عطنا - دوازدهمین جلسه از دوره دوم نشستهای کتابخوانی نقادانه در روز 16 مرداد از ساعت 3 الی 5 به صورت مجازی برگزار شد. این سلسله نشستها با همت مرکز مشاوره و بهداشت روان دانشگاه علامه طباطبائی و همکاری دفتر مشاوره و سلامت وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری برگزار میشود.
در گزارش جلسه دهم کتابخوانی نقادانه در معرفی کتاب پروانه ای روی شانه گفتیم نویسنده در این کتاب لطافت عشق را با جدیت و زمختی فلسفه به زیبایی در هم میآمیزد تا دنیای پدیداری دو جوان عاشق کم شنوا را به مخاطب معرفی کند. در این جلسه بخشی از کتاب کتاب پروانه ای روی شانه بررسی شد که به داستان آشنایی این دو جوان کم شنوا و گفتگوهای آنان در فضای مجازی که نمونه خوبی برای یک چالش فکری و تفکر نقادانه است، پرداخته شد. آنجا که فردی با عنوان غریبه آشنا در فضای مجازی سوالاتی از مخاطبش که هنوز او را نمیشناسد میپرسد تا بتواند مسیر آشنایی با وی را فراهم کند:
غریبه آشنا: به نظر شما پرسش مهم است یا پرسنده؟
نرگس (خواستم جواب ندهم ولی کنجکاو شدم طرف را بشناسم) : ببخشید شما؟
غریبه آشنا: مهم است؟
نرگس: بله من معمولاً با غریبهها چت نمیکنم.
غریبه آشنا: ولی شما جواب سوال را دادید. اینکه پرسیدید کی هستم، یعنی برای شما پرسنده مهمتر از پرسش است!
نرگس: حالا که جوابتان را گرفتید، نمیخواهید بفرمایید که کی هستید؟ اگر جواب ندهید، قطع میکنم.
غریبه آشنا: کار خوبی میکنید، چون من هم باید بروم. اما فردا همین موقع بیایید و به این سوال پاسخ دهید «آیا ما همان کاری را میکنیم که به آن اعتقاد داریم یا اعتقاد ما همان چیزهایی است که انجامش میدهیم؟»
نرگس: چرا فکر کردید من فردا حتماً میآیم؟
غریبه آشنا: بدرود.
نرگس (بدرود را گفت و رفت. من سوال را یکبار دیگر مرور کردم. سؤال سختی بود و مدتها به معنی خود سوال فکر کردم تا چه رسد به جواب. نزدیک ساعت هفت فردا دلشوره عجیبی داشتم. با خودم فکر کردم ولش کن سیبم را میچینم اما گازش نمیزنم. مسلماً از پشت کامپیوتر نمیتواند مزاحمتی برایم فراهم کند. پس سر قرار رفتم و با سلام او مواجه شدم.): سلام.
غریبه آشنا: سلام. میبینم آمدید.
نرگس: (میمانم چه جوابی بدهم)
غریبه آشنا: به هر صورت جواب سؤالم را گرفتم. دیروز گفتید که اعتقادی به گفت وگو با غریبهها ندارید، اما امروز بر خلاف اعتقاداتتان آمدید؛ پس اعتقادتان همین است که امروز انجام دادید نه اینکه دیروز گفتید.
نرگس: (با خود فکر میکنم غریبه آشنا راست میگوید که فکرکردن هم یک مهارت است. مهارتی که باید یاد گرفت. او میگوید اندیشهکردن مثل کشف جاذبه به وسیله نیوتن است؛ شاید اگر از خیلیهای دیگر میپرسیدی چرا سیب به زمین افتاد، میگفتند: پس میخواستی به هوا بره؟ باید به زمین بیاد دیگه. اما نیوتن با خودش گفت: «چرا که نه» فکرکردن یعنی زیر سؤال بردن هر چیز، جور دیگر دیدن مسائل و پیداکردن پاسخی دوباره برای سؤالات بدیهی. حس میکنم از وقتی با غریبه آشنا حرف میزنم، با خودم هم آشتی کردهام.)
***
در این جلسه به بهانه آشنایی حضار محترم با زندگی یک ناشنوا و مشکلات آنان از سرکار خانم سیما فلک الافلاکی مدیر محترم مرکز توانبخشی کاشت حلزون بیمارستان بقیه الله دعوت شد. ایشان به منظور یادگیری برقراری ارتباط حسنه با خانوادههای عزیزان کمشنوا و توانبخشی این خانوادهها، پس از فارغ التحصیلی از مقطع کارشناسی ارشد شنواییسنجی و کار تخصصی در این زمینه و شناخت نیازهای مشاورهای این عزیزان، وارد رشته مشاوره شدند و اکنون در کنار پزشکان جراح در مرکز توانبخشی کاشت حلزون به خانوادههای این عزیزان خدمات یاورانه ارائه میدهند. تأکید ایشان بر این بود که اگر فارغ التحصیلان مشاوره به کار خود عشق بورزند، هر گوشهای از مملکت پر از شکافهایی است که مشاوران میتوانند آن را پر کنند. مهم این است که عاشق باشید. ایشان همچنین گفتند که با غربالگریهای و عمل کاشت حلزون که به رغم هزینههای سنگینش اکنون به صورت رایگان انجام میشود، در آینده دیگر ناشنوایی معنی نخواهد داشت، اما حتی پس از عمل این عزیزان در زمینههای مختلفی نیازمند مداخلات مشاورهای هستند
دوره سوم نشستهای کتابخوانی نقادانه از ابتدای شهریور ادامه خواهد یافت. در اولین جلسه دوره آینده به نقد و تحلیل کتاب درمان بد تالیف جفری کاتلر و جان کارلسون و ترجمه مسعوده هنریان خواهیم پرداخت. این جلسات هفتگی تحلیل و نقد کتاب با مدیریت خانم دکتر آسیه شریعتمدار، دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی با آدرس (https://meeting.atu.ac.ir/ch/consulting) برگزار میشود.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: