عطنا - نشست «امکانات و محدویتهای فلسفه اسلامی» با سخنرانی محمدرضا اسدی، دانشیار فلسفه تطبیقی دانشگاه علامه طباطبایی در محل تالار ابونصر محمد فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
اسدی در ابتدای این نشست با بیان اینکه بر سر عنوان فلسفه اسلامی اتفاق نظری حتی درایران وجود ندارد افزود: فلسفه اسلامی موافقان و مخالفانی دارد به هر معنایی که آن را شرح دهیم. فلسفه اسلامی در یک نگاه کلی در نگاه برخی اساسا وجود پیدا نکرده و بر همین اساس نمیتوانیم از محدودیتها و امکانات آن صحبت کنیم و معتقدند آن کلام یا دین پژوهی است. پس در کسانی که معتقدند فلسفه اسلامی وجود ندارد باز تقریرهای متفاوتی هست. اما کسانی که معتقدند ما فلسفه اسلامی داریم باز دیدگاههای متفاوتی دارند.
او ادامه داد: حالا اگر ازاین افراد بپرسیم که آیا فلسفه اسلامی برای جهان معاصر در سه سطح ملی، منطقهای و بینالمللی کارایی دارد؟ سه گرایش در پاسخ وجود دارد؛ نخست عدهای معتقدند فلسفه اسلامی داریم اما در محدودهای از موضوعات میتواند وارد گفتوگو شود. برخی دیگر میگویند نه تنهااین فلسفه اسلامی را داریم بلکه ضرورتا برای مواجهه با جهان معاصر باید از بنیانهای فلسفه اسلامیاستفاده کنیم. جریان سوم میگوید ما فلسفه اسلامیداریم اما عمرش را کرده و باید آن را در موزه بگذاریم و از همه امکانات فکری خود استفاده کرده است.
او افزود: وقتی از فلسفه اسلامی صحبت میشود خاستگاه تاریخی دارد و از بدو جهان اسلام وجود نداشت و خاستگاه یونانی دارد یعنی ما در مواجهه با فلسفه یونانی فلسفه اسلامی ما معنادار شد. فلسفه اسلامی با فارابی پا به عرصه وجود گذاشت بااینکه کندی هم قبل از او بوده اما بیشتر او مترجم بوده است و فارابی موسس فلسفه اسلامی است. فلسفه اسلامی به معنایی که خاستگاه یونانی داشته باشد متولد شده است اما گزاره خلافاین هنوز تحقق نیافته است و ازاین منظر فقط میتوان فارابی را موسس فلسفه اسلامی دانست.
این استاد فلسفه با اشاره بهاینکه فلسفه اسلامی از بعد از فارابی به بعد یک رابطه درونی و بیرونی داشت بیان کرد: رابطه درونی فلسفه اسلامی با علوم هم ارز خودش بود مانند ارتباط فلسفه اسلامیبا کلام، فقه، اخلاق اسلامی، تفسیر متن مقدس، عرفان اسلامیو غیره.این داد و ستد فلسفه اسلامی با علوم دیگر بسیار مهم است واینکهاین ارتباط چه امکانات و محدودیتهایی برای فلسفه اسلامیایجاد میکرد.
او افزود: فیلسوفان جز کسانی بود که از همه جریانها کتک خوردند. جریانهای هم ارز فلسفه اسلامی همیشه اقبال بیشتری در جامعه داشتند و فیلسوفان اسلامی همواره غریب بودنداین در حالی بود که جریانهای موازی مانند فقها، متکلمان و ... از اقبال برخوردار بودند.
او گفت: اما در نگاه برون گفتمانیاین سوال مطرح میشود که برای فلسفه اسلامیف رهنگهای دیگر چه رهاوردی داشتند؟ فلسفه اسلامی در فرهنگ عربی شکل گرفته و باید دید فرهنگ عربی، یونانی وایرانی چه تاثیری روی فلسفه اسلامی داشته است؟ البته ما از آن طرف جهان غرب اسلام را هم داریم که از ابن رشد و ... هم نمیتوان گذشت. در شرق جهان اسلام که سه مکتب سینوی، اشراقی و صدرایی شکل گرفت از فرهنگایرانی، عربی و یونانی متاثر شد.
او با اشاره بهاینکه فلسفه اسلامی امروز بار متافیزیکی قوی دارد و بحثهای وجود شناسانه آن قابل مقایسه با بقیه ابعاد نیست تاکید کرد: فارابی در فلسفه اسلامی یک استثناست که اخلاق و سیاستش بر متافیزیکش میچربد اما بعد از فارابی در هر سه مکتب از حکمت عملی کاسته و به حکمت نظری افزوده شده است. بعد از مرحوم علامه طباطبایی شوکی به فلسفه اسلامی وارد شده واین مسیر تغییر تاریخی پیدا میکند. فلسفه اسلامی در مواجهه متفکران معاصر دو نوع برخورد به لحاظ کاربردی دارد؛ یک نگاه موزهای است یعنی میگویند فلسفه اسلامی را در دانشگاهها درس میدهیم. این نگاه موزهای دغدغهای نسبت به مواجهه با جهان معاصر ندارد. نگاه دوم هم غیر موزهای است که نگاه پویا به فلسفه اسلامی دارد و سعی میکنیم با استفاده از ظرفیتهای آن به مسایل زمانه پاسخ دهیم.
به گفته اسدی، در میان متفکران شهید مطهری، آیت الله حائری و ... چنین نگاهی دارد و حتی دراین زمینه شهید مطهری بی نظیر است و فلسفه اسلامی را به گفتوگو با جهان غرب وا داشته است. او اولین حکیم مسلمان است که با تفکر مدرن مواجهه دارد و با کانت، هگل و مارکس گفتوگو میکند. بعد از او هم کسیاین راه را ادامه نداد.
دانشیار فلسفه تطبیقی دانشگاه علامه طباطبایی با بیاناینکه این نگاه دینامیک به فلسفه اسلامی یک خاستگاه صدرایی، سینوی و اشراقی داشت افزود: از سوی دیگر کسانی هستند که در این فضا تنفس نمیکنند اما با تفکر مدرن مواجهه دارند مانند علامه جعفری، سید حسین نصر و غیره. اینها نحوه مواجهه شان در چارچوب فلسفههای صدرایی، سینوی و اشراقی نیست و حریت فکری دراین باره دارند. اقبال لاهوری میگفت انسان مسلمان معاصر نیاز به تفسیر جدیدی از اسلام دارد و بیش از 500 سال است که جوشش و پویایی در تفکر اسلامی ورود ندارد و نیاز به تفسیر جدیدی از اسلام داریم. گوییاین اسلام راکد نمیتواند پاسخگوی مسایل ما باشد و امثال شهید مطهری از اقبال متاثر است تا ببیند احیای فکر مسلمان به چه صورت ممکن است.
اسدی با بیان اینکه موتور محرک این تفسیر جدید از اسلام باید از داخل صورت بگیرد گفت: فلسفه اسلامی اگر بازبینی شود میشود فکر اسلامی و دینی را بارور کرد، چون فکر اسلامی و دینی در قالب علومش رشد میکند که ازاین جمله فلسفه اسلامی در راس است. فلسفه اسلامی چه به معنای تاریخی و غیر تاریخی خودش امکان بارور کردن فکر اسلامی و دینی دارد.
او در پایان تاکید کرد: فلسفه اسلامی به صورت انضمامی قابلیت گفتوگو دارد اما طبعا نمیتواند در همه زمینهها از جمله درباره تکنولوژی و فناوری و ... نظر بدهد.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: