۳۰ آبان ۱۴۰۱ ۰۶:۳۴
کد خبر: ۳۰۴۴۰۹

عطنا - ادعاهای گستاخانه الهام علی اف علیه تمامیت سرزمینی ایران در اجلاس سران کشورهای به اصطلاح ترک زبان در سمرقند و تکرار ادعای دروغ وجود 40 میلیون تبعه باکو در ایران، از سویی نتیجه مماشات بی حد و مرز دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با این جمهوری کوچک 9 میلیون نفری و ضعف مفرط دستگاه سیاست گذاری و فضای فرهنگی، رسانه ای ایران در آموزش رسمی ایران گرایی و آگاهی رسانی و یادآوری حقوق تاریخی ایران در بادکوبه، گنجه، نخجوان، لنکران و دیگر شهرهای اشغالی فراارس است و از سوی دیگر نشان دهنده سوء استفاده سران این جمهوری ایران ستیز از وقایع جاری ایران می باشد.

اظهارات علیف حتی واکنش نمایندگان آذری مجلس شورای اسلامی را هم برانگیخته که به علیف پیشنهاد داده اند" عهدنامه گلستان را بخواند تا بفهمد کجا از کجا جدا شده است" ولی نکته ای که بسیاری از نمایندگان مجلس و مقام های دیپلماتیک ایران از آن غافل هستند این که دولت باکو بر پایه روایت دروغین و رسمی خود که در کتاب های درسی باکو به کودکان نسل های این کشورک آموزش می دهد، اساسا جدایی باکو از ایران در قرارداد 1813 میلادی گلستان را قبول ندارد و مدعی است فارس(؟!) ها با روسیه تبانی کردند و کشوری (موهوم و خیالی) به نام امپراتوری ترک آذربایجان را به دو نیم شمالی و جنوبی تقسیم کردند و اکنون تبریز در اشغال دولت جمهوری اسلامی ایران است و رسالت باکویی ها این است که هرچه زودتر با کمک ترکیه به خاک ایران حمله کنند و تبریز را از اشغال فارس ها(؟!) آزاد کنند و پرچم باکو و ترکیه را در آن برافرازند!

در کنار هم قرار دادن این رفتارها با ادعاهای گستاخانه الین سلیمانف سفیر جمهوری جعلی باکو در بریتانیا که گفته است همان گونه که پرچم ما (دیکتاتور علیف ) در شوشی برافراشته شد، در شمال‌‌غرب ایران ( با نام جعلی آذربایجان‌جن.وبی ) هم برافراشته می شود و نیز برگزاری اجلاس گروه های تجزیه طلب پان ترک در نزدیکی مرزهای آذربایجان شرقی با افتتاح رسمی توسط شخص علیف و نیز اسناد افشاشده ویکی لیکس در پرداخت حق مزدوری 200 دلاری به خائنان وطن فروش پان ترک توسط سفارت باکو در تهران، اثبات می کند بر خلاف ادعاهای پوچ دولت باکو در غیر رسمی بودن این فعالیت ها، تمامی حرکت ها و تبلیغات تجزیه طلبانه ضدایرانی پان ترک ها در جمهوری باکو و نیز در آذربایجان راستین ایران و به ویژه تبریز و اردبیل و ارومیه، با هماهنگی و حمایت کامل دولت باکو بوده است.

بادکوبه تاریخی ایران زمین تا سال ۱۸۱۳ میلادی و انعقاد قرارداد ننگین گلستان، بخشی از خاک ایران بود که با همین نام ( بادکوبه) به همراه ۱۳ شهر و ولایت ( به معنی کنونی استان ) از مالکیت و حاکمیت دولت قاجاری ایران جدا و به اشغال روسیه درآمد و ۱۵ سال بعد سه ولایت دیگر فراارس هم شامل نخجوان و ایروان و لریک تالشان طی قرارداد ننگین ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ میلادی از مام میهن، ایران جدا شدند که این رویداد تلخ در افکار عمومی ملت ایران، پس از 209 سال، با نام جداسازی و اشغال 17 شهر ایرانی قفقاز همچنان زنده مانده است.

در حالی که در سال ۱۹۱۸ م یک جمهوری با ربودن نام تاریخی استان ایرانی آذربایجان در باکوتوسط محمد امین رسول زاده و با تحریک ترک های نژاد پرست عثمانی شکل گرفت، مردم نخجوان در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۲۹۸خورشیدی (۳۰ آوریل ۱۹۱۹ میلادی) در دوره‌ی پادشاهی احمدشاه قاجار، دربرابر کنسولگری ایران در نخجوان اجتماع کردند و با فریاد زنده باد شاهنشاه ایران، زنده باد دولت ایران، پاینده باد ولیعهد جوان‌بخت ایران، تقاضای الحاق به وطن اصلی خود را مطرح کردند. ‏تظاهرات مردم نخجوان چندین روز به درازا کشید. دولت موقت محلی نخجوان، کلبعلی‌خان، رییس‌قشون و سلطان‌اف ‌رییس حکومت، حاج‌حسینعلی قربان‌اف، رییس ستاد‌قشون و…، خودرا تابع ایران و ایرانی‌نژاد معرفی وهیات نمایندگی شامل شیخ ‌عبدالجبار بکتاش، مهدیقلی‌خان ‌دیار‌بکری، حاج‌سیدباقرحیدرزاده وحسین‌آقا نوروزآزاده را به ‫تبریز اعزام داشتند.‏

اهالی ‫نخجوان، رییسان حکومت محلی، رییس قشون محلی و… با امضای طوماری بسیار شورانگیز و مهیج خطاب به ایرانیان و با ارسال ۱۲ فقره تلگراف به دولت ایران، شاه، سفرای خارجه، رییس‌جمهور آمریکا وانجمن صلح ورسای( نشست جهانی صلح پس ازجنگ جهانی نخست برای تعیین مرزهای جدید کشورها)، با اعلام این که اصلا ایرانی‌نژاد و مسلمان هستند، با اظهار تاثر از اینکه ۹۲ سال است به حکم زور از برادران ایرانی خود دور و از خاک ایران جدا شده‌اند، برای نیل به آرزوهای دیرینه‌ی خود، درخواست پیوستن به وطن اصلی خود یعنی ایران را اعلام کردند.‏

هفتاد سال پس از درخواست بازگشت نخجوانی ها به ایران در هنگام فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری، بار دیگر تکرار شد. ‏در نوامبر و دسامبر ۹۸۹۱و اوایل ژانویه ۱۹۹۰ میلادی، در آستانه‌ی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مردم سرزمین‌های اشغال‌شده فراارس، به ویژه نخجوانی‌ها در منطقه‌ی شاه تحتی و مقابل مرز پلدشت ایران، فریاد ایران‌خواهی سردادند و با شعارهایی همچون‏‫ « یاددان چیخماز ایرانیمیز» ( ايران ما از خاطره‌ها فراموش نمي‌شود)، با وجود ممانعت مرزبانی ارتش سرخ شوروی، با گذر از سیم خاردارها، با تن دادن به آب‌های سرد ارس،خود را به خاک سرزمین مادری خود ایران رساندند وبا اشک شوق بر این خاک مقدس بوسه زدند و خواستار پیوستن سرزمینشان به ایران شدند.

‏اما افسوس که پس از فرصت‌سوزی و ناكام‌ماندن درخواست پيوستن مردم ‫نخجوان به ايران در سال۱۹۱۹ میلادی، دومین فرصت‌سوزی، ۷۰ سال پس از آن در سال‌های ۱۹۹۰ و۱۹۹۱، آن گاه صورت گرفت که نه تنها دولت وقت رفسنجانی و شورای عالی امنیت ملی به ریاست حسن روحانی با درخواست‌های پرشور پیوستن سرزمین‌های آن سوی ارس به ایران مخالفت کردند! بلکه بسیار شتابزده، استقلال باکو را، آن هم بدون الزام تغییر نام آن، با نام استان آذربایجان ایران، به رسمیت شناختند! این درحالی بود که برپایه خاطرات خود هاشمی، ‫حیدر علی‌اف بنیان‌گذار باکوی نوین، بارها به شخص او تأکید کرده بود: اراضی شمال ارس درتاریخ متعلق به ایران بوده، آن را تحت قدرت خود بگیرید!

کوتاه سخن این که ضعف فقدان آموزه های ایران گرایی و مبانی تاریخی و تمدنی و فرهنگی اصول وطن پرستی و وفاداری به میهن که پیامد آن ادعاهای گستاخانه برخی همسایگان نسبت به تمامیت سرزمینی و منافع ملی و امنیت ملی ایران است، باید با تدوین و آموزش رسمی در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها و رسانه های همگانی و به ویژه صدا و سیما مرتفع شود و نیز در راستای منافع ملی راهبردی ایران، مطالبه‌ی ملی رفع انسداد مرزهای نخجوان و بازگشت نخجوان به ایران باید به عنوان مطالبه تاریخی ملت ایران، در دستور کار فوری شورای عالی امنیت ملی و دستگاه دیپلماتیک ایران قرار گیرد، با توجه به این که نخجوان با مساحت۵۳۶۳ کیلومترمربع، با ۱۶۳ کیلومتر مرز با ایران و تنها ۱۲ کیلومتر مرز با ترکیه (که با واگذاری باریکه‌ی قره‌سو به ترکیه توسط شوروی درپیمان ۱۹۲۱ میلادی قارص و هم‌زمان با پادشاهی احمدشاه قاجار ممکن شد) از پشتوانه تاریخی مطالبه مکرر بازگشت به ایران برخورداراست.

نویسنده: دکتر میر مهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار