عطنا - امام حسین(ع) در روز عاشورا دو سخنرانی داشتند. در اولین سخنرانی که کوتاه بود، خطاب به لشکریان دشمن فرمودند: «ای مردم! سخن مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را به حقی که بر عهدهام دارید، موعظه کنم و علت آمدنم را بدین جا بیان کنم. آنگاه اگر عذرم را پذیرفتید و سخنم را تصدیق کردید و انصافم دادید، سعادتمند شده و راهی برای تعدی بر من نیابید و اگر عذرم را نپذیرفتید و انصاف ندادید، در کار خود با شریکانتان همداستان شوید تا کارتان بر شما مستور نماند. سپس، درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید که بیتردید ولی من، آن خدایی است که این قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است».
سخنان امام حسین(ع) اگرچه کوتاه است، اما اقیانوسی عمیق و بیکران از نشانهها و نمادهای معرفتی، اعتقادی، اخلاقی، جامعهشناختی و سیاسی در آن دیده میشود. معارفی که برای هر زمان و در عصری قابل بازخوانی و بازنمایی بوده و میتوان آن را ساری و جاری کرد و این معارف اکنون در شرایط ایران ۱۴۰۲ بیش از هر زمانی باید مورد توجه کانونهای علمی و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی و روشنفکران و مبلغان فرهنگی و سیاستهای فکری و فرهنگی دستگاههای فرهنگی و هنری و رسانهای قرار گیرد، زیرا اکنون جامعه و کشور ما از یک سو در دوره فتنهها و آزمونهای آخرالزمانی قرار گرفته است که در آن تجمیعی از تهاجم سازمانیافته غرب به رهبری کاخ سفید و کاخکهای کشورهای اروپایی و برخی همپالگیهای منطقهای و پادوهای داخلی آنها با همه تجربه زیسته خود به مبارزه ترکیبی و همه جانبه تمدنی و فرهنگی، اندیشهای و سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با نظام جمهوری اسلامی ایران آمدهاند.
از سوی دیگر به لحاظ میدانی در سطح منطقه و جهان اتفاقات مهم و راهبردی رخ داده است و در حال تکمیل و کامل شدن است که گویا جهان در حال گذار از هزاره دوم به هزاره سوم است که در آن دیگر از جهان تکقطبی سرمایهداری آمریکایی خبری نیست و مردم جهان به نوعی بلوغ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی رسیدهاند که هر روز به مخالفت خود با تفکر لیبرالیسم آمریکایی و غربی و نظام سیاسی آمریکا ابعادی جدیدی میدهند.
لذا کشف معانی سخنان امام حسین(ع)، آن هم در بحبوحه جنگ و میدان رزم، طبعاً باید پرده از معارف بلند و پایداری بردارد که میتواند نسخه شفابخش جوامع اسلامی و بهویژه مردم قهرمان و هوشمند ایران اسلامی، انقلابی قرار گیرد و راه را برای جهانی شدن مکتب مهدویت باز کند.
اولین نکته معرفتی، توجه به وجود حقوق و تکالیف متقابلی است که خداوند میان امام و رهبری جامعه و مردم قرار داده است. این حقوق دو طرفه است. مهمترین حق مردم بر امام و رهبر خویش، دریافت هدایت، سعادت، خوشبختی، رفاه، امنیت و حق رسیدن به کمال رشد مادی و معنوی و شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای درونی و بیرونی مردم در تمامی جنبههای زیست فردی و اجتماعی و مادی این جهانی و آن جهانی در حیات جاودان و سیر به سوی ملاقات با خداوند است. توزیع عدالت، رشد اخلاق و معنویت، ایجاد جامعهای امن برای تحقق اهداف یاد شده، برای رشد علمی و پیشرفت و مانند آن، اینها از جمله حقوقی است که مردم بر گردن امام و رهبر خود دارند که امام حسین(ع) به برخی از این حقوق که بر عهده ایشان است، اشاره میکنند.
اما در مقابل امام نیز بر گردن مردم حق و حقوقی دارد که بزرگترین آن اطاعت و همراهی با امام، حمایت و پشتیبانی همهجانبه از امام و رهبری خویش در آسایش و سختی است. مردم باید در هر حال از امام، پیشوا و رهبر خود حمایت کرده و حرفشنوی داشته باشند، بهویژه در سختیها و در مواقعی که دشمنان و مخالفان امام و رهبری کوشش میکنند تا با فریب و در لباس میش رفتن، امام را خانهنشین و منزوی کنند و یا قصد جان امام را داشته باشند؛ کاری که در ماجرای کربلا پیش آمد و دستگاه پر از فریب و تزویر معاویه با زر و زور و تزویر و با حمایت و دستور امیری فاسق و قدرتطلبی چون یزید، چنین کرد.
مردم و سران کوفه که امام حسین(ع) را به شهرشان دعوت کرده بودند، یعنی نوه پیامبر خود و کسی که میدانستند در علم و تقوا، اصالت و بزرگواری، پیشکسوتی در اسلام و قرابت فکری، عملی، بینشی، رفتاری و کلامی نزدیکترین و شبیهترین فرد به پیامبر(ص) بود، یاری نکردند. آنها پس از دعوت و بستن پیمان، پیمانشکنی کرده و تازه در لشکریان کسی درآمدند که از سابقه سوء و جهالت و قدرتطلبی وی و نیز از بیریشگی خاندان آل سفیانی و اموی بهویژه یزید باخبر بودند، اما چه شد که باید روبه صفتان زشتخوی را نکشند، اما امام حسین(ع)، صالحترین صالحان و داناترین دانایان و عادلترین عدالت پیشگان به مسلخ برود؟
اگرچه امام(ع) در روز عاشورا در این سخنرانی و سخنرانی دوم خود نهایت کوشش خود را به کار برد و حق مردم را تمام و کمال ادا فرمود، اما دریغ و صد افسوس که سنتهای زشت عصر جاهلیت، دوباره احیا شده بود و گسلهای قومی و قبیلهای فعال شده بود و ساختارهای سیاسی، اجتماعی عشیرهای همه علیه فرهنگ تازهپای اسلام ناب محمدی، فعال شده بود و مردم متأسفانه فریب جنگ شناختی و ترکیبی دستگاه اموی و یزید را خوردند و شد آن چه نباید میشد.
بزرگترین درس عاشورا برای ایران ۱۴۰۲ عبرتگیری از عاشورای سال ۶۱ است. امام(ع) در این سخنان کوتاه اول بر حق مردم که بر عهده امام است، تاکید میکند که این همان نقش و وظیفه هدایتگری و موعظهگری امام(ع) است. امام حسین(ع) کوشید تا آخرین لحظه وجدانهای خفته سپاه دشمن را بیدار کند و آنان را از افتادن در لکه ننگی که ابدی خواهد بود، نجات دهد، اما نشد که نشد؛ زیرا خواص به موقع اقدام نکردند و دچار دنیاگرایی شده بودند. خواص در گفتن به موقع حق و آشکارسازی حق یا سکوت کردند یا با باطل همراهی کردند. خواص فکری و فرهنگی و سياسی با خلق مفاهیم دینی به جنگ با دین که آن زمان مظهرش امام حسین(ع) بود، آمدند و میدانیم که عوام تابع خواص هستند.
مگر امروز بسیاری افراد تحت تأثیر فضای مجازی فتنه پاییز سال گذشته را در ایران همراهی نکردند؟ مگر امروز برخی از آقایان در کسوت روحانیت، برخی در کسوت دانشگاهی، برخی در کسوت سیاسیون، برخی در کسوت سلبریتی، برخی در کسوت روشنفکر و ... در جبهه آمریکا قرار نگرفتهاند و به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی خود پشت نکردهاند و علیه نظام جمهوری اسلامی ایران که هزاران زن و مرد پاک و جوانمرد برای آن به شهادت رسیدند، در رسانههای خود قلمفرسایی نمیکنند و با امپراطوری رسانهای هالیودی و بیبیسی و ... همراهی نمیکنند؟ بیشک اگر اینان جبران نکنند و همچنان بر عناد خود با مردم و با نظام و با رهبری ادامه دهند، به جز سرشکستگی و شکست این جهانی و آتش خشم خداوند در آن جهان گرفتار ابدی خواهند شد.
دومین نکته در سخنان امام حسین(ع) این است که امام(ع) نهایت تلاش و کوشش خود را به کار میگيرد تا راه سعادت و پیشرفت، خوشبختی و رشد وتعالی دنیایی و آخرتی مردم به ویژه مسلمانان و خاصه شیعیان را به آنان نشان میدهد. پیروی از امام(ع) و حمایت و پشتیبانی مردم از رهبر صالح و عادل و حکیم بیش از نفع امام به نفع مردم است . از نظر امام اگر مسلمانان، رهبر صالح، فقیه و عادل را رها کنند، بیشک گرفتار نکبت و شکست و خفت و خواری میشوند و لاجرم گرفتار رهبری فاسق و فاجر و ستمگر خواهند شد که تجربه تاریخی دور و نزدیک هم آن را اثبات میکند.
انشاءالله که بتوانیم عبرتهای عاشورای مکتب و فرهنگ امام حسین(ع) را بازخوانی و بازنمایی کنیم تا بدانیم در کدامین سوی میدان هستیم، حسینی یا یزیدی؟
نویسنده: ابوالقاسم فاتحی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: