عطنا - بیست و دومین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای در اواخر شهریور ما در سمرقند ازبکستان با حضور ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران و سران کشورهای چین، روسیه، هند و جمهوری های آسیای مرکزی، ترکیه، پاکستان، مغولستان و ژانگ مینگ دبیر کل سازمان همکاری شانگهای و روسلان میرزایف رئیس کمیته اجرایی ساختار منطقهای ضدتروریسم سازمان برگزار شد.
اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای هر ساله با محوریت موضوع استراتژی همکاریهای چندجانبه و حوزههای اولویتدار توسعه، رسیدگی به موضوعات مهم و تقویت همکاریهای اقتصادی و سیاسی اعضا برگزار میشود و اگرچه عمدتاً بر مسائل امنیتی تمرکز کرده ، اما پتانسیل گسترده و همچنین فوریت فزاینده ای برای همکاری اقتصادی و تجاری بین کشورهای عضو و سایر شرکا وجود دارد، زیرا اقتصاد جهانی با چالشهای متعددی از کمبود مواد غذایی و انرژی گرفته تا رشد اقتصادی روبهرو است.
در آن اجلاس، اتفاق مهمی برای جمهوری اسلامی رخ داد و عضویت رسمی و دائمی ایران صورت گرفت؛ در حالی که این عضویت دائم یکی از مهمترین رویدادها در عرصه روابط خارجی ایران به شمار می رود.
«مهدی خورسند» کارشناس مسائل اوراسیا و چین در خصوص اهمیت عضویت دائم ایران در سازمان شانگهای گفت: در ارتباط با نهادگرایی بین المللی و منطقه ای دو نکته اساسی را باید مدنظر قرار داد. اولین و اساسی ترین نکته، نفس عضویت ایران در یک نهاد منطقه ای است؛ یعنی ایران بتواند از مزایا و فرصت حضور در یک نهاد منطقه ای استفاده کند. ایران تقریبا جزء کشورهایی است که هزینه حضور در صحنه روابط بین الملل را به تنهایی پرداخت می کند؛ بدین معنا که جمهوری اسلامی ایران به دلیل آنکه اقتصاد آن به اقتصاد یک نهاد بین المللی یا منطقه ای یا در همکاری چند جانبه به منافع اقتصادی و سیاسی دیگر کشورها گره نخورده است، همواره در مقابل مخاطرات بین المللی از جمله تحریم ها، آسیب پذیر بوده است. اما عضویت در نهاد منطقه ای و بین المللی می تواند برای ایران منافع اقتصادی و سیاسی ضد تحریمی به همراه داشته باشد.
وی افزود: با توجه به نوع خاص سیاست خارجه ایران و شرایطی که کشور در صحنه روابط بین الملل دارد به همراه فشارهایی که غرب در طول بیش از ۴۰ سال گذشته علیه جمهوری اسلامی تحمیل کرده است، ایران نتوانسته سهم خوبی در نهادهای منطقه ای برای خود پیدا کند؛ ضمن اینکه فرصت توسعه روابط در قالب نهادهای بین المللی را نیز کسب نکرده است.
کارشناس مسائل اوراسیا اضافه کرد: اما، تقریبا در دنیا در حدود کمتر از صد سال است که نهادهای منطقه ای در حوزه های مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی پا گرفته اند و به خاطر مزایایی که داشته اند، توانسته اند دارای توسعه نهادی شوند. یکی از این نهادها، سازمان همکاری شانگهای است که در ابتدا با ماهیت امنیتی پسافروپاشی جماهیر شوروری ایجاد شد به طوری که کشورها دچار تعرضات و تنشهای مرزی، افراط گرایی و مسائل امنیتی دیگر نشوند و این نهاد بتواند کشورها را در مقابل مخاطرات مشترک تعریف شده در قالب این نهاد منطقه ای مورد حمایت قرار داده و اعضا را در کنار یکدیگر نگاه دارد.
وی ادامه داد: این نهاد به دلیل عضویت روسیه پس از شوروی و به خصوص کشور چین که در حال قدرت گیری اقتصادی بود و امریکاییها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در یک سرمستی دنیای تک قطبی حضور داشتند، در اواخر قرن بیستم متوجه رشد اقتصادی چین شد و تصمیم گرفت تا چین را تحت کنترل خود قرار دهد. از سوی دیگر، از اوایل قرن بیست و یکم و با روی کار آمدن پوتین، راهبرد نواوراسیاگرایی و حمایت از لایه اول همسایگی جمهوری های استقلال یافته از جماهیر شوروی که از آنها در سیاست خارجه اوراسیاگرایی به خارج نزدیک یاد می شود، برجسته شد در حالی که پوتین به دنبال احیای قدرت روسیه بود. امریکاییها به سرعت این مسئله را درک کردند و در سال ۲۰۰۵ پیشنهاد عضویت در این سازمان را مطرح کردند که البته بلافاصله با جواب رد تمامی اعضا مواجه شد.
خورسند تصریح کرد: پس از آن و عدم پذیرش امریکا در این سازمان، امریکاییها یک فضاسازی رسانه ای را علیه این نهاد امنیتی آغاز کردند و گفتند سازمان همکاری شانگهای به گونه ای در شرق، روسیه و چین در حال شکل گیری یک ناتوی شرقی هستند. همین فضا سازی باعث شد که در سال ۲۰۰۶، ماهیت ظاهری سازمان همکاری شانگهای تغییر پیدا کند و به سمت توسعه روابط اقتصادی پیش برود. از همان زمان، به منظور در امان ماندن از فضاسازی و اتهام زنی های امریکا، شانگهای با حفظ ماهیت امنیتی خود به سمت توسعه روابط اقتصادی حرکت کرد به طوری که توانسته به تراز اقتصادی بسیار مناسبی دست یافته و حجم تجارت مطلوبی را نمایان سازد.
وی گفت: جمهوری اسلامی ایران هم تقریبا ماهیتا درک کرده بود باید به عضویت این نهاد منطقه ای در آید. اما به دلیل پاره ای از مشکلات از جمله عدم نگاه درست به این فرصت و مزیتی که ایران با وجود موقعیت ژئوپلیتیک ایران می تواند در منطقه اوراسیا داشته باشد، نتوانسته بود از این ظرفیت بهره مند شود. ایران، تنها به عضویت سازمان همکاری اسلامی و ایجاد نهادی مانند سازمان همکاری اقتصادی یا اکو اکتفا کرده بود که متاسفانه هر دو نهاد چندان خاصیت حمایتی نداشتند.
این پژوهشگر مسائل اقتصادی و سیاسی بیان کرد: در سازمان همکاری اسلامی که عملا رئیس جمهوری ایران در آن حضور داشت، عملا علیه ایران بیانیه هایی منتشر شده بود؛ ضمن اینکه اکو نیز سازمانی نحیف است که هیچگاه به اهداف تعریف شده خود دست پیدا نکرده است. اما، همراستای با این موضوع، ایران پیشنهاد عضویت در شانگهای را در سال ۲۰۰۵ مطرح کرد که به دلیل تحریم های اقتصادی و عدم عنایت و توجه کافی دولتهای ایران برای پیوستن به نهادهای منطقه ای، با بی توجهی اعضای این سازمان روبرو شود. به هر حال، پس از سال ۲۰۱۵ و لغو تحریمهای سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی، موضوع پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای به صورت جدی تری مطرح شد و فرآیند آغاز عضویت رسمی ایران در دولت سیزدهم شکل گرفت.
وی اذعان کرد: با اینکه این سازمان ماهیت اقتصادی دارد، اما تقریبا یکی از نهادهای مهم در دنیا محسوب می شود. این نهاد دارای چند اهمیت ویژه است: یکی از آنها این است که شانگهای سازمانی است که تحت تاثیر دوره گذار نظم بین المللی از یک نظم غربی یا لیبرال به سرکردگی امریکا به سوی نظم آسیایی قرار دارد. این نهاد ابزار قدرت ساز نظم امریکایی و تک قطبی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و یکی از مهمترین سازمانها در کنار بریکس و اتحایه اقتصادی اوراسیا با حضور دو بازیگر اصلی چین و روسیه در نظر گرفته می شود. رهبران این سازمان در تلاشند تا عملا دلار را از توافقات و معاملات دو یا چند جانبه خود حذف نمایند.
خورسند تصریح کرد: چینی ها در این فضا گامهای موثری را برداشته اند. آر سی ای پی بزرگترین نهاد منطقه ای در دنیا است که بزرگترین شرکای آسیا_پاسیفیک امریکا در آن نهاد در کنار چین حضور دارند. چینی ها در آنجا به کشورها توصیه می کنند که دلار را از معاملات خود حذف کنند. شانگهای یک نهاد بسیار قدرتمندی است که تا پیش از عضویت دائم ایران و اضافه شدن حجم اقتصاد ایران دارای یک اقتصاد در حدود ۲۰ تریلیون دلاری بوده در حالی که ۲۳ درصد از حجم اقتصاد دنیا را شامل می شود.
وی گفت: این سازمان توانسته ظرفیتهای مناسبی را برای اعضای خود فراهم کند؛ در حالی که تجارت آزاد را در میان اعضای خود گسترش داده است. البته، این سازمان برای جمهوری اسلامی ایران می تواند دارای منافعی باشد. یکی از مهمترین مزایا، همکاری نزدیکتر با اعضای این سازمان است.
کارشناس مسائل چین و اوراسیا گفت: ایران متاسفانه در طول ۲۰ سال گذشته، همکاری و همگرایی اقتصادی و روابط سیاسی و امنیتی با کشورهای حوزه تمدنی خود یعنی کشورهای آسیای مرکزی را سال به سال از دست داده و به جای ایران، بازیگران و رقبای منطقه ای جای ایران را در مناسبات کشورهای این منطقه پر کرده اند. از سوی دیگر، ظرفیت ژئوپلیتیک ایران برای ترانزیت این حجم بار میان اعضا بسیار موثر است. یکی دیگر از این مزیتها هم خدمات مالی است که این سازمان برای پروژه های سرمایه گذاری تحت کنسرسیوم هایی می تواند برای اعضا کمک کننده باشد.
وی افزود: در این میان شاید ایران هم بتواند از این فرصت سرمایه گذاری خارجی استفاده کند؛ در حالی که به حوزه زیرساختی برای ایران هم تبدیل شود. به خصوص زیرساختهای ترانزیتی که ایران می تواند نقش راهبردی به منظور تسهیل ترانزیت و حمل و نقل میان اعضا و اعضا با کشورهای حوزه غرب آسیا و حتی اروپا داشته باشد. ترانزیت چندان به موضوع تحریمها مرتبط نیست و بحث بن بست مذاکرات برجامی نیز نمی تواند ایران را از انفعال موجود خارج کند.
وی گفت: سازمان بریکس مکمل شانگهای است. توسعه همکاری های بین المللی در قالب نهادهای منطقه ای فرصتهای سیاسی و اقتصادی و مزایای بسیاری می تواند برای کشورهای عضو داشته باشد. البته با توجه به ساختار هر سازمان محدودیتهایی نیز وجود دارد که اعضا باید آن محدودیتها و قوانین آن سازمان را رعایت کنند.
خورسند ادامه داد: سازمان بریکس می تواند مکمل آن نگاه نهادگرایی منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و یک نهاد مکمل سازمان شانگهای در تجارت منهای دلار و یورو باشد. یکی از مصوبات سازمان همکاری شانگهای در بیانیه ای که اخیرا منتشر شده، اجرایی شدن تجارت منهای دلار و یورو است؛ در حالی که به عنوان یکی از ساز و کارهای درونی این سازمان، این مصوبه چندان سر و صدایی به پا نکرد و در سکوت اجرایی شد.
وی در خصوص موضوع ایجاد توازن در سیاست خارجی ایران گفت: اتکای بیش از حد به نهادهای شرقی دارای معایب و محدودیتهایی نیز هست؛ در حالی که از طرفی ایجاد توازن دستگاه سیاست خارجی ایران میان روابط با غرب و شرق می نیز تواند موجب دوچندان شدن فرصتهای ایران شود.
کارشناس اوراسیا بیان کرد: نکته مهم این است که سازمان بریکس و شانگهای جمعی از تضادها هستند. در بریکس، هند و چینی حضور دارند که دارای اختلافات فاحشی هستند. همچنین روسیه و چین در کنار همکاری های فیمابین رقیب منطقه ای در نظر گرفته می شوند و به شدت در تلاشند تا بازار یکدیگر را تسخیر کنند.
خورسند اضافه کرد: از سوی دیگر، برخی معتقدند که شانگهای، بریکس و یا حتی اتحادیه اوراسیا سازمانهایی هستند که قدرتهای نوظهور برای تثبیت خود و به رخ کشیدن قدرت خود در دنیا و غلبه بر نظام تک قطبی امریکایی، ایجاد کرده و چندان نمی تواند برای اعضا موثر و مفید باشند. در این شرایط، منطق و شاید آن نگاه اساسی و توجه به منافع ملی حکم می کند که ایران توازنی در نگاه به شرق و غرب برای خود ایجاد کند.
این کارشناس در پایان اذعان کرد: به هر حال تلاشی که ایران در دوره های مختلف برای اجرایی شدن برجام داشته است، از منظر بسیاری از غربیها تلاشی ستودنی بوده است. بر همین اساس، نهادهایی مانند شانگهای و حتی بریکس در کمتر ۱۰ سال آینده بیش از ۵۰ درصد از سهم اقتصاد دنیا را خواهد داشت و چند کشور عضو مانند هند و چین این سازمان جزء برترین اقتصادهای جهان خواهند بود. ایران نباید تمام تمرکز خود را بر این نهادهای منطقه ای قرار دهد و نباید انتظار ایدئولوژیک ضدامریکایی و ضد لیبرالیستی از این نهادها داشته باشد. اما فرصتهای اقتصادی بسیار خوبی برای ایران از طریق این نهادها فراهم می شود تا از این طریق تحریم ها را دور زده و نهایت بهره و استفاده را ببرد.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: