۰۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۰۰
کد خبر: ۳۰۴۶۲۴

عطنا - بررسی تاریخ سیاسی ایران، به‌ویژه در دوقرن اخیر آن، دروس عبرت‌آموز و تامل‌برانگیزی از «عزتِ» حاصل‌از وطن‌پرستی و «خفتِ» ناشی‌از وطن‌فروشی را به ما می‌آموزد؛ که توجه به چیستی و چگونگیِ آن، چراغِ راه‌گم‌کردگان خواهد بود.

حس آرامش و امنیت در آغوش وطن چنان ارزشمند و زیباست که شخصی هم‌چون «نصرت‌الله جهانشاهلوی افشار»  که در سال ۱۳۲۴ مسئول حزب بیگانه‌ی توده و هنگام اعلام خودمختاری حزب دموکرات آذربایجان معاونِ اول پیشه‌وری در فرقه‌ی ضاله‌ی دموکرات بوده است، هنگام انحلال آن فرقه و گریز از ایران، این جدایی را غم‌انگیزترین ساعت عمر خود دانسته و چنان حالت اندوه‌باری یافت که تمام سختی‌های بر دوش‌کشیده‌اش در ایران، برایش شهدی عسل‌گون جلوه می‌کرد. جهانشاهلو که مِهر میهن چون خون در رگ‌هایش جاری بود، پس‌از سال‌ها غربت‌نشینی و فشار و داغِ دوری از وطن، زندگی در لوای بیگانه را خواری برای ملت ایران و خاری در قلب خود دانسته و نوشت: «ما شاگردان مکتب کمونیست، فقط از دور صدای این برابری‌طلبی را شنیده بودیم؛ من وقتی پای به جهان کمونیست گذاشتم، تازه فهمیدم که ما چگونه چنین جهنمی را که هرگز ندیده بودیم، برای مردمِ بی‌خبر ایران، جنّت معرفی می‌کردیم».

وی "ایران" را که خانه‌ی امنِ هر ایرانی‌ست مامنِ حیات دانسته و ازاین‌رو در همان بند دوم از مقدمه‌ی کتاب خود با عنوان (ما و بیگانگان) اظهار داشت: «در دوران آوارگی در شوروی، سامانِ سرگذشت نوشتن نبود. کسانی که به چگونگی زندگی و اوضاعِ آن‌جا آشنا هستند به خوبی می‌دانند که در آن‌جا کسی در خانه‌ی خود نیز ایمن نیست! و همواره هرجا و هر زمان، زیر ذره‌بین دستگاه امنیتی است». این احساس یاس و اندوه در وجود جهانشاهلوی افشار، پس‌از شکست فرقه در تبریز و هنگام گریز به باکو، عمیق‌تر و نیز شدیدتر گشت؛ چه‌این‌که او سردی رفتارِ «قلی‌اف» باکویی (کنسول شوروی) با پیشه‌وری را دیده و نیز شنید که کنسول در برابر اعتراض پیشه‌وری نسبت‌به وضعیت نامعلوم و آواره شدنش درپی شکست فرقه، با زبان ترکی به او گفت: «سنی گَتیرَن، سنه دییر گِت!»(همان کسی که تو را آورده، حالا می‌گوید تو باید بروی).

 بنابر گواه اسناد -و بدون هیچ تردیدی- روشن و نمایان است که اساس فرقه‌ی دموکرات، حرکتی «برون‌زا» به سرکردگی «پیشه‌وری» بوده که با حمایت ارتش اشغال‌گر شوروی طبق دستورِ پروژه‌ای سیاسی و جدایی‌طلبانه در آذربایجان از سوی دفتر «استالین» صادرشد. ازاین‌رو، وقتی که پیشه وری هم از مردم میهن‌پرستِ آذربایجان تیپا خورده و هم تبدیل به مهره‌ی سوخته‌ی بیگانگان شد، پس‌از یک حادثه‌ی ساختگی به دست و دستورِ همان سرکردگانِ روسِ خود در جاده دچار تصادف گشته و راهی بیمارستان شد! او در این سانحه‌ی ازپیش تعیین‌شده، با یاری بخت از کام مرگ گریخت؛ درپی همان حادثه، در بیمارستان، پروژه ی حذف کردن او را با یک «ترور بیولوژیک»، به سرانجام رساندند!

چَشمِ خِردِ مامِ میهن همیشه روشن است و ازاین‌رو در هرگاه و بزنگاهی آغوش گرم خود را برای فرزندانش باز نگه می‌دارد؛ اما خائنان به میهن که برای بیگانگان مزدوری می کنند، از سردیِ نگاهِ ارباب‌مآبانه‌ی ناپدری‌های خود، درنهایت آواره‌ی غربت شده یا به کام مرگ‌های ازپیش تعیین‌شده و ترور فرستاده شده‌اند؛ و  تنِ پَلشتِ خود را سربلند به گور نبرده‌اند!

چنین است «محمدتقی زهتابی» ازجمله‌ی خیانت‌پیشگانِ میهن‌ستیز؛ که یکی از قطب‌های مورد پرستشِ قبیله‌گرایان و پانترکیست‌هاست! او که در دانشسرای پسرانه‌ی فرقه، تحت تعلیمِ مستقیم شخص جعفر پیشه‌وری قرار داشت، چنان غرق در دریای بیگانه‌پرستی و وطن‌فروشی بود که پس‌از انحلال فرقه، با آن‌که با آزادیِ‌عمل در ایران به‌سر می‌برد، به شکلی غیرقانونی از ایران گریخته و روانه‌ی باکو شد. اما نکته‌ی قابل تامل و جالب‌توجه این‌جاست که  همان اربابانِ روس، این مهره‌ی سوخته‌شان را به حبس در سیبری محکوم کردند(!) و درنهایت، حیات او نیز به‌طرز مرموز و مشکوکی، به پایان رسید.

 زهتابی ستون پنجم دشمنان ایران بود و به لحاظ عملی و نظری از هیچ تلاشی برای تبدیل شدن به آلت دست بیگانگان دریغ نکرد! او که یک وطن‌فروش تمام‌عیار بود، ابتدا طوقِ نوکریِ شوروی را به گردن داشته و سپس مزدور حزب بعث عراق شد. چنان‌که وی در نهایتِ دشمنی با ایران، در کنفراس ۱۳۵۴ بغداد،  ابراز داشت: «اگر به ایران حمله کنید، تُرک‌های ایران استقبال خواهند کرد! من به نام دوازده میلیون تُرک در ایران، به این کنفرانس که علیه تجاوزات ایران نسبت به عراق منعقد گردیده است درود می‌فرستم»!

درپی این خوش‌خدمتیِ وی، رژیم متجاوز عراق، مدرک پروفسوری تشریفاتی برای زهتابی صادر نموده و زهتابی در توهم این جایگاه، دست به نشرِ آثاری زد. آثار مکتوب برجای‌مانده از این پروفسورِ دروغین، به‌لحاظ محتوا فاقد ارزش علمی می‌باشند و از سوی کارشناسانِ متخصص در حوزه‌ی مربوطه، به کلی مردود اعلام شده‌اند؛ اما این آثار، مانندِ آفتی مخرب در دستان جریان پانترکیسم می‌باشند و میهن‌فروشان مضامینِ مغرضانه‌ی آن‌را در زمینِ فکر و قلب جوانان پاک‌دل اما ساده‌لوح و ناآگاه آذربایجانی می‌کارند؛ و به‌هرحال این «جعلیات فرضی» با «شگردهایی عوام‌فریبانه» به خورد بخشی از مخاطبان داده می‌شوند!

 مصداق سخن بالا این‌که زهتابی از پایه‌گذاران ادعای پوچ و غیرعلمیِ اشتراکات زبان سومری و ترکی می‌باشد؛ ادعایی مغرضانه که اکنون نیز در بازار داغ قبیله گرایانِ ایرانستیز، همچون «کالایی فریبنده»، دست‌به‌دست می‌شود.

بعد از گذشتِ سال‌ها امروز نیز، صحنه‌ی خیانت‌ها و وطن‌فروشی‌ها هم‌چنان پابرجاست! چنان‌که داستان همان داستان و صحنه همان صحنه است(!) و فقط بازیگران و کارگردانان آن تغییر کرده‌اند.

کوتاه سخن این که اگر دیروز با استالین و پیشه وری و صدام و زهتابی و... در تقابل بودیم، امروز نیز با میراث‌دارانِ ریز و درشتِ آنان روبه‌رو هستیم. میراث‌دارانی که درست به روش اسلاف خود عمل می‌کنند و بی‌شک -باتوجه به مِهر و پیوندی که میانِ آذربایجان و ایران است- سرنوشتی چُنان نیز خواهند داشت.

بی‌تردید "این قصه سر دراز دارد"و اکنون نیز نباید از چشمِ طمع «بیگانگان» به این آب و خاک، از جمله بازیگران در خاکِ «همسایه‌ی شمالی»مان غافل باشیم! اگر دیروز استالین با تطمیع و هم‌دستی گماشتگان خود، چشم طمع به تمامیت ارضی و منافع ملی ایران داشت، امروز نیز رئیس‌جمهوری رژیم باکو، «الهام علی‌اف»، عروسک خیمه‌شب‌بازیِ کارگردانان این صحنه، با ادعاهای مضحک خود درباره‌ی جغرافیای تاریخی منطقه و همچنین پناه بردن به بهانه‌های نخ‌نما شده اما فریبنده‌ی جریان‌های پانترکی_ازجمله محرومیت چهل میلیون آذری ازحق تحصیل به زبان مادری در ایران_ نیتی جز برهم زدن اتحاد ملی و هدفی جز به خطر انداختن منافع ملی ما ندارد. ازجمله اهداف اصلی آنان، ایجاد خفگی ژئوپلیتیک برای ایران است.

منبع: نشریه وطن یولی، نیما عظیمی

عطنا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار