عطنا - فروش بالای فیلم های سینمایی مانند فسیل که نوستالژی گذشته را در ایرانیان زنده می کنند و تلخی روزافزون فیلم های نقادانه اجتماعی باعث شد تا در گفتگو با بهارک محمودی عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات در مورد چرایی این تحولات پرسش هایی را مطرح کنیم.
به نظر شما علت محبوبیت شدید فیلمی مثل فسیل که با اتکا به تحریک حس نوستالژی ايرانيان ساخته شده چیست؟ چرا خاطره بازی و نوستالژی مدتی است در سینمای ایران خوب کار می کند و باعث فروش بالا برای فیلم ها می شود؟
البته ازآنجاییکه هنوز موفق به تماشای فیلم «فسیل» نشدهام، نکتهای که اینجا مطرح میکنم نه فقط مربوط به همین یک فیلم که درباره مجموعهای از فیلمهایی خواهد بود که در ژانر کمدی قرار میگیرند و بعد از آن به مبحث نوستالژی اشاره میکنم.
حقیقت این است که نه فقط تجربه زیسته ما که بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته در حوزه سینما نشان میدهند که فیلمهای کمدی در طول تاریخ سینمای ایران از پرمخاطبترین فیلمهای به نمایش درآمده به شمار میرفتهاند. فیلمهایی که حتی در دورانهایی که به دوران قهر مخاطبان با سینما شهره بودهاند نیز توانستهاند پای مخاطب را به سالنهای سینما باز کنند.
اما نکته قابل توجه دیگر مسئله موجهای سینمایی است که دکتر پرویز اجلالی در کتاب «دگرگونیهای اجتماعی و فیلمهای سینمایی در ایران» آن را به خوبی توضیح دادهاند. در این کتاب به خوبی توضیح داده شده که چگونه مجموعهای از فیلمها با مضامین مشابه در یک دوره تاریخی مشخص ساخته شده و مورد توجه واقع شدهاند.
حقیقت این است که استقبال از یکی دو فیلم با مضامینی مشخص باعث اقبال فیلمسازان بسیاری به آن موضوع شده و همین موجبات شکلگیری یک موج را فراهم میکند. درباره فیلمهای مربوط به بازسازی تاریخ قبل از انقلاب و دهه شصت نیز همین اتفاق افتاده است. در واقع استقبالی که از فیلم «نهنگ عنبر» در ابتدای دهه ۹۰ صورت گرفت باعث شد که این دوره تاریخی به خصوص مورد توجه سایر فیلمسازان قرار بگیرد و از جنبه های به ظاهر متفاوت اما در واقع مشابه به آن پرداخته شود.
به نظر شما ارتباطی بین این مساله و تمرکز شبکه هایی مثل من و تو بر رویافروشی و ارائه چهره ای نوستالژیک از عصر پهلوی وجود دارد؟ عملکرد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی چقدر در شکل گیری این وضعیت تاثیر داشته است؟ به نظر شما نوستالژی فروشی از دهه ۵۰ و ۶۰ به یک اندازه جذاب است یا مخاطب بین این دو تمایز و تفکیک قائل است و یکی را بر دیگری ارجح می داند؟
اینکه چرا این فیلمها معمولاً با فروش بالایی مواجه میشوند نکتهای است که بدون شک پاسخ آن نیازمند پژوهشی در خصوص تحلیل دریافت مخاطبان است که سختیهای انجام چنین پژوهشهایی مانع از به سرانجام رسیدن آن میشود. اما میتوان حدس زد که نگاه طناز این فیلمها به مسائل موجود در دورهای که به دلیل وجود جنگ و مشکلات اقتصادی از سختترین دورههای زندگی اجتماعی در ایران به شمار میآمده از مهمترین دلایل استقبال مخاطب به شمار رود. حقیقت این است که تا پیش از دهه نود سخن گفتن از مسائل موجود در دهه شصت چندان امکانپذیر نبود، چه برسد به اینکه بخواهید با نگاهی طنزآمیز به آن مسائل بپردازید. اما ساخت فیلمهایی مثل «نهنگ عنبر» و «هزارپا» امکان چنین نگاهی را فراهم کرد و مورد استقبال هم واقع شد و همچنان که گفتم همچون یک موج سینمایی ادامه یافت.
نوستالژی به معنای غم گذشته است. غم گذشتهای که خوب بوده و از دست رفته است. اما نکته اینجاست که در این فیلمها حتی فیلمهایی که به برساخت زندگی روزمره مردمان پیش از انقلاب هم میپردازند مثل «خوابم میاد» و ... گذشته چندان هم به شکل گل و بلبل به تصویر در نمیآید. اتفاقاً آنچه در سینما پیداست این است که ریشه همه مسائل و مشکلات موجود را باید از همان زمان جستجو کرد.
در واقع می خواهم بگویم سینما نگاهش به گذشته، نوستالژیک به معنای غم گذشته ی خوب را خوردن نبوده که دلیلی برای اقبال مخاطبان به شمار رود. از این روست که شاید نگاه طنزآمیز به حقایقی همچون جنگ و زندگیهای متأثر از آن که در واقع بسیار تلخ و غمانگیز بودهاند، باعث جذابیت این گونه از فیلمها شده است. در کنار این پرداختن به تاریخی که گویا تا پیش از این امکان پرداختن به آن و به تصویر کشیدنش وجود نداشته است (زندگی اجتماعی ایرانیان قبل از انقلاب)، مهمترین دلیل استقبال از این فیلمها به شمار میرود. از این روی تأثیر تاریخ برساخته شبکه من و تو از ایران پیش از انقلاب هم نمیتواند تأثیر چندانی بر این وضعیت داشته باشد. چرا که همچنان که در سؤال شما هم پیداست این دو موضوع کاملاً از یکدیگر مستقلاند.
مدتی است فیلم های اجتماعی ایران بسیار تلخ و یاس آور شده اند و کمتر کورسوی امیدی در آنها مشاهده می شود، این در حالی است که در نمونه های اروپایی و آمریکایی علیرغم نمایش واقعیات تلخ معمولا در پایان راه مفری باقی گذاشته شده و فیلم ها با خوش بینی نسبی به پایان می رسند. چرا سینمای اجتماعی ایران به چنین مرحله ای رسیده و برای رسیدن به شرایط تعادل چه باید کرد؟
همین حاکمیت نگاه تلخ اجتماعی در سینمای ایران است که باعث توجه مخاطب به فیلمهای کمدی میشود. جالب اینجاست که جریان اصلی در سینمای ایران از نیمه دوم دهه هشتاد تا انتهای دهه نود نه متعلق به فیلمهای کمدی که اتفاقاً متعلق به فیلمهای تلخ اجتماعی بودهاست.
حقیقت این است که به لحاظ تاریخی همیشه سینمایی با دغدغه بازنمایی مسائل اجتماعی در کنار جریان اصلی سینما که سینمای عامهپسند بوده حرکت کرده است. اما کثرت تولیدات به اصطلاح رئالیستی در سینمای دو دهه اخیر ایران نه تنها ناشی از انواع مختلف سیاستگذاری که در واقع بر آمده از ذهنیت اصلاحگر و منتقد سینماگران ایرانی است که از دهه چهل تا به امروز در تولید آثار سینمایی نقشی به سزا داشته است.
در واقع این سینماگرانند که در قالب نه فقط سینماگر که مصلحان اجتماعی پشت دوربین قرار میگیرند و برای تغییر اوضاع بیانیه صادر میکنند. البته که نباید تاثیر سرعت تحولات اجتماعی و کثرت مسائل روز را در ایجاد این روحیه نادیده گرفت.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: