عطنا - بر همه کشورها واضح است که ایالات متحده آمریکا نتوانسته است اهمیت استراتژیک کشورهای جنوبی جهان را درک کند. جنگ روسیه در اوکراین و ناتوانی واشنگتن در تامین یک کنسرسیوم دیپلماتیک گسترده با اکثریت جهان باید مسئله ای برای تامل باشد. سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال جنوب جهان اغلب کوته بینانه بوده و واشنگتن دیگر نمی تواند بازیگران جنوب جهان را نادیده بگیرد.
کشورهای قسمت جنوبی جهان نقش مهمی در نظم جهانی چندقطبی دارند. منابع و مشارکت آنها برای افزایش رفاه برای همه و رسیدگی به چالش های جهانی ضروری است. اگر ایالات متحده همچنان به ذهنیت تک قطبی منسوخ پس از جنگ سرد بچسبد، احتمالاً جایگاه و نفوذ جهانی خود را بیشتر از دست خواهد داد، در حالی که جهان تکامل می یابد و با پویایی های جدید قدرت سازگار می شود.
در حالی که کشورهای جهانی جنوب به دنبال توسعه از طریق همکاری با قدرت های بزرگتر مانند ایالات متحده هستند، واشنگتن از شراکت با کشورهای جنوب جهان سود می برد.
ایالات متحده نتوانسته اهمیت استراتژیک چیزی را که دانشمندان و سیاستمداران «جهان سوم» مینامیدند، درک کند -پرجمعیتترین کشورهای کره زمین. واشنگتن بارها فرصتها را برای توسعه همکاریهای برد-برد طولانیمدت و پایدار که میتواند ریشههای درگیری و بیثباتی را برطرف کند و توسعه و رفاه پایدار را تحریک کند، از دست داده است. در واقع، در حالی که کشورهای جهانی جنوب به دنبال توسعه از طریق همکاری با قدرت های بزرگتر مانند ایالات متحده هستند، واشنگتن از شراکت با کشورهای جنوب جهان سود می برد.
در بخش های اقتصادی و تجاری، ایالات متحده به مواد معدنی، منسوجات و پوشاک و واردات سبزیجات و سایر محصولات غذایی از کشورهایی مانند برزیل، مکزیک، سنگاپور، آفریقای جنوبی، پرو و ویتنام متکی است.
در بخش دیپلماتیک، واشنگتن اغلب به دنبال ایجاد ائتلاف هایی برای پیشبرد منافع خود است، از جمله با آغاز جنگ در اوکراین. ایالات متحده به دنبال جلب حمایت گستردهتر از سوی جنوب جهان برای محکومیت روسیه و رای به حمایت از اوکراین در سازمان ملل است.
قدرتهای نوظهور مانند نیجریه تأثیر قدرتمندی بر فرهنگ جهانی دارند - از جمله در موسیقی، فیلم، و مد - در حالی که سایر کشورهای جنوب جهان مانند جمهوری دموکراتیک کنگو سهم قابل توجهی در علم جهانی دارند.
با این حال برخی از واکنشهای ایالات متحده به جنگ اوکراین - مانند تحریمهای اقتصادی و فشار دیپلماتیک - این خطر را ایجاد میکند که شکاف عمیقتری بین واشنگتن و بسیاری از کشورهای دیگر جهان ایجاد کند. این سیاستها ممکن است باعث شود که ایالات متحده در حال چرخش به سمت داخل یا عقبگرد به سمت دوران قبلی باشد- اما چنین رویکردی در یک سیستم بینالمللی چندقطبی فزاینده مؤثر نخواهد بود. اگر ایالات متحده همچنان به ذهنیت تک قطبی منسوخ پس از جنگ سرد ادامه دهد، احتمالاً همچنان جایگاه و نفوذ خود را در نظام بینالملل از دست خواهد داد.
از زمان آغاز جنگ اوکراین، واشنگتن چندین فرصت را برای جلب حمایت جهانی از تلاشهایش برای مجازات روسیه از دست داده است. این شکست گفتگوی گستردهتری را در مورد آینده نظم بینالمللی کنونی و نقش استراتژیک کشورهای جهانی جنوب، بهویژه هند و آفریقای جنوبی ایجاد کرده است. مطمئناً، پاسخ ها به جنگ بسیار متفاوت بوده است. احیای احتمالی یک جنبش غیر متعهد و محدودیت های اهرم دیپلماتیک ایالات متحده در بحبوحه جنگ در اوکراین، شواهد روشنی از تغییر تعادل نظم جهانی است.
خطوط چشم انداز ژئوپلیتیک سالهاست که در حال تغییر است. به عنوان مثال، در جزایر سلیمان، با تیره شدن روابط ایالات متحده با این کشور در دهه ۲۰۱۰، چین شراکت های اقتصادی خود را در بسیاری از بخش های مختلف افزایش داد و به شریک تجاری اصلی این کشور تبدیل شد.
چنین الگویی را میتوان نزدیکتر به قلمرو ایالات متحده، مانند دریای کارائیب، مشاهده کرد. دولت بایدن با وجود منافع متقابلی مانند مبارزه با تغییرات آب و هوایی، تقویت توسعه اقتصادی، گسترش تجارت و افزایش امنیت انسانی و ملی، استراتژی تعاملی برای استفاده از فرصتها با جنوب جهانی ایجاد نکرده است.
در مقابل چین در دو دهه گذشته به طور گسترده در آفریقا سرمایه گذاری کرده است. رهبران ایالات متحده و متحدان اروپایی آنها نمی توانند انتظار داشته باشند که کشورهای جنوب جهانی از منافع ایالات متحده حمایت کنند در حالی که ایالات متحده متعهد به حمایت از منافع آنها در ازای آن نیست.
رهبران، دانشمندان و شهروندان در سراسر جنوب جهانی صدای خود را برای محکوم کردن استانداردهای دوگانه غرب که توسط یک سیستم بین المللی نامتعادل حمایت می شود، بلند کرده اند.
آنها به دنبال تنوع بخشیدن به مشارکت های اقتصادی و امنیتی خود، جذب منابع جدید سرمایه گذاری و تضمین تلاش های چندجانبه برای مقابله با چالش های جهانی هستند - که اثرات آن اغلب در قلمرو آنها بسیار شدیدتر است. اگرچه ایالات متحده در مقایسه با چین از نظر تعامل با جنوب جهانی عقب مانده است، اما این فرصت را دارد که با درک اهمیت استراتژیک این کشورها مسیر خود را تغییر دهد.
جنگ در اوکراین، اگر تشدید نشود، پویایی در حال تغییر نظم جهانی را برجسته کرده است. در حالی که چین و روسیه تلاش میکنند تا نفوذ جهانی خود را گسترش دهند، کشورهای جنوب جهان نیز در تلاش هستند تا با اعمال نمایندگی خود به جای پیروی از دیگران، به بحثها شکل دهند و نتایج استراتژیک را تضمین کنند. با ظهور و تقویت روابط استراتژیک جدید، کشورهای جنوب جهان احتمالاً از جانبداری در جریان درگیری ها اجتناب می کنند و برای پیشبرد منافع خود، تعادل استراتژیک را در روابط خود با قدرت های بزرگتر انتخاب می کنند.
ارتباط ایالات متحده و متحدانش در حال آزمایش است. کشورهای جنوب جهان به ابتکار خودشان در حال ایجاد مشارکت با چین و روسیه هستند. علاوه بر این، آنها خواستار اصلاح ساختارهای چند جانبه برای بازتاب بهتر نقش آنها در نظم بین المللی هستند، همانطور که در بیانیه اجلاس سران بریکس ۲۰۲۲ (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) نشان داده شده است.
به طور خلاصه، ایالات متحده دیگر نمی تواند به عنوان رهبر بلامنازع نظم جهانی عمل کند. سیاست خارجی ایالات متحده اغلب کشورهای جنوب جهان را به عنوان بازیگران ثانویه یا مهره هایی که فقط برای پیشبرد منافع ایالات متحده مرتبط هستند، به ویژه در مواقع بحران و افزایش رقابت قدرت در نظر گرفته است.
ایالات متحده آمریکا برای حفظ قدرت خود در عرصه بینالمللی و ایجاد پایههای همکاری در طول بحران، باید سیاست خارجی خود را با واقعیتهای نظم جهانی در حال تغییر تطبیق دهد و موضع انعطافپذیرتری در قبال سایر دولتها با منافع و ارزشهای متفاوت اتخاذ کند.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: