عطنا - سواد رسانهای، یکی از مهمترین و چالشیترین مباحث در حوزه علوم ارتباطات است که در سالهای اخیر با توجه به گسترش و رشد رسانهها به ویژه در حوزه فناوری اطلاعات در فضای کشور مورد توجه قرار گرفته است. درگیر شدن اکثر مردم با رسانههای جدید در فضای مجازی، پیامدهای مثبت و منفی بسیاری داشته است؛ چراکه رسانه قدرت این را دارد که در کوتاهترین زمان ممکن و با بالاترین کیفیت، اخبار و مطالبی را منتشر کند و این هنر و تشخیص مخاطب است که بتواند واقعیت را از شایعه تشخیص دهد و برای این امر نیاز به سواد رسانهای دارد.
در این راستا با لیلا وصالی عضو انجمن سواد رسانهای ایران به گفتوگو نشستهایم. در ادامه مشروح بخش نخست این گفتوگو را میخوانید؛
سواد رسانهای چیست و چه تعریفی میتوان از سواد رسانهای ارائه کرد؟
سه تعریف میتوان از سواد رسانهای ارائه کرد که ترکیب این سه تعریف میتواند فهم دقیقتری از سواد رسانهای به ما بدهد. یکی از این تعاریف، سواد رسانهای را درکی متکی بر مهارت معنا میکند که براساس آن میشود، انواع رسانهها و تولیدات آنها را شناخت و از هم تفکیک و شناسایی کرد. تأکیدی که در این تعریف وجود دارد، درک مبتنی بر مهارت است، به این معنا که ممکن است خیلی وقتها اطلاعات و آگاهیهای زیادی از موضوعات مختلف کسب کنید، اما این به معنای کسب مهارت نمیشود. درست مانند کسی که قرار است، رانندگی کردن یاد بگیرد. ممکن است اطلاعات آییننامهای به او داده شود و یا اطلاعاتی درباره فضای ماشین، نوع حرکت کردن و ... بدهند. اما تا زمانی که پشت ماشین ننشیند و حرکت نکند و همچنین تجربه و تکرار نداشته باشد، این مهارت برای او به دست نمیآید.
جنس سواد رسانهای از جنس مهارت است، یعنی شما ابتدا باید اطلاعاتی را کسب کنید، آگاهی نسبت به موضوعات پیدا کنید و بعد به قدری تکرار و تمرین کنید که این، تبدیل به مهارت یا شم شود. شمّی که در لحظهای که با یک خبر جعلی و یا فیکنیوز مواجه میشوید، حسی به شما بگوید که در این خبر، یک چیزی درست نیست و یا سرجایش نیست و همین موضوع و شم شما را به سمت بررسی بیشتر و تفکر انتقادی دقیقتر ببرد.
تعریف دیگری که از سواد رسانهای وجود دارد، درک توان رسانه در شکل دادن به باور افراد و جهانبینی فرد و چگونگی شکلگیری آن و قالبهای دریافتی است. اگر رسانه را به این معنا بدانیم قادر هستند به واسطه ابزارهایی که در اختیار دارند، حتی به جهانبینی ما شکل دهند، تغییرهای رفتاری و تفکری در ما ایجاد کنند. بنابراین باید بدانیم این کار را چگونه انجام میدهند و در قالب چه رسانههایی و چه قالبهایی آن را میریزند و به ما عرضه میکنند.
اما تعریف سومی از سواد رسانهای وجود دارد که ما آن را تعریف کاربردی سواد رسانهای میشناسیم و آن را توان دسترسی، تحلیل، ارزشگذاری و تولید محتوای رسانهای معنا میکنیم. به این معنا که اگر بخواهیم دارای سواد رسانهای باشیم، ابتدا باید توان دسترسی خودمان را بالا ببریم. بخشی از این دسترسیها مربوط به زیرساختها و خدمات دولتی است و بخشی نیز به نوع استفاده ما از رسانهها برمیگردد. مثلاً باید بدانیم، برای اینکه از بعضی از خدمات رسانهای استفاده کنیم و یا از خدمات تکنولوژیهای نوین رسانهای بهره ببریم، کدام اپلیکیشنها و یا نرمافزارها را باید روی گوشیمان نصب کنیم و چه اطلاعات و آگاهیهایی را به دست بیاوریم.
اگر ما بحث توان دسترسی را بلد نباشیم، دچار مشکل خواهیم شد و خیلی اوقات یکی از چالشهایی که در سواد رسانهای داریم، یادگیری ناقص سواد رسانهای است. یعنی بعضی افراد، چیزی به گوششان میخورد و همین اطلاعات ناقص باعث رسانههراسی آنها میشود، به جای اینکه کمک کند از توان رسانهها بهره ببرند. مثلاً وقتی از یک راننده محترم تاکسی خواستم شماره کارتش را بدهد تا هزینه سفر را کارت به کارت کنم، راننده تاکسی برآشفته شد که کارت من را برای چه میخواهید، من اصلاً حساب ندارم. نگاهی که باعث ترس میشود، به این دلیل است که آگاهیهای ما ناقص است و دقیق نمیدانیم چه چیزهایی از رسانهها میتواند برای ما مخاطرهآمیز باشد و چه چیزهایی لازمه زندگی تکنولوژیک امروز است.
مثلاً از اطلاعات یک کارت، کد 16 رقمی و یا شماره شبا را میتوانید در اختیار هر کسی قرار دهید، اما آنچه باید از آن محافظت کنید، cvv۲ و تاریخ انقضای کارتتان است و یا عکس کارتتان را برای کسی نفرستید. شناخت دولبه این موضوع اهمیت زیادی دارد که ما چگونه از رسانهها استفاده کنیم که بهترین بهره را ببریم و کمترین آسیب را ببینیم؛ بنابراین توان دسترسی به این معناست که بلد باشیم، از رسانهها در راستای رسیدن به اهدافمان درست استفاده کنیم و دسترسی لازم را داشته باشیم. اگر میخواهیم با فرزندمان در ارتباط باشیم به جای اینکه به صورت دستوری و امر و نهی با او صحبت کنیم، یک کلیپ ساده و جذاب را برایش ارسال کنیم و یا او را در معرض پیامهای جذاب قرار دهیم که قبلاً توسط دیگران از سوی رسانهها ساخته شدهاند و این میتواند معنای ما را بدون اینکه حس چکشی در او ایجاد کند، به او منتقل کند؛ بنابراین در گام اول باید توان دسترسی و در گام بعدی توان تحلیل داشته باشیم. تحلیل به این معنا که قرار نیست، هر آنچه که ما از رسانهها تصور میکنیم، به آن محتوا نسبت دهیم. در واقع یکی از اتفاقاتی که به طور معمول میافتد و یک اصل در سواد رسانهای این است که افراد مختلف براساس تجربههای پیشین و سلایق خود اخبار و اطلاعات را رمزگشایی و تحلیل میکنند و این با ذات سواد رسانهای و آنچه در تفکر انتقادی نیاز به یادگیری آن داریم، در تناقض است. در واقع ما برای اینکه بتوانیم تحلیل درستی داشته باشیم، باید روشهای تحلیل رابیاموزیم.
افراد معمولاً تحلیلهای شخصی خود از موضوعات مختلف را به اسم سواد رسانهای به مردم و جامعه منتقل میکنند. مشکلی که این مسئله ایجاد میکند این است که میدانیم روشهای تحلیلی خاصی وجود دارند، اما اگر صرفاً به قول ضربالمثل چینی ماهی را به افراد بدهیم، امکان ماهیگیری را از آنها گرفتهایم و هدفگذاری سواد رسانهای، دادن ماهی نیست، بلکه یاد دادن ماهیگیری و توان تحلیلگری است. فارغ از اینکه چه رسانهای باشد، چه پیامی باشد و متخصصان سواد رسانهای حضور داشته باشند یا نه، فرد قدرت کافی برای تحلیل پیامهای رسانهای را داشته باشند. از این جهت یکسری موارد تحلیلی وجود دارد که به صورت استاندارد در دنیاست و بخشهایی را هم ما به عنوان فرهنگ بومی و الگوی ملی خودمان به آن اضافه کردهایم. مهارتهای 21 گانه سواد رسانهای و همچنین مهارتهای دیگری مانند تحلیل پیام، لایههای پیام، اجزاء پیام، انگارهسازی یا سایر موضوعاتی که به افراد کمک میکند تا شاخصههایی برای تشخیص پیامهای رسانهای و تحلیل آنها ارائه دهد.
مرحله سوم که مرحله بسیار مهمی است، مرحله ارزیابی یا ارزشگذاری است، به این معنا که شما توانستید به پیامی دسترسی داشته باشید و بعد تحلیل کنید و اکنون نیازمند ارزشگذاری آن هستید. این یک تعریف جهانی است و صرفاً این طور نیست که بخواهیم به این موضوع معتقد باشیم. به این معنا که شما باید قادر باشید پیامی که تحلیل کردید را براساس ارزشهای فردی خانوادگی، ملی و مذهبی و ارزشهایی که در جامعه به صورت عرف وجود دارند، تحلیل کنید. آیا این ارزشگذاری به من نشان میدهد که میتوانم برای این پیام ارزشی قائل باشم یا بپذیرم یا خیر؛ یا این پیام اساساً با ارزشهای من در انطباق نیست و باید آن را کنار بگذارم.
در مرحله چهارم میگوید؛ زمانی که شما توانستید دسترسی کافی داشته باشید و پیامها را تحلیل کنید و آنها را ارزشگذاری کنید، باید توان تولید محتوا داشته باشید و بلد باشید محتوای مورد نظر خود را با زبان رسانهای و جذاب به دیگران منتقل کنید.
آیا کسانی که با رسانهها اعم از شبکههای اجتماعی و ... در ارتباط هستند، سواد رسانهای بالایی دارند؟
شاید بسیاری از افرادی که با رسانهها در ارتباط هستند، تصورشان بر این است که چون با رسانه کار میکنیم، پس سواد رسانهای بالایی داریم و این یک تصور کاملاً اشتباه است، از جمله نوجوانها و جوانها که به واسطه استفاده و ارتباط مدام با رسانهها تصور میکنند، از سواد رسانهای بالایی برخوردارند. البته بخشی از این مسئله را میتوانیم بپذیریم. وقتی درباره سواد رسانهای صحبت میکنیم، بهتر متوجه خواهیم شد که کجا مشکل داریم، چه دسترسیهایی داریم و چه مسائلی از معرض دید ما خارج شدهاند.
نوجوانها در توان دسترسی، تسلط بالایی دارند و خیلی خوب میتوانند کلیپ بسازند، نرمافزارهایی که لازم دارند را روی گوشی خود نصب کنند، خرید و فروش اینترنتی کرده و به راحتی کارت به کارت کنند و به بسیاری از ابزارهای رسانه در ارتباطات بینالملل و یا سایر ارتباطات به راحتی دسترسی دارند. این یکی از ویژگیهای نسل امروز است که در نسل z و بعد از آن در نسل آلفا وجود دارد و اساساً بچههای امروز، بچههای رسانهای شده هستند. این بچهها در توان دسترسی و تولید محتوا خیلی خوبند، اما در توان تحلیل ضعف دارند، البته تفکر انتقادی آنها به طور نسبی خوب است، اما چون پشتوانه تفکری یا تحلیلی این تفکر انتقادی قدری ضعیف است، باعث میشود، به طور کامل و دقیق شکل نگیرد و متبلور نشود.
بچههای ما عمدتاً در بحث تحلیل و ارزشگذاری ضعیف هستند و اینکه وقتی میگوییم ارزشگذاری، به این معناست که ما ابتدا یکسری مؤلفهها و شاخصهها برای سنجش داشته باشیم. زمانی که امکان مقایسه وجود داشته باشد، میتوانیم ارزشهای خودمان را با ارزشهای پیامی که به دستمان میرسد مقایسه کنیم، در حالی که اگر ارزشهای خودمان را به درستی نشناسیم، اصلاً امکان ارزشگذاری وجود ندارد.
خاطرم هست، فردی، عکس نوشتهای را در پروفایلش گذاشته بود که عکس دختری بود که در کنار ساحل قدم میزند و عبارت این بود؛ تا زمانی که هر چیزی مانند ریگهای کنار ساحل دریا را زیر انگشتان پاهایم احساس نکنم، آن را نخواهم پذیرفت. این جمله بسیار رمانتیک، جذاب و قشنگ است. اما وقتی به او گفتم که آیا میدانی این عبارت نماد چه نوع تفکری است، فکر کرد و گفت: نمیدانم. گفتم؛ این نماد تفکر پوزیتیویستی است. یعنی تفکر تجربهگرا، تفکری که میگوید ما تا چیزی را به شکل دقیق و با حس لامسه خودمان لمس نکنیم آن را نمیپذیریم. این، تفکر بخشی از مردم در دنیاست، به این معنا که به اعتقادات مذهبی و یا موضوعات ماورایی و معنوی اعتقادی ندارند و معتقدند اگر توانستی چیزی را به من ثابت کنی، مثل آب که در ۱۰۰ درجه به جوش میآید و من توانستم آن را مشاهده کنم آن وقت آن را میپذیرم.
بحثی که ما با این افراد داریم این است که شما میتوانید وجود مغز را در افراد اثبات کنید، اما چگونه میتوانید وجود عقل را ثابت کنید، چگونه میزان عقل و یا درک کسی را اندازه میگیرید؟ بسیاری از مسائلی که در این دنیا، اساساً موضوعیت آنها معنوی است و امکان اندازهگیری با شاخصهای مادی ندارند، در تفکر پوزیتیویستی مورد باور واقع نمیشوند. تفکرات و باورهایی نسبت به خداوند، روز جزا و پاداش و آنچه بسیاری از ادیان و به ویژه مسلمانان به آنها معتقد هستیم، در این باورها قابل پذیرش نیست. این مثال را گفتم که بگویم، دنیای رسانهای شده امروز به واسطه اینکه هر کسی امکان بارگذاری اطلاعات و محتوا را دارد، از تفکراتی آمیخته شده است که در این جهان وجود دارد و اگر ما ارزشهای خودمان را به درستی نشناسیم و ندانیم چرا این باور را دارم، چرا باید به این باورها پایبند باشم، چه ارزشی برای من دارد، چه تفاوت دیدگاهی نسبت به دیگران در من ایجاد میکند و چرا من این باور را پذیرفتم و نتوانم به این سؤالات اساسی بینشی و تفکری پاسخ دهم، در این فضا با هر جمله زیبایی که مواجه شوم آن را میپذیرم و این باعث شده است، ما با به همریختگی ذهنی بسیار زیادی در جوانانمان مواجه باشیم.
یعنی التقاط فکری بسیار زیادی باعث شده انواع تفکر و دیدگاهی که با عبارات زیبا، جذاب و تصاویر جذاب و صدای زیبا در این فضا بارگذاری و ارسال میشوند، همین که زبانشان فارسی است و با زبان ما صحبت میشود و یا شیرین گفته میشود، به دل ما مینشینند، چون قشنگ گفته شدهاند و اینها را باور میکنیم. ترکیب این تفکرات باعث میشود که نه در کشورمان بلکه در تمام دنیا، یک تفکر خالص در کسی نبینیم و این در بسیاری از موارد باعث میشود، افراد دچار مشکلات فکری و روحی شدیدی شوند و نتوانند تصمیمگیریهای درست برای زندگیشان داشته باشند، از این جهت سواد رسانهای اگرچه قرار نیست مشکلات فکری افراد را برطرف کند و یا در مسائل عقیدتی و ارزشی آنها وارد شود، اما چون در مرحله سوم تعریف سواد رسانهای نیازمند ارزشگذاری محتوا و پیامهای رسانهای هستیم، لازمهاش این است که در کنار این موضوع چیزهایی را هم یاد بگیریم؛ اینکه سبک زندگی، تفکر انتقادی و انگارهسازیها چگونه انجام میشود و چگونه باورها و ارزشهای ما تغییر میکنند، سبک زندگی ایرانی، اسلامی چه ویژگیهایی دارد و چگونه در دل پیامها قابل تشخیص هستند، حائز اهمیت است و ما در دورههای سواد رسانهای به این موضوعات اشاره میکنیم و در نهایت شیوههای تولید محتوا را هم آموزش میدهیم. در هر صورت این سه تعریف به ما کمک میکند، چشمانداز مناسبتر و بهتری نسبت به سواد رسانهای داشته باشیم.
با توجه به اینکه تأکیدتان بیشتر بر نوجوانان است، سواد رسانهای برای چه کسانی لازم است؟
سواد رسانهای همانطور که از اسمش پیداست یک سواد است، سواد برای همه لازم است، سواد، سطح فکری و سنی ندارد. وقتی ما درباره نهضت سوادآموزی صحبت میکردیم، برای این بود که هر کسی، امکان خواندن و نوشتن به زبان مادری خودش را پیدا کند. البته با تعریفی که یونسکو از سواد ارائه داده است، ۱۲ نوع سواد را برای ما نام برده و یکی از آنها سواد رسانهای است.
یونسکو چهار مرتبه تعریف سواد را ارائه میکند، اولین بار سواد را توان خواندن و نوشتن به زبان مادری معنا میکند، بار دوم زبان مادری به همراه یک زبان دیگر و یادگیری کامپیوتر، بار سوم ۱۲ نوع سواد را نام میبرد و میگوید هر فردی برای زندگی خود حتماً نیازمند این ۱۲ نوع سواد است و اگر نداشته باشد، حتی اگر تحصیلات آکادمیک و دکترا در هر زمینهای داشته باشد، باسواد محسوب نمیشود. در تعریف چهارم یونسکو آمده است؛ این ۱۲ نوع سواد باید باشند، اما نکته کلیدی، تبدیل کردن این ۱۲ نوع سواد به چیزی است که در زندگی قابل استفاه باشد، یعنی کاربردی کردن این سوادها به معنای سواد محسوب میشود، وگرنه داشتن دانش این ۱۲ نوع سواد، سواد محسوب نمیشود.
این ۱۲ نوع سواد، شامل سواد اطلاعاتی، عاطفی، اقتصادی، اقوام و ادیان و ... تا سواد ارتباطی است و سواد رسانهای یکی از سوادهایی است که یونسکو از آن نام میبرد و قدمت سواد رسانهای در دنیا بیش از ۸۰ تا ۱۰۰ سال است و اکنون بیش از ۸۰ سال است که در مراکز علمی بزرگ دنیا، مدارس و جوامع آموزش میدهند و ما هشتاد سال از دنیا عقب هستیم و لازم است موتورمان را گرم کنیم و سریعتر در این زمینه پیش برویم.
فهم سواد رسانهای به الزاماتی که ما امروز نیاز داریم، برمیگردد و مارشال مکلوهان در کتاب خودش از آن نام برده و درایت وی خیلی جالب است که میگوید؛ شما امروز با مسائلی در دنیای رسانه سر و کله میزنید که شاید ۵۰ سال پیش هیچ خبری از آن نبود و نزدیک به ۱۰۰ سال پیش مارشال مک لوهان در کتاب خودش از آن یاد میکند و میگوید، انسانها وارد دنیای رسانهای شده، میشوند و به واسطه ورود به این دنیا نیازمند سوادی به نام سواد رسانهای هستند که کمک میکند افراد بتوانند از فرهنگ خود صیانت کنند. در واقع یونسکو اولین بار درباره سواد رسانهای این گونه صحبت کرد که؛ از آنجایی که کشورهای شمال، کشورهای تولیدکننده محتوای رسانهای و کشورهای جنوب، مصرفکننده هستند، کشورهای شمال همراه با محتواهای رسانهایشان، فرهنگشان را به کشورهای جنوب ارسال میکنند و کشورهای مصرفکننده، برای صیانت از فرهنگشان نیازمند سواد رسانهای هستند.
براین اساس، با اینکه توقع میرود بعد از تأکید یونسکو، کشورهای مصرفکننده سریع به سمت سواد رسانهای بروند، اما جالب اینجاست که کشورهای تولیدکنندهای مثل آمریکا و سایر کشورهایی که برایشان اهمیت دارد، اولین گام را آنها برمیدارند و سواد رسانهای را وارد مدارس و جوامعشان کرده و شروع به آموزش میکنند.
سالهاست که رسانه وارد زندگیمان شده است و سالهاست که مصرفکننده کمپانیهای رسانهای بزرگ مثل پیکسار، هالیوود، والت دیزنی و ... هستیم و امروز بعد از اینکه تبعات مصرف بیپروا از محصولات این رسانهها در جامعه و خانواده را میبینیم، تازه به یاد سواد رسانهای افتادهایم. جنس سواد رسانهای پیشگیرانه و نه درمانگر است، اما به هر حال هر سطح از آگاهی در هر زمان میتواند برای افراد مفید باشد، به شرط اینکه گارد و مانعی که معمولاً در مقابل یادگیری و فهمیدن وجود دارد، کنار زده شود. حضرت علی(ع) میفرماید، «الناس اعدا ما جهلوا، انسانها دشمنان ناآگاهیهای خودشان هستند». آنچه ما نمیشناسیم و نسبت به آنها جهل داریم، با آن دشمنی میکنیم و همین موضوع باعث میشود در سواد رسانهای هم دقیقاً مشکلات جدی داشته باشیم. شاید بتوان گفت، ۱۵ سال است که ادبیات سواد رسانهای کمابیش وارد کشورمان شده است و ابتدا در قالب مقالات دانشجویی در سطح سنجش یک دانشکده و یا سطح محدود وارد کشورمان شد، بدون اینکه گستردگی زیادی داشته باشد و افرادی در نقاط مختلف کشور شروع به فعالیت در این زمینه کردند و قطعاً این اطلاعات با توجه به اینکه هر کسی از زاویه دید و رشته تحصیلی خود به این موضوع وارد شده بود، نواقصی داشتند، در حالی که ما امروز میدانیم که سواد رسانهای یک علم میانرشتهای است.
همان اندازه که زمان میگذاریم تا بچههای اول دبستان، خواندن و نوشتن به زبان مادری را یاد بگیرند، دستکم یک سال زمان میبرد تا افراد یاد بگیرند اسمشان را بنویسند، جملهبندی کنند و یا جملهای بنویسند. در واقع همان اندازه زمان برای یادگیری سواد رسانهای نیاز است، یعنی سوادی که قرار نیست تحصیلات آکادمیک دانشگاهی به ما بدهد و قرار است با زبان خیلی ساده در سطح زنان و مردان کهنسال و نوجوانی که در مدرسه است و یا حتی کودکی که در مهدکودک است و بازی میکند، یکسری از الزامات زندگی و زیست نوین در دنیای رسانهها را به آنها یاد بدهد. اما ویژگی مهم آن اینجاست که سواد رسانهای یک علم میانرشتهای است، به این معنا که ممکن است از هر رشتهای، محتوایی در درون آن قرار گرفته باشد. در واقع هر آنچه که زیرمجموعه رسانه قرار بگیرد، زیرمجموعه سواد رسانهای نیز است. بنابراین ممکن است رگههایی از علم سیاست، جامعهشناسی فرهنگی، علوم پزشکی، روانشناسی، ادبیات و بسیاری از علوم دیگر را در سواد رسانهای ببینید که پایه آن علوم ارتباطات و رسانه است و تصور درستی هم است.
آنچه اهمیت دارد، این است که نگاه ما به سواد رسانهای علمی نبوده و همین امر باعث شده، در سالهای اخیر افرادی یا با احساس مسئولیت و یا حس درآمدافزایی و کاسبی کردن به این موضوع وارد شوند؛ بدون اینکه تسلط کافی داشته باشند و هر کسی از دیدگاه خود محتوایی را به مخاطب به اسم سواد رسانهای منتقل میکند و این در مواردی باعث رسانههراسی و بدبینی نسبت به سواد رسانهای شده است؛ در حالی که ماهیت و ذات سواد رسانهای به عنوان یک علم را نشناختیم و کاری که ما امروز انجام میدهیم هدایت افراد به سمت آموزشهای درست و علمی سواد رسانهای است و کار اصلی من و همکارانم تربیت مدرس سواد رسانهای در کشور است که بتوانیم به زودی این خلأها را پرکنیم.
گفتوگو از سمیه قربانی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: