عطنا - پس از فروپاشی نظم جهانی دوقطبی، ایالات متحده به دنبال برقراری نظم نوین مورد نظر خودش در جهان بود از این روی دست به جنگ افروزی زد و به افغانستان و عراق لشکرکشی نظامی کرد که ثمره این جنگ ها جز کشتار مردم بیگناه و نابودی این کشور ها چیزی نبود و دیگر جنگهای به راه افتاده نیز همین طور بود و آمریکا نتوانست از بحران های جهانی عبور کند.
همین ناتوانی آمریکا در حل بحران های جهانی است که دیگر کشورها را به این نتیجه رسانده که نظام تک قطبی پاسخگوی مشکلات جهان نیست و باید اصلاح شود.
ایجاد بحران در عراق و افغانستان توسط آمریکا چندین دهه به طول انجامید که بررسی راه حل این بحرانها دارای اهمیت است.
به همین منظور برنامه « خداحافظ آمریکا » رادیو گفت وگو با حضوردکتر علیرضا کوهکن(عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی) به موضوع ناتوانی آمریکا در حل بحران های بین المللی می پردازد.
بحرانسازی آمریکا علت اصلی ناامنی اجتماعی، تنش های بین المللی و مسائل اقتصادی است
دکتر علیرضا کوهکن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون موضوع و دکتر علیرضا کوهکن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: از دید مردمی که بحران ها توسط آمریکا در این کشورها اتفاق افتاده بحران ها ثمره ای جز تروریسم، مرگ، افزایش خشونت و کاهش امید به زندگی نداشته است و از نگاه افرادی که برای قدرت های بزرگ مالیات می دادند این بحران سازی آمریکا سبب افزایش هزینه های ملی، هدررفت منابع، افزایش هزینه های نظامی، افزایش کشته ها و مسائل اقتصادی شده است.
وی افزود: از دید مردم سایر نقاط جهان این بحران سبب افزایش ناامنی اجتماعی، احساس نیاز به امنیت در مقیاس خارجی و افزایش تنش های بین المللی گردیده است.
کارشناس مسائل بین الملل اظهار کرد: برای افرادی که در رأس سازمانهای تولید اسلحه در دنیا هستند و صاحبان قدرت، استفاده از جنگ و افزایش نظامی گری فواید مستقیم برای آنها داشت و قصد داشتند دنیا را به این سمت هدایت کنند چون هر هواپیما، سلاح و خودروی مورد استفاده در این بحران ها منافع اقتصادی برای صاحبان سرمایه به همراه خواهد داشت و از سویی این بحران های مورد دخالت آمریکا راه حل نظامی نداشت.
وی افزود: مفتضحانه ترین شکست قرن 21 آمریکا در پی راهاندازی جنگ در افغانستان رقم خورده است؛ قرار بود طالبانی که بخشی از قدرت افغانستان بود توسط آمریکا از میان برداشته شود اما بعد از بیست سال کل افغانستان را تقدیم طالبان کردند و شکست خورده از این کشور خارج شدند و اینها نتیجه جنگ را نشان می دهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: «منافع ملی» بیشترین واژهای است که سیاستمداران غربی برای توجیه اقداماتشان به کار میبرند اما منافع ملی دقیق مشخص نیست که منافع چه کسی است و قطعا اینکه چندین هزار میلیارد دلار در کشورهای دیگر خرج شود منافع ملت آمریکا نیست اما برای ثروت اندوزی برخی تصمیم گیران و صاحبان سرمایه فوایدی به همراه داشت.
وی با بیان اینکه این شکست های متعدد در بحران ها تصویری که از ایالت متحده به عنوان قدرت مسلط جهانی شکل گرفته بود، صحیح نیست افزود: بعد از سالگرد بیست سالگی اشغال عراق هنوز این کشور دولت مطمئن و امن ندارد و هنوز مردم عراق به دلیل حملات تروریستی کشته می شوند و برای آمریکا مشکلات اقتصادی ایجاد شده است.
کوهکن تصریح کرد: بحران های مالی و کسری بودجه آمریکا از 2008 به بعد تشدید شده است؛ به خاطر کاربرد دلار هزینه استقراض آمریکا در تمام کشورها تقسیم می شود ولی به تکرار این اقدام نشانه های کسری بودجه و چاپ دلار در آمریکا نیز مشهود است.
جنگ و تحریم، ابزار در دسترس و غیراثرگذار برای آمریکایی ها
وی افزود: با بررسی تاریخ 200 سال اخیر آمریکا جنگ، در سیاست خارجی آمریکا تبدیل به ابزار در دسترس شده و هیچ ملاحظه ای برای عدم استفاده از این امکان ندارند و وقتی از قدرت نظامی استفاده می شود سریع تر به نتیجه میرسید.
کارشناس مسائل بین الملل با بیان اینکه آمریکا بعد از تجربه قرن 21 آن تصوری که استعمار غرب از قدرت نظامی و تصویرسازی از تکنولوژی داشت کمرنگ شد، هزینه های جنگ زیاد شده است و اراده ای برای درگیری نظامی وجود ندارد خاطرنشان کرد: ابزارهای جایگزینی مانند تحریم را مورد استفاده قرار می دهند که اثرات آن در ایران نیز قابل مشاهده است و سعی کردند این ابزارها را کامل کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: تحریم ها ابتدا موضوعی داخلی بود ولی از سال 1996 با قانون isa یا داماتو سعی کردند تبدیل به موضوعی جهانشمول بشود و این موضوع که آمریکا می تواند به صورت جهانی تحریم کند پذیرفته شده است.
وی با اشاره به این مطلب که سلاح تحریم، هزینه خاصی برای آمریکا نداشت اما این ابزار در صورتی کاربرد دارد که طرف مقابل شکست را بپذیرد و مقاومتی نداشته باشد لذا در برخی مواقع امکان دارد اثربخش نباشد افزود: موقعی که آمریکاییها این ابزار تحریم را استفاده کردند بر سیاست بینالملل مسلط بود و به ادعای خودش قدرت هژمون بینالملل بود ولی بلوک های قدرت جدید ایجاد شد و بعد از ظهور قدرت های جدید مانند چین، تسلط غربی ها در سطح بین الملل به چالش کشیده شده است لذا اگر در سیاست و اقتصاد بین الملل شرایط قدرتمندی داشته باشیم تحریم غربی ها معنای خاصی ندارد.
کارشناس مسائل آمریکا با تأکید بر این مطلب که غربی ها تلاش دارند قدرت های نوظهور را با خودشان همراه کنند و یا مانند دولت ترامپ در برابر ارتقای آنها ایستادگی کنند اظهار کرد: بعد از 1990 ایالت متحده تا زمانی که به جنگ بوسنی علیه مسلمانان و نسل کشی در آفریقا ورود نداشت بحرانها رفع نشد.
وی با اعلام اینکه ایالت متحده و کشورهای غربی بیشترین سهم را در آلودگی جهان دارند افزود: اقتصادهای نوظهور ادعا دارند که باید هزینه های ایجاد شده توسط کشورهای غربی برای آلودگی جهان پرداخت شود و در مجموع روند مدیریت بحران توسط ایالت متحده دارای طیف تاریخی است.
کارشناس مسائل بین الملل ادامه داد: بعد از پایان جنگ سرد، بوش پدر سخنرانی مشهوری در سطح جهانی داشت که تحت عنوان نظم نوین جهانی مطرح بود که در مدیریت بحران معنا داشت؛ در دهه 90 میلادی تصور بر این بود که در هر بحرانی در دنیا اگر آمریکا مداخله نکند قابل حل نیست و یکی از معانی مهم ابرقدرت نیز همین است که بتوانید بحران را رفع کنید و اولین مقاومت در برابر این موضوع در 1998 در جنگ یوگوسلاوی جدی شد، آمریکا به این کشور حمله داشت و روس ها ابزار نارضایتی کردند و البته کمک تسلیحاتی نیز داشتند اگرچه مقاومتی نکردند و یک ماه یوگوسلاوی بمباران شد.
افزایش روند افول آمریکا در جنگ های گرجستان، عراق، سوریه و اوکراین
وی افزود: سال 2003 در حمله آمریکا به عراق همین مقاومت را شاهد هستیم و این بار برخی از کشورهای اروپایی نیز مقاومت می کنند لذا حمله آمریکا و انگلستان به عراق در شورای امنیت سازمان ملل بعد از اشغال عراق مجوز دریافت کرد و قبل از آن کسی به آنها مجوز اشغالگری نداده بود.
کوهکن تصریح کرد: آمریکا آنچنان بر سیاست بین الملل مسلط بود که حتی نسبت به پایان عمر فرانسه و آلمان در اروپا نیز اعلام موضع کرده بود که باید به تاریخ بپیوندید و در جنگ سال 2008 گرجستان اولین واکنش نظامی به این روند کنش های بین المللی آمریکا است که روسیه در گرجستان بدون هماهنگی آمریکا و در مخالفت آمریکا، عملیات نظامی انجام داد.
وی افزود: اتفاقات سوریه از نظر مدیریت بین المللی بحران بسیار دارای اهمیت است چراکه قدرت های غربی بدون هیچ تردیدی قصد داشتند دولت مشروع سوریه را سرنگون کنند و با موشک باران هم نتوانستند و بعد از این اتفاقات اجلاس آستانه برای حل بحران سوریه را داریم که دارای اهمیت است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: این بحران بین المللی بدون حضور آمریکا قرار شد در اجلاس آستانه حل شود و اتفاقا سوریه نیز آرام شد و این اولین بحران بین المللی بعد از فروپاشی شوروی است که آمریکا در مکانیسم حل آن حضور ندارد و به لحاظ تئوریک یعنی دوران هژمونی ایالات متحده به پایان رسیده است.
وی با اشاره به اینکه موضوع مذاکرات هستهای ایران نیز از آن دسته مواردی است که ایالات متحده به عنوان کشور قدرتمند و مخالف انرژی هسته ای دخیل نیست و پذیرفتند گزینهای روی میز ندارند و باید با ایران تعامل کنند و البته چارهای هم ندارند، افزود: منطق مدیریت بحران به اینجا رسیده آمریکا در بحران های بین المللی راه حل نیست و حتی خودش علت بحرانها است و بدون آمریکا می توان به حل آنها پرداخت.
حمایت آمریکا از اوکراین سبب ادامه جنگ شده است
کارشناس مسائل آمریکا با بیان اینکه در زمینه بحران اوکراین آمریکا یک طرف درگیری است و حمایت آمریکا از اوکراین سبب ادامه جنگ میشود، گفت: اما لزوما آمریکا راه حل بحران نیست و علیرغم تبلیغات غربی ها و مداخلات نظامی روسیه بر اساس قواعد بینالمللی در تضاد بود اما نتوانستند حمایت جهانی برای ان دریافت کنند.
وی با بیان اینکه هیچ یک از قدرت های نوظهور اقتصاد بین الملل از نگاه آمریکا و اروپا حمایت نکردند و منافع خودشان را پیگیری کردند افزود: دنیا به سمت چندجانبه گرایی می رود و توزیع قدرت در حال تغییر است و مناسبات قدرت بین الملل لزوماً بر اساس نظر آمریکا پیش نمیرود چراکه اگر دنیا در جنگ اوکراین همراهی میکردند روس ها فشار زیادی را متحمل می شد و باعث متلاشی شدن اقتصاد روسیه می شد ولی درآمد روسها افزایش یافت.
کارشناس مسائل بین الملل اظهار کرد: سال 2016 ترامپ گفت روابط آمریکا با روسیه را بهبود میبخشم و اعلام کرد به روسیه در برابر داعش کمک خواهد کرد ولی بعد از به قدرت رسیدن اتفاقاً دولت پشت پرده اصلی اجازه نداد به این سمت برود و روابط تنش بیشتری گرفت و سیاست تغییری نکرد.
وی ضمن اشاره به این مطلب که بعد از انتخابات 2016 چیزی که مورد نظر بود همین است که ترامپ با حمایت روسها رئیس جمهور شد اما این موضوع لزوما محرک تغییر سیاست نیست افزود: بر اساس ارزیابی های علمی مناسبات سیاست بین الملل در حال تغییر است، ما در سیاست خارجی متوجه شدیم باید با شرق کار کرد ولی به صورت واقعی جزو آخرین کشورهایی هستیم که با شرق کار می کنیم لذا اگر به موقع از فرصت چرخش استفاده نکنیم تحولات جهانی را زود درک نخواهیم کرد.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: