست. به عبارت دیگر میتوان گفت ارزیابی عملکرد صرفاً با هدف کنترل کارکنان در طول دوره ارزیابی و تنبیه یا تشویق آنها در پایان دوره انجام میشود، نه توسعه مهارتهای آنها.
ارزیابی عملکرد یک فرآیند سالانه است که در آن عملکرد و بهرهوری یک کارمند در برابر مجموعهای از اهداف از پیش تعیین شده ارزیابی میشود. فرآیند ارزیابی عملکرد کارکنان در سازمانها برای افزایش بهره وری کارکنان و بهبود نتایج آنها بسیار مهم است.
در فرآیند ارزیابی عملکرد کارکنان، مهارت، دستاوردها و رشد کارمند یا عدم وجود آنها مورد ارزیابی قرار میگیرد. شرکتها از سیستم ارزیابی عملکرد برای بازخورد به شکلی صحیحتر و روشنتر در کار و توجیه افزایش دستمزدها و پاداشها استفاده میکنند.
درواقع ارزیابی عملکرد فرآیندی است که توسط آن سازمانها عملکرد کارکنان را بر اساس استانداردهای از پیش تعیین شده ارزیابی میکند. هدف اصلی ارزیابی کمک به مدیران بهطور مؤثر در شرکتها و استفاده از منابع انسانی و در نهایت بهبود بهرهوری سازمان است. مدیریت عملکرد بسیار مهم است، نه تنها به این دلیل که عامل تعیینکننده در افزایش دستمزد و ارتقای کارکنان است بلکه به این دلیل که میتواند مهارتها، نقاط قوت و کاستیهای یک کارمند را بهطور دقیق ارزیابی کند.
با این حال، ارزیابی عملکرد به ندرت به خوبی مورد استفاده قرار میگیرد زیرا روشهای ارزیابی عملکرد موجود در بهبود نتایج عملکرد کارکنان شکست میخورند.
ارزیابی عملکرد سازمان ها
اگرچه بسیاری از کارمندان از جلسه ارزیابی عملکرد سالیانه هراس دارند، ولی واکاوی رفتار کارمند و بررسی عملکرد کاری و رفتاری او توسط مدیران منابع انسانی بواسطه مدیریت عملکرد می تواند منافع بالقوه بسیاری فراهم کند.مدیریت عملکرد موثر می تواند به سازمان در تقویت ارتباط بین مدیران و کارمندان شان و ایجاد استانداردهایی برای ارزیابی کارمندان و همچنین شناسایی کارمندان برتر جهت تشویق کمک کند.
کارشناسان ادعا میکنند که این فرایند مناسب، اطلاعات لازمی را برای کسب موفقیت همه اعضای سازمان فراهم میکند:
چه چیز باعث احترام شما نسبت به من می شود؟
چطور میتوان انتظارات شما را برآورده کرد؟
در ابتدا سازمان وضعیت عملکردی اش را مشخص میکند. در مرحله بعد سازمان این موقعیت را ارزیابی میکند و سرانجام مدیران از طریق جلسات بازخورد عملکرد، به کارکنان اطلاعاتی را درباره عملکردشان و اصلاح آن در جهت دستیابی به اهداف سازمان میدهند.اگر در عملکرد فرد معایبی وجود داشت، تشکیل جلسات بازخورد جهت شناسایی و حل و فصل مشکلات اساسی ضروری است.استفاده از فرایند مدیریت عملکرد به مدیران و کارمندان کمک میکند تا بر اهداف سازمان متمرکز شوند.
ما به دلایل زیر ارزیابی عملکرد سازمان را اندازه گیری می کنیم:
برنامه ریزی، کنترل و ارزیابی: فرایند تحلیل اندازه ها جهت گرفتن تصمیم را ارزیابی می نامند. “فرایند اندازه گیری قلب سیستم برنامه ریزی، کنترل و ارزیابی موثر و کارا است.
ارتباطات: اندازه گیری جهت کاهش تصمیمات احساسی، حل مشکلات به صورت سازنده، نظارت بر پیشرفت و بازخورد موثر نیاز است
بهبود عملکرد: مهم ترین دلیل موجود برای اندازه گیری پشتیبانی از بهبود عملکرد است. اگر اندازهگیری بخشی از بهبود مستمر نباشد، پیوند اساسی بین عملکرد و ارزیابی شکسته میشود. اندازهگیری عملکرد، چهارچوبی را مهیا می کند تا متوجه شویم چطور فعالیتهایی که جهت بهبود انجام میشوند نتیجه میدهند. اندازهگیری عملکرد بخش جدایی ناپذیر بهبود عملکرد است. اندازهگیری شروع بهبود است، زیرا اگر نتوانید فعالیتی را اندازه بگیرید، نمیتوانید آن را بهبود دهید.
نخصیص منابع: اندازه گیری به یک سازمان کمک میکند منابع محدود خود را به سمت جذابترین فعالیتهای بهبود هدایت کند. همچنین اندازه گیری محرکی را برا ی فعالیتها ایجاد میکند.
ایجاد انگیزه: اندازهگیری عملکرد میتواند عمیقا بر روی انگیزه افراد اثرگذار باشد. اگر افراد هدف داشته باشند عملکردشان بهبود مییابد و اگر هدفشان چالش انگیز اما دست یافتنی باشد، عملکردشان حداکثر خواهد بود. به هر حال، اثر اندازهگیری عملکرد بر روی رفتار سازمان به این عوامل بستگی دارد: محتوای اندازه گیری، درجه مطابقت بین معیارهای اندازهگیری و اهداف سازمانی و پاسخ انگیزشی افراد به اندازهگیری.
تمرکز بلند مدت: معمولا مدیران برای تمرکز کوتاه مدتشان به نتایج، مورد انتقاد قرار میگیرند. اندازهگیری عملکرد مناسب می تواند به مدیران در ایجاد دیدگاه بلندمدت کمک کند.
انتخاب معیارهای درست جهت ارزیابی عملکرد سازمان ها
در زندگی روزمره مرتبا در حال اندازهگیری و ارزیابی هستیم. صبحها، ساعت و دما را چک میکنیم تا متوجه شویم چه زمانی از منزل خارج شویم و چه لباسی بپوشیم؟در شرکت با کمک آمارها متوجه می شویم اوضاع شرکت چگونه است؟
معیارها به یک مدیر کمک می کنند تشخیص دهد چه کسی به کمک نیاز دارد و چه کسی سزاوار تشویق است؟ بنابراین می توان از معیارها به عنوان عامل انگیزه دادن به دیگران استفاده کرد.داشتن معیارهای درست به گرفتن تصمیمات درست کمک میکند.
اگر در شرکت یک کارمند جدید دارید، معیار ارزیابی عملکرد پرسنل به شما کمک می کنند تا بهتر او را راهنمایی و هدایت کنید. معیارها مهمترین قسمت های کار و اولویت های بهبود و توسعه شخصی را مشخص می کنند.
مطمئنا معیارهای درست به مدیران کمک می کنند عملکرد بهتری را از زمان، پول و افرادشان بگیرند. اما اندازه گیری معیارهای غلط منجر به گرفتن تصمیمات غلط، رفتار بد کارکنان و نارضایتی مشتریان میشود. دانستن اینکه چه چیزی را و چطور اندازهگیری و ارزیابی کنیم مهارت شغلی مهمی است.
چند سوال اولیه در رابطه با ارزیابی عملکرد سازمان ها و شرکت ها مطرح است که درادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت:
چه چیزی در سازمان باید اندازه گیری شود؟
شرکتها چه اشتباهات رایجی در رابطه با ارزیابی عملکرد انجام میدهند؟
چطور یک مدیر میتواند با درک ارزیابی عملکرد به لبه رقابت برسد؟
زمانی که یک مدیر می خواهد برای کسب و کار خود تصمیمی بگیرد و یا حتی مذاکرهای را برنده شود، از اعداد کمک می گیرد. بهترین تیم فوتبال از تعداد مسابقاتی که برنده شده است مشخص میشود و یا بهترین دانش آموز مدرسه با توجه به نمرات و تست های استاندارد انتخاب می گردد و ملاک تصمیمگیری برای انتخاب بهترین فروشنده شرکت، آمار فروش و یا سودآوری واحد است.
زمانی که به این اعداد به عنوان آمار رجوع می کنیم و در دنیای ارزیابی عملکرد سازمان هستیم، این اندازه گیری ها را معیار عملکرد و یا معیار مینامیم. معیار، اندازهگیری هایی است که به ارزیابی کارآیی، عملکرد، پیشرفت یا کیفیت کمک میکند. این معیارها معمولا خروجیها و منابع و یا نسبتی از این دو را ردیابی می کنند.
در شرکت برخی معیارها ارزشی ایجاد نمیکنند و هیچ معیار منحصر بفردی نیز وجود ندارد که تصویر واضح و کاملی را ارائه دهد. زیرا یک معیار معمولا یک بعد را اندازه گیری می کند. بنابراین نیاز به طراحی سیستمی از معیارها وجود دارد.
یک سیستم از معیارها معمولا مجموعه ای از معیارها هستند که هر معیار در سیستم، یک وجه مهم از عملکرد را اندازه گیری می کند.
برای مثال اگر یک مدرسه از دانش آموزان بخواهد در ریاضی، ادبیات و علوم عالی باشند، همینطور خلاق باشند و مهارت های ارتباطی خوبی داشته باشند. این مدرسه نیاز به ۵ معیار جهت تشکیل سیسستم معیارهای مدرسه دارد. در این صورت می تواند نقاط قوت و ضعف هر دانش آموز را متوجه شود و از منابع مدرسه موثرتر و کاراتر استفاده کند تا به هر دانش آموز در مسیری که نیاز دارد کمک کند. این قدرت یک سیتم خوب از معیارهاست.
بیشتر سازمانها درک کرده اند که انتخاب بیش از یک معیار بهترین راه ممکن است اما متاسفانه اکثر سازمانها در یافتن معیارها گیج می شوند و همه چیز را اندازهگیری می کنند. و این تنها زندگی مدیران را گیج می کند. در مقابل، برخی شرکت ها از معیارها فراری هستند و هیچ معیاری ندارند. اما شرکت هایی هستند که برای کمک به کارکنانشان لیستی از معیارها را می سازند که آن را شاخصهای کلیدی عملکرد و یا KPI مینامند.
در واقع KPI، اندازهگیریهایی است که نشان میدهد چطور یک شرکت می تواند به طور موثر به هدف کلیدی خود دست یابد. گروهی از معیارها که شرکت به آنها نسبت به دیگر معیارها ارزش و اولویت قایل شده است. بنابراین زمانی که صدها معیار در دسترس مدیران است، KPIهای سازمان میتواند نقطه شروعی برای مدیران باشد.اگر KPIها خوب باشند نشان دهنده عملکرد مثبت سازمان است و اگر KPIها خوب به نظر نرسند مشخص میشود مشکلی وجود دارد.
اشتباهات رایج شرکت ها در ارزیابی عملکرد چیست؟
تحقیقات نشان میدهد یکسری اشتباهات رایج در اجرای ارزیابی عملکرد سازمان رخ میدهد:
اندازهگیری تعداد زیاد شاخص بدون در نظرگرفتن اهداف بلندمدت و کوتاه مدت سازمان
استفاده از شاخصهای استاندارد و عمومی و عدم طراحی معیارهای اختصاصی برای هدف مورد نظر سازمان
یکپارچه نبودن شاخصها بین واحدهای مختلف و ایجاد تضاد بین واحدهای سازمان
در نظر نگرفتن شاخصهای کمّی برای اندازهگیری مناسب عملکرد هر واحد
در گیر نبودن مدیران و مسئولان واحدها در طراحی شاخصها و کاهش انگیزه مدیران در پیگیری شاخصهای مربوطه
نظارت ضعیف بر اندازهگیری عملکرد و بیتفاوت شدن سازمان پس از چندین دوره ارزیابی
شیوه های ارزیابی عملکرد شرکت ها
اصطلاح عملکرد عموما اشاره به عملکرد مالی دارد، که می تواند در برگیرنده فروش، سود خالص، حاشیه ناخالص، یا دیگر سنجه های مطلق مالی و حسابداری شود. این گونه سنجه ها می توانند در ارزیابی رشد یک شرکت یا واحد کسب و کار معین در طول دوره های زمانی مختلف مفید باشند، ولی این سنجه های مطلق عملکرد به طور خاص برای ارزیابی عملکرد شرکت در مقایسه با مقابله شرکت هایی با اندازه های متفاوت یا شرکت هایی که در صنایع متفاوت فعالیت می کنند نمی توانند مفید واقع شوند.
برای مثال، دو شرکت فرضی ممکن است هر دو سود خالصی بالغ بر ۱۵ میلیون دلار داشته باشند، ولی یک شرکت ممکن است خیلی بزرگ باشد (مثلا، ۱ میلیارد دلار کل درآمد فروش) در حالی که شرکت دیگر ممکن است خیلی کوچک تر باشد مثلا، فقط ۱۰۰ میلیون دلار کل درآمد فروش). کدام شرکت سودآورتر است؟ اگر فقط سود خالص لحاظ شود، پاسخ این خواهد بود که هر دو شرکت از سودآوری یکسانی برخوردارند، ولی با توجه به اینکه یک شرکت از دیگری بسیار بزرگتر است، این پاسخ گمراه کننده است. از این رو، سنجه های نسبت برای اهداف مقایسه مفیدترند، چون آنها سنجه های مطلقی، مانند سود خالص، را از طریق تقسیم این عامل در ارزیابی عملکرد شرکت سنجه ها بر یک مخرج مشترک «استاندارد» می کنند.
برخی از رایج ترین سنجه های نسبت، شامل بازده فروش (سود خالص به فروش)، بازده دارایی ها (سود خالص / کل دارایی ها)، و بازده حقوق صاحبان سهام (سود خالص کل حقوق صاحبان سهام) می شوند؛ اگرچه سنجه های نسبت دیگری نیز معمولا برای ارزیابی عملکرد شرکت و فعالیتهای کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرند. بازده فروش برای شرکت فرضی اول که در بالا ذکر شد فقط ۱/ ۵ درصد است، در حالی که بازده فروش برای شرکت کوچک تر دوم ۱۵ درصد است. به عبارت دیگر، برای هر یک دلار فروش انجام شده توسط شرکت اول، فقط ۱/ ۵ سنت سود خالص به دست می آورد، در حالی که شرکت دوم به ازای هر دلار فروش ده برابر بازده بیشتری به دست می آورد. از طریق کنترل اندازه شرکت، سنجه نسبت -بازده فروش- نشان می دهد که شرکت کوچک تر دوم به طور قابل ملاحظه ای از شرکت بزرگ تر سودآورتر است و این مثال یک نمونه ساده از ارزیابی عملکرد شرکت از منظر مالی تلقی میشود.
ارزیابی عملکرد شرکت های سرمایه گذاری
امروزه، دارایی های مالی و سرمایه گذاری در آنها به یکی از ارکان مهم در اقتصاد کشورها بدل شده است و در این راه بازارهای مالی و به ویژه بورس اوراق بهادار جایگاه تحصیل این گونه دارایی ها است. به دلیل نقش منحصر به فرد بورس در تولید ظرفیت های اقتصادی و کسب بازده و سودآوری شرکت ها و سرمایه گذاران، جایگاه آن در اقتصاد کشورها به سرعت ارتفا یافته و امروزه از آنچنان اهمیتی در سیستم های اقتصادی پیچیده برخوردار است که از آن برای سنجش میزان سلامت و یا بیماری اقتصادی کشورها نام برده می شود که مهمترین وظیفه اش، ایجاد بازاری دائمی و پیوسته برای اورق بهادار می باشد. بازارهای مالی در هر کشوری از جمله ایران شامل بازار پول و بازار سرمایه تشکیل می شود که هر یک از اهمیت خاص خود برخوردار است.
به طور خلاصه، بازار پول، بازار مطالبات کوتاه مدت حداکثر تا یک سال را در بر می گیرد. گرایش اصلی بازار پول اصولا بر ابزارهایی مثمر کر است که با استفاده از آنها بتوان به سرعت وضعیت نقدشوندگی را تغییر داد به این علت است که در چنین بازاری سرعت نقدشوندگی بسیار بالا بوده و نیازهای کوتاه مدت تا یک سال در آن تأمین می شود. به دلیل ماهیت کوتاه مدت آن، تبدیل وجوه جمع آوری شده به سرمایه مالی امکان پذیر نبوده و تنها برای تأمین مالی عملیات تولیدی و تجاری پیش بینی نشده به کار می رود بازار سرمایه، بازاری است که ارتباط تنگاتنگی با پس انداز و سرمایه گذاری دارد و به مثابه یک واسطه مالی، پس انداز واحدهای اقتصادی دارای مازاد را به واحدهای دارای کسری، برای سرمایه گذاری انتقال می دهد. وظیفه بازار سرمایه تأمین مالی بلند مدت برای بنگاه های اقتصادی است. یکی از تغییرات مهم بازارهای سرمایه در سال های اخیر، صنعت واسطه گری مالی است که در سراسر جهان رشد و گسترش چشم گیری را شاهد بوده است.
واسطه های مالی در یک بازار توسعه یافته اوراق بهادار، به عنوان نهادهای اجرایی با برخورداری از کار کردی چند منظوره، نقش مهمی را در مجموعه وظایف و فعالیت های بازار بر عهده دارند. در واقع سرمایه گذاری به عنوان موتور رشد اقتصادی تاثیر انکار ناپذیر و حیاتی در بهبود وضعیت اقتصادی کشورها دارد. واسطه های مالی با جذب پس انداز ها و تأمین منابع لازم برای سرمایه گذاری، کاهش ریسک سرمایه گذاری و مدیریت دارایی ها می توانند تاثیری معنی دار بر سرمایه گذاری داشته باشند. واسطه های مالی در بازارهای سرمایه از تنوع زیادی برخوردارند که از مهمترین آنها می توان به شرکت های سرمایه گذاری، صندوق های بازنشستگی، شرکت های هلدینگ، بانک های تجاری، موسسات مالی و اعتباری، صندوق های سرمایه گذاری، شرکت های بیمه، شرکت های لیزینگ و … اشاره نمود شرکت های سرمایه گذاری در اکثر بازارهای مالی دنیا از مهمترین واسطه های مالی بورس اوراق بهادار هستند.
اهداف ارزیابی عملکرد شرکت ها
به وسیله نسبتهای محاسباتی و ارزیابی عملکرد مالی میتوانید متوجه شوید که در کدام بخش از فعالیتهای خود بازدهی بهترین را کسب کردهاید. در مقابل در کدام بخش ضعیف عمل کردهاید. تحلیلی به شما کمک میکند تا بتوانید محتوای استراتژیهای مجموعه خود را به صورت درست و متناسب با اهدافتان بچینید. همچنین تا حد زیادی نیز در هزینههای خود صرفه جویی کنید.
شاخص های ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها
در ارزیابی عملکرد مالی شرکتها بازده حقوق سهام داران و صاحبان سهام و نسبت مالی پرکاربرد و بسیار مهم است. اگر در زمره افرادی هستید که میخواهید بهصورت دقیقتر از عملکرد مالی شرکت خود مطلع باشید نیاز است تا مضاف بر بررسی مواردی که در قسمت قبل به آنها اشاره شد موارد دیگری را نیز محاسبه نمایید. باید سعی کنید برای اجرای استراتژیهای خود نقدینگی شرکت خود را نیز محاسبه نمایید. بهوسیله محاسبه این نقدینگی میتوانید برنامهریزیهای خود را دقیقتر انجام دهید.
شاخص عملکرد مالی شرکت
بهمنظور بررسی عملکرد مالی شرکتها، هر دو عملکرد مالی کلان مجموعه باید موردبررسی قرار گیرد که بهصورت توضیح دادهشده در زیر، محاسبه میشود:
- بازده داراییها: کل داراییها / سود خالص.
- بازده حقوق صاحبان سهام: کل حقوق صاحبان سهام / سود خالص.
- برآورد سود خالص: فروش / سود ناخالص.
- برآورد نسبت گردش داراییها: خالص فروش / میانگین کل داراییها
ازآنجاییکه ارزیابی عملکرد مالی شرکتها یک موضوع اساسی برای هر مجموعه به شمار میآید پس نمیتوان کار محاسبه آن را به دست افراد بیتجربه سپرد. چراکه بهوسیله این ارزیابی، استراتژیها چیده میشود و باعث پیشرفت و ارتقا کسبوکارتان میشود.
نتیجه گیری
هدف از سرمایهگذاری برای هر شخص سرمایهگذار، افزایش و یا حداقل حفاظت از سرمایه مالی است، بنابراین ارزیابی عملکرد مالی سرمایهگذاری برای همه سرمایهگذاران مهم است. حال، اگر پس از ارزیابی صحیح و یکپارچه، عملکرد یک شرکت رضایتبخش نباشد، سرمایهگذاران دلیلی برای ادامه سرمایهگذاری در آن نداشته و ممکن است و با واگذاری سهام آن شرکت و تحصیل سهام شرکتی دیگر و یا به طور کلی خروج از صنعت مالی و بخش شرکتهای سرمایهگذاری در بازار، واکنش نشان دهند. این امر پیامدهای نامطلوبی نظیر کاهش قیمت سهام خواهد داشت که نه باب طبع سهامدار و نه باب میل شرکت است. به همین دلیل انتظار میرود ارزیابی هر چه صحیحتر عملکرد مالی شرکتهای سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران و حتی خود شرکت از اهمیت زیادی برخوردار باشد. هدف این مقاله دستهبندی و بررسی شاخههای مختلف فعالیت شرکت سرمایهگذاری، معرفی بهترین معیار اندازهگیری هر دسته با توجه به ادبیات علمی و شیوه عملی موجود، ارزیابی تأثیر آنها بر عملکرد مالی شرکت و ارائه راهکاری برای ارزیابی بهتر شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران است. ویژگی منحصر به فرد پژوهش حاضر و تفاوت عمده آن با سایر پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه این است که فقط به شاخه سرمایهگذاری بورسی در اندازهگیری و ارزیابی عملکرد مالی نپرداخته و با توجه به ویژگیهای شرکتهای سرمایهگذاری در ایران و گستردگی دامنه این فعالیتها، به دنبال شناسایی، دستهبندی و بررسی همه شاخههای فعالیتهای شرکتهای سرمایهگذاری میباشد.
نویسنده: سارا نادری
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: